آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر
آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر

سفره هفت سین

   سنجد و سیب و سرکه         چند   تخمِ   مرغ   رنگی

  با     سمنو   و   سرکه         چه   سفره  ی  قشگلی

  با     یک     قرآنِ    زیبا          کنارِِ       تنگِ      ماهی

  همراهش سیر و سبزه          چیده    شده   چه  عالی

     منتظرِ ِ      مهمونیم           به  فکرِِ  هم   می مونیم

  با خوشحالی ، همیشه          شعر هایِ شاد می خونیم

  با   صحت   و   سلامت          هفت   سین   ما    کامله

  اگر که خوش  نباشیبم           تعطیلی         بی حاصله


سیما شمال نصب

10 اردیبهشت ماه روز ملی خلیج فارس

اخراج پرتغالی ها از هرمز: دلایل گوناگونی در زوال نیروی پرتغالی ها در خلیج فارس مؤثر بوده است که مهم ترین آن ها را شاید بتوان به صورت زیر خلاصه نمود:

1-   قدرت یافتن ترکان عثمانی : به ویژه پس از انعقاد پیمان صلح با ایران و تسلط آن ها بر بصره و بغداد (پیمان صلح در سال 934 (1555) در شهر «اماسیه» میان ایران و عثمانی بسته شد که برپایه ی آن ایران از ادعای مالکیت خود بر عراق و بندر بصره چشم پوشید.) همراه با تسلط بر مصر که سال ها پیش از آن واقع شده بود، (در سال 896 (1517) نیروهای عثمانی قاهره را تصرف کرده و مصر را جزو متصرفات خویش قرار دادند. با تسلط بر مصر در حقیقت آن ها در دریای سرخ فعال شدند و ماساوا را تصرف کردند و بدین ترتیب به خطری که پرتغالی ها از آن بیم داشتند، شدت بخشیدند.) در حقیقت عثمانی ها به خلیج فارس و دریای سرخ رسیده بودند. آن ها به زودی در بصره نیروی دریایی مقتدری ایجاد کردند و از آن جا آغاز به دست اندازی به سواحل و جزایر خلیج فارس نمودند. با توجه به این که عثمانی ها مسلمان بودند در برابر پرتغالی ها، بیش تر مورد پذیرش منطقه واقع می شدند. همین امر تضاد و رقابت میان دو دولت را تشدید نمود تا سرانجام به درگیری های سخت دریایی انجامید. در این راستا برخی از سواحل و جزایر خلیج فارس گاهی به تصرف عثمانی ها درمی آمد و زمانی زیر سلطه ی پرتغالی ها قرار می گرفت.چنان که در سال 960 (1581) عثمانی ها برای مدتی مسقط را از پرتغالی ها بازپس گرفتند. پسش از آن در سال 929 (1550) اعراب مقیم قطیف قلعه ی خود را به ترک ها تسلیم نمودند و سلطان بصره را نیز از محل حکومت خویش اخراج نمودند که نام برده تلاش نمود به کمک ناوگان پرتغالی، بصره را زیر سلطه ی خود درآورد که پیروز نگشت. ناوگان اعزامی دولت عثمانی به خلیج فارس در اواخر سده ی شانزدهم مزاحمت های اساسی در راه ادامه ی سلطه گری پرتغالی ها به وجود آورد که عامل مهمی در تضعیف موقع و نیروی ایشان در منطقه شد.

2-   رفتار و ستم بی اندازه ی پرتغالی ها: یکی از عواملی که به تشدید سرنگونی پرتغالی ها در منطقه ی خلیج فارس کمک نمود، خشونت، سبعیت و حرص و آز بی اندازه ای بود که آن ها در برابر مردم منطقه از خود بروز می دادند. مأموران پرتغالی به چیزی نمی اندیشیدند جز چپاول و غارت چه در خشکی و چه در دریا. به گونه ای که ناوگان نظامی پرتغال در دریا به صورت دزدان دریایی عمل می کردند و هیچ کشتی باری مسافری و یا جنگی از تعرض و حمله و غارت آن ها در امان نبود و سربازان پرتغالی در خشکی به صورت دزدان خون ریز به کشتار و غارت محل می پرداختند. این گونه رفتار، همان گونه که اشاره رفت، به طور مداوم قیام مردم و حتی فرمان داران مناطق خراج گزار و تحت الحمایه ی پرتغال را برمی انگیخت. تا هنگامی که دولت های محلی همانند عثمانی و ایران قدرت یافتند و در زمان ورود ناوگان نظامی دیگر دولت های اروپایی هم چون هلند و انگلستان، این قیام ها متشکل شد و موجبات شکست پایانی پرتغالی ها  را در منطقه فراهم آورد.

