هر کس بر مصایب ائمه خصوصاً امام حسین علیه السلام بگرید و از این بابت محزون گردد:
۱-در روز جزاء با ائمه هدى علیهم السلام محشور خواهد بود.
۲-حضرت سیدالشهداء علیه السلام براى سوگوار خود از خداوند طلب آمرزش مى کند.
۳-عزادار اباعبدالله علیهم السلام مصداق کسى است که در شادى اهل عترت شادمان و در حزن آنان اندوهناک و محزون است.
۴-در هنگام احتضار سوگوار اباعبدالله علیه السلام، ائمه هدى علیهم السلام حاضر مى شوند و عزرائیل را به مراعات حال وى توصیه مى کنند به حدى که ملک الموت از مادر نسبت به او رئوف تر است.
۵-سوگوار حماسهساز عاشورا، از آب گواراى کوثر جرعه هایى مى نوشد و به میوه هاى جنّت متنعم مى شود.
۶-شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله شامل عزاداران امام حسین علیه السلام مى شود.
۷-قبر ماتمدار کربلا نورانى است و از عذاب برزخى مصون مى باشد.
۸-خداوند از این که عزادار امام حسین علیه السلام را عذاب کند، پروا مى کند.
۹-سوگواران و زائران در پرتو عرش الهى در مجلس منوّر در محضر اباعبدالله هستند
1- امر به معروف و نهی از منکر که عامل اصلی قیام امام حسین (ع) بود؛
2ـ انتصار و کمک خواهی از مردم، برای بزرگداشت حق و نابودی باطل؛
3ـ اتمام حجت، تا انسانها کورکورانه به دام نیفتند؛
4ـ افشاگری بر ضد ظلم و ستمگران و صاحبان زر و زور و تزویر؛
5ـ نگهبانی جدّی با تمام وجود از خط نظام الهی؛
6ـ تسلیم ظلم نشدن و بیعت نکردن با ظالم تا سر حد شهادت؛
7ـ استقامت و پیگیری و پایمردی در راه حق؛
8ـ شجاعت و دوری از ترس (عوامل بی وفایی مردم کوفه، به جهت ترس ازلشکریان یزید)؛
9ـ شهادتطلبی و شهادت قهرمانانه در راه حق، تا آخرین نفس و آخرین رمق؛
10ـ نظم در امور (نظم خاص در جنگیدن امام حسین (ع))؛
11ـ عدم توجه به نصیحتهای ظاهری افراد به ظاهر آراسته که توجه به عمقمفهوم قیام ندارند؛
12ـ ایمان و یقین و تسلیم و رضا به تقدیر الهی و تعهد و حفظ بیعت با امام (ع) برحق تا سر حد شهادت؛
13ـ دل نبستن به امور مادی دنیا، که اوّلین پلة آمادگی برای جنگیدن است؛
14ـ تصدیق به این که مرگ شرافتمندانه، آغاز زندگی بزرگ و جاویدان است؛
15ـ باید برای کوبیدن طاغوتیان، از همة امکانات، حتی از زن، فرزند، پیر و جواناستفاده کرد؛
16ـ اصلاح جامعه مسلمانان؛
17ـ گسترش دادن قیام و جهانی کردن آن (چنان که امام حسین (ع) قیامش را ازمکه، مرکز جهان اسلام آغاز کرد و تا عراق ادامه داد)؛
18ـ توبة قهرمانانه، و این که انسان میتواند حتی اگر مثل حر تا پرتگاه جهنمبرود، باز گردد و توبهاش قبول شود در صورتی که توبه حقیقی باشد؛
19ـ توجه به مسائل مهمتر، چنان که امام حسین (ع) در روز هشتم ذوحجه،مناسک حج را رها کرد و به کار مهمتر که رفتن به سوی عراق برای پیکار با طاغوتیانباشد، دست زد؛
20ـ توجه به امتحان الهی و ایستادگی در این راه؛
21ـ استقرار رابطه با خداوند بزرگ که موجب بالا رفتن سطح روحیة سلحشوریخواهد شد. (دعا و نماز مناجات امام حسین (ع) در شب عاشورا)؛