3-   تغییر و انتقال فرمان روایی در پرتغال: پرتغال از سال 959 (1580) در زمره ی متصرفات اسپانیا درآمد و تا سال 1019 (1640) این وضع ادامه یافت. در این مدت برخی تشنجات سیاسی و اجتماعی در پرتغال به وقوع پیوست که شوند تضعیف نیروهای نظامی این کشور در نقاط مختلف از جمله در خلیج فارس شد.

4-   ورود رقبای جدید به منطقه: در ابتدای سده س یازده (سده ی 17) کم کم ناوگان نظامی – بازرگانی دیگر دولت های اروپایی نیز راه خلیج فارس و اقیانوس هند را پیش گرفتند. این حضور منتهی به رقابت ها، تضاد و درگیری های دریایی پرشمار چه در این مناطق و چه در خود اروپا گردید. حضور ناوگان رقیب دیگر به پرتغال اجازه نمی داد که به عنوان تنها قدرت منطقه به یکه تازی بپردازد. به عنوان نمونه در این راستا می توان از حضور فعال انگلیسی ها از سال 992 (1613) و حضور کارای هلندی ها از سال 1002 (1623) به عنوان رقبای سرسخت پرتغال نام برد که سرانجام در ویران نمودن اساس امپراتوری پرتغال در خلیج فارس مؤثر واقع شدند (ناوگان فرانسوی ها در سال 1048 (1669) در منطقه ی خلیج فارس فعال شد.).

5-   قدرت یافتن دولت ایران: سلسله ی صفویه به سال 879 (1500) یعنی هفت سال پیش از تصرف جزیره ی هرمز به دست پرتغالی ها، به وسیله ی شاه اسماعیل صفوی بنیلن گذارده شد. همان گونه که پیش از این بیان شد، ایران زمان صفوی با مشکلات داخلی و هجوم خارجی درگیر بود و نمی توانست به گونه ی جدی به مسائل خلیج فارس بپردازد، هرچند حضور خود را در این منطقه به صورت مختلف از آن جمله تکرار درخواست خراج از فرمان داران جزایر و سواحل اعلام می نمود.

اما کم کم که دولت مرکزی ایران انسجام بیش تری می یافت، توجه به منطقه ی خلیج فارس نیز بیش تر می شد و واکنش ها در برابر حضور پرتغالی ها شدیدتر می گردید، چنان که در سال 954 (1575) هنگامی که پادشاه اسپتنیا (که پادشاه پرتغال نیز بود) سفیری بنام «دن سپاستیان» را همراه با 50 نفر به دربار شاه تهماسب یکم فرستاد، شاه تهماسب با توجه به کینه ای که نسبت به جایت ها و اعمال پرتغالی ها داشت، نه تنها توجهی به این سفیر نکرد بلکه همه ی اعضای آن را نیز ممنوع الخروج کرد و این گروه تا جلوس شاه محمد خدابنده در سال 957 (1578) که اجازه ی خروج یافتند در ایران نگاهداری شدند. با آغاز پادشاهی شاه عباس یکم در سال 966 (1587) انسجام بیش تری در کشور به وجود آمد و توجه به بازرگانی خارجی و خلیج فارس نیز بیش تر شد. در این راستا دولت ایران بنابر شواهد موجود چندین هدف را هم زمان دنبال می کرد:

الف – کوتاه کردن دست پرتغالی ها از منابع سرزمین هایی که بخشی از ایران محسوب می شدند مانند جزیره ی هرمز و دیگر جزایر و سواحل خلیج فارس.

ب – ایجاد یک راه جدید برای بازرگانی خارجی از آن جمله راه جدیدی برای صادرات ابریشم ایران (ابریشم ایران در این زمان از راه کشور عثمانی (در حلب) صادر می شد. با تغییر مسیر صادرات، شاه عباس می خواست : 1 – از درآمد دولت عثمانی که ناشی از تجارت ابریشم می شد، بکاهد. 2 – به درآمد دولت ایران بیفزاید. 3 – وابستگی این بازرگانی را به دولت عثمانی که به عنوان یک رقیب و شمن بالقوه به حساب می آمد کاهش دهد و 4 – (و احتمالاً) این بازرگانی را وسیله ی یافتن متحدانی برای رویارویی با عثمانی قرار دهد.).

پ – افزایش درآمد ایران چه از راه صادرات ابریشم و چه از راه دریافت خراج و درآمد گمرکات هرمز.

ت – توان بخشیدن به نیروی نظامی ایران در منطقه ی خلیج فارس و پاس سواحل و خاک اصلی ایران در برابر