22ـ حفظ قانون الهی (چنان که امام حسین (ع) و یارانش هرگز در جنگ با دشمناز حریم قانون الهی تجاوز نکردند. نماز خواندند، آب را به روی دشمن نبستند و تیرهایمسموم به سوی دشمن نیفکندند و تا دم مرگ از خدا اطاعت نمودند.)؛
23ـ هر وقت حق در حال سقوط قرار گرفت، باید قیام کرد، گرچه با یاران اندکباشد؛
24ـ اخلاق و کار را فقط برای خدا انجام دادن؛
25ـ رعایت اصول اخلاق (به تشنگان دشمن، حتی اسبهای آنان را آب دادن)؛
26ـ امان نامه را رد کردن، مانند حضرت عباس (ع) و برادران مادریاش کهپیروی از رهبر را مقدم داشتند و امان دشمن را با قاطعیت رد کردند؛
27ـ ایثار تا حدّی که حضرت عباس (ع) کنار فرات آب نیاشامید، با این که تشنهبود و به سوی میدان فرستادن علی اکبر (ع) که فرزند جوان و عزیز امام بود؛
28ـ تفکر و توجه به حساب قیامت که موجب گرایش عدهای از سربازان عمر سعدبه سپاه امام حسین (ع) شد؛
29ـ جهاد و پیکار با تمام ابعادش «و جاهدت فی الله حق جهاده؛ تو در راه خدا،جهاد را آن گونه که سزاوار است با تمام ابعادش انجام دادی.» (زیارتنامة امامحسین(ع))؛
30ـ رساندن پیام شهیدان، که بازماندگان عاشورا، به خصوص امام سجاد (ع) وحضرت زینب 3 در هر فرصت مناسبی پیام شهیدان را در کوفه و شام و مدینه، باخطبهها و بیانهای خود، به مردم جهان رساندند؛
31ـ توکل و پیوند به خدا، که از سخنان امام حسین (ع) است. «أنت ثقتی فی کلحال؛ خدایا تو در همه حال باید مایه اطمینان و آسایش دل من باشی.»
32ـ ذکر خدا و همواره با خدا سخن گفتن؛
33ـ شکر و سپاس در هر حال که امام حسین (ع) آخرین گفتارش با خدا، حمد وسپاس و شکر الهی بود؛
34ـ درس مقاومت و سلحشوری؛ تا آنجا که حضرت زینب وقتی که روزیازدهم بدن پاره پارة امام حسین را دید، متوجه پیامبر شد و گفت: «ای رسول خدا،درود فرشتگان آسمان بر تو، این حسین توست که در خون غلتیده.» سپس بهترین بهرهبرداری را در این موقع کرد، با دست بدن را بلند کرد و گفت: «خدایا این قربانی اندک را ازآل محمد قبول فرما.»
نتایج درخشان نهضت امام و درسهای آموزندة آن بسیار گسترده است. در اینجابه مواردی از آن اشاره میشود:
1- رسوایی روح جاهلیت، دیکتاتوری و لامذهبی و درهم شکستن حصارساختگی دینی بنی امیه؛
2ـ احساس گناه در وجدان هر مسلمانی، هنگام سکوت در برابر طاغوت؛
3ـ جایگزینی اخلاق جدید به جای اخلاق جاهلی؛ به عبارت روشنتر، نهضتامام سبب پیدایی اخلاق پرارزشی شد و افکار انسانها را در چگونگی زندگی خود تغییرداد.
4ـ در هر زمان و مکانی قیام امام روح مبارزه جویی را در انسان مسلمان پدیدمیآورد، تا در برابر طاغوتها و زمامداران خودسر، پرچم مخالفت برافرازند و با آنان مبارزهکنند، و در این راه مقاومت نمایند و بر همین اساس، پس از ماجرای خونین عاشورا طولینکشید که انقلابهایی رخ داد؛ همچون:
1ـ انقلاب مردم مدینه در سال 62 هجری.
2ـ انقلاب سلیمان بن صرد در کوفه در سال 65 هجری.
3ـ قیام مختار در سال 66 هجری.
4ـ انقلاب مطرف بن مغیره در سال 77 هجری بر ضد حجاج.
5ـ انقلاب عبدالرحمن بن محمد بن اشعث در سال 81 هجری.
6ـ انقلاب زید بن علی بن الحسین (ع) در سال 122 هجری.
7ـ انقلابهای دیگر که از نهضت امام حسین (ع) نشئت میگرفت و از سرچشمةآن سیراب میشد
همه در زندگی مشکلاتی داریم که همیشه در حال مبارزه با آنها هستیم و از وجودشان گله داریم. اما تعریف مشکل چیست و شما خودتان چگونه مشکلاتتان را تعریف میکنید؟
مشکل را میتوان روبهروشدن با چالشی خاص تعریف کرد که هنوز نتوانستهایم راهحل مناسبی برای آن پیدا کنیم.مشکلات میتوانند به طور عینی قابل رویت باشند؛ مانند مشکلات مربوط به همکاران یا مدیر در محل کار؛ یا اینکه جنبه عاطفی داشته باشند مثل احساس گناه به خاطر نرفتن سرکار یا جلسه امتحان. اما مشکلات عینی و عاطفی معمولا با هم تداخل پیدا میکنند.
فردی که کارش را از دست داده دچار ناراحتی و گاه افسردگی میشود و خود را فردی شکست خورده میداند و درنتیجه بیمیلی او در جستوجو برای یافتن کار، این تصور را تقویت میکند. این مثال نمونهای از بروز مشکل است؛ یعنی با اتخاذ راهحلی، بر مشکلات اولیه فرد افزوده میشود؛ اما این در حالی است که تجربه درونی فرد احتمالا به او میگوید که در آن شرایط، واکنش درستی نشان داده است.
در اینجا در خصوص مدیریت استرس و حل مشکلات، 2روش مهم پیشنهاد میشود:ساختن با مشکلات و نوع دیگر کنار آمدن با هیجانات عاطفی. در سازش با مشکلات باید با موقعیتهای پرتنش مقابله کرد؛ طوری که بتوان باعث تغییر و اصلاح آنها شد که در موارد احساسی و عاطفی هم رنج و غم تابع این وضعیت میشود.
اگر موقعیت و شرایط تغییر ندادنی را درنظر بگیریم، پذیرش حالت احساسی و هیجانی مهمترین راهحل است.در این روش باید به فرد کمک کرد تا طرز فکر خود را در مورد آن موقعیت تغییر دهد؛ مثلا فرد به این نتیجه میرسد که از دستدادن شغلش بخشی از واقعیتها در مورد نوع کار اوست، این وضع ممکن است برای هرکسی پیش بیاید؛ بدینترتیب خودش را مقصر و ضعیف نمیداند.
گام اول، کنترل احساسات
برای اینکه بتوانید درست فکر کنید و در نتیجه به خوبی از عهده مشکلات برآیید باید ابتدا روی احساسات خود کنترل داشته باشید. کنترل احساسات، کلیدی حیاتی برای کنترل فشارهای روحی است. برای دستیابی به این امر باید عقاید و نظراتی را که به طور کلی باعث به وجود آمدن واکنشهای احساسی و رفتاری شما در برخورد با واقعیتها میشوند تغییر دهید یا آنها را اصلاح کنید.
مشکلات را میتوان در چندین مرحله بررسی و حل کرد؛ شناسایی مشکل (من از چه چیزی ناراحتم؟)، انتخاب هدف (چه چیزی میخواهم؟)، پیدا کردن روشهای مختلف (چه کاری میتوانم بکنم؟)، بررسی احتمالات و پیامدها(چه پیش میآید؟)، تصمیم درست و به موقع بگیرید (چه تصمیمی بگیرم؟)، کارتان را به مرحله اجرایی بگذارید (چگونه عمل کنم؟)، ارزیابی صحیحی از موقعیت خود داشته باشید (چه نتیجهای میگیرم؟).
مراحل حل مشکل
مری شغل خود را ترک کرد تا بتواند کار بهتری پیدا کند ولی بعد از اینکه مهارت جدیدی آموخت، نتوانست کار مناسبی پیدا کند. او میخواست قبل از اینکه دوره آموزشیاش تمام شود، کار جدیدی را آغاز کند. او دوست داشت با موفق شدن در کار جدید، مطمئن شود که تغییر شغلش واقعا بجا بوده است!
مری میدانست که اعتمادبهنفس و موفقیت به احتمال زیاد بعد از اینکه مدتی در این کار تلاش کند، حاصل میشود، نه قبل از آن؛ اما چون تضمیمی برای این موفقیتها نبود احساس میکرد اعتماد لازم را به خود ندارد تا بتواند پیشرفت کند.
مری دائم خود را سرزنش میکرد که شاید نباید کارش را تغییر میداد و به تدریج امیدش را برای موفقیت در کار جدید از دست میداد. او وقتی میدید پیشرفت دیگران بیشتر از اوست با خود میگفت: «چرا من نمیتوانم موفق شوم؟» اما آیا بهتر نیست در چنین مواقعی یاد بگیریم مشکلات را به گونه دیگری مطرح کنیم تا دیگر غیرقابل حل به نظر نرسند و در عوض بتوانیم مشکل را حل کنیم و پیروز شویم؟
بهتر است ابتدا نقاط قوت، تواناییها و مهارتهای خود را در زمینه حل مشکل شناسایی کنیم. اما اگر نمیتوانیم آنها را به خوبی تشخیص دهیم، بهتر است اهداف خود را بیان کنیم و سپس مشخص سازیم که چه چیزی مانع میشود تا نتوانیم به آنها برسیم.فراموش نکنید برای رسیدن به اهداف خود باید به صورت مشخص و جزئی آنها را بیان کرد تا بتوان میزان پیشرفت را هم به تدریج مشاهده کرد.
از هدفهای کلی، مبهم و غیرواقعبینانه پرهیز کنید. همچنین اهداف باید در حیطه کنترل شما باشند (طوری نباشد که نتوانید آنها را کنترل کنید). مثلا «همکارم باید بیشتر کار کند و تمام مسئولیتها را بردوش من نگذارد!» این هدف در واقع مسئولیت دستیابی به هدف را منوط به همکاری میکند که همیشه از زیرکار شانه خالی میکند و با شما همکاری نمیکند!
هدفی که در این مورد میتوانید برای خود تعیین کنید میتواند به این صورت باشد: «میخواهم یاد بگیرم صریح و قاطع باشم تا بتوانم با دیگران درباره مشکلاتی که برایم پیش میآورند صحبت کنم و با همدیگر تغییرات لازم را به عمل آوریم.»
در مرحله بعد شما میتوانید به راهحلهای مختلفی که پیشرو دارید به خوبی توجه کنید و بهترین آنها را برگزینید. اگر شروع کردن این کار برای خودتان سخت است، میتوانید از دوستانتان بخواهید که راهحلهایی را به شما پیشنهاد بدهند و پس از آن پیامدهای ناشی از هر تصمیم را هم به خوبی بررسی کنید. در این مرحله باید مزایا و مضرات همه راهحلهایی را که در ذهن خود دارید به خوبی بررسی کنید تا مطمئن شوید بهترین راه کدام است.
بعد از اینکه تمام مراحل تصمیمگیری را پشتسر گذاشتید، حالا باید آن را اجرا کنید و مطمئن باشید که موفق خواهید شد و به خود و انتخاب خود نیز اعتماد و اطمینان کافی داشته باشید.اما یک چیز را فراموش نکنید و آن این است که اگر میخواهید گام درستی برای مبارزه با مشکلات خود بردارید. فراموش نکنید که تصمیمگیری همواره با ریسککردن و احتمال وجود خطر و کسب تجربه توام است.
در واقع خطر کردن نشانه سلامت روانی است؛ زیرا شخصی که اینگونه عمل میکند، نشان میدهد که دوست دارد به اهداف بلندپروازانه خود برسد، از شکست و بدشانسی نمیترسد و میخواهد زندگی پرماجراتری داشته باشد و خود را در زندگی محدود نکند. باوجود این توجه داشته باشید که منظور این نیست که خطر کردن همیشه مثبت و مطلوب است بلکه این بدینمعناست که در هر موردی که میخواهید خطر کنید، خوب به همه جوانب آن فکر کنید.
تصمیمگیری سریع!
یکی دیگر از چیزهایی که در مورد تصمیمگیری مهم است این است که همه ما دوست داریم بتوانیم سریع تصمیم بگیریم!
معمولا از سریع تصمیمگرفتن به عنوان خصوصیتی مثبت یاد میشود، مانند افرادی که میتوانند در شرایط بحرانی خیلی روشن و سریع فکر کنند یا وقتی تصمیمی گرفتند تا آخر کار پای آن بایستند.
اما تصمیمگیری سریع همیشه هم درست از آب درنمیآید البته روشهای تصمیمگیری افراد با هم فرق میکند(مثلا برخی محتاطانه و بعضی نسنجیده و تحریک شده تصمیم میگیرند) و به عبارت دیگر، افراد در شرایط مختلف روشهای متفاوتی را اتخاذ میکنند؛ مثلا شاید شما در مورد تصمیمهایی که مربوط به شغلتان میشود، منطقی باشید اما در قضاوت درباره مردم به گونهای دیگر رفتار کنید یا همچنین در مورد فرزندانتان نیز به شیوهای دیگر.
تصمیمگیری کاری تحلیلی و خلاقانه است. خلاقیت شامل فرایندی است که تفکر متفاوت نامیده میشود. تفکر متفاوت به معنای قبول ریسک هنگام فکر کردن است، به گونهای که شاید طرز فکر شما مغایر با منطق باشد، به نظر دیگران درست نباشد و بیمعنی جلوه کند. بنابراین تفکر خلاقانه اغلب بیانگر کنار گذاشتن موقتی تفکر عاقلانه است تا در فکر شما ایدههای جدیدی بتوانند ظهور کنند و دیدگاههای جدیدی پدید آیند.در واقع تغییر کردن، در گرو مخاطره کردن است.
خطر کردن به شما امکان میدهد تا به خود اعتماد کنید و باوجود تمام مشکلات، خودتان را باور داشته باشید. امیدتان را از دست ندهید، از اشتباهات خود تجربه بیندوزید و شانس و امکان رسیدن به اهداف مهم را فراهم کنید.تردید در تصمیمگیری جلوی خطر کردن را میگیرد و تصمیمگیری نسنجیده شما را از خطر کردن و جسور بودن میترساند.البته منافع و مضرات هرکاری باید به دقت بررسی شود. در تصمیمگیری باید خلاق بود. بنابراین باید تمام جنبههای کار را بررسی کرد و به اصطلاح بدون ترس و دودلی دل را به دریا زد.
Friday Magazine
ترجمه: یکتا فراهانی
رعایت نکات زیر موجب استحکام و تقویت این روابط خواهد شد که شما نیز با رعایت دقیق این امور مىتوانید به هدف خود نائل آیید:
الف) رفتارهایى که باید انجام گیرد
1- همدردى واقعى و عملى،
2- بخششهاى مالى و عفو و گذشت و حتى بر زبان نیاوردن آنها،
3- یکرنگى،
4- مدافع حقوق او بودن در حضور و در زمان عدم حضور او،
5- کمتوقع بودن،
6- اظهار نمودن دوستى و محبت خود با زبان و عمل،
7- فروتنى در برابر او،
8- پرهیز از مجادله و بگومگوهاى بىثمر و حتى برخى بگومگوهاى باثمرى که موجب رنجش خاطر مىگردد،
9- گوش فرادادن به حرف او و شنونده خوب بودن،
10- پوشیدن اسرار او،
11- بردبارى در برابر ناملایمات و لغزشهایى که از او صادر مىشود،
12- شاد کردن او،
13- هدیه دادن به مناسبتهاى مختلف به ویژه مناسبتهایى که براى او اهمیت دارد،
14- دعا کردن در حق او،
15- پرهیز از ملامت و سرزنش علنى و غیرعلنى و حتى برخى انتقادهایى که موجب ناخرسندى او مىگردد،
16- وفادارى،
17- تعهد و عهد و پیمان و وعدهها،
18- رعایت ادب و احترام و آداب اجتماعى،
19- دوراندیشى و خیرخواهى،
20- کوشش در جلب محبت و علاقه او به هر شکلى مشروع و ممکن.
ب ) رفتارهایی باید از آن پرهیز نمود
- سخن چینى در حق او،
- خیانت به سخن، حرف، خود او،
- ستم نمودن،
- اتهام بستن،
- تندخویى و بداخلاقى،
- خست به خرج دادن،
- اعمال سلیقههاى فردى و شخصى،
- دروغ گفتن،
- خلف وعده،
- عیبجویى نمودن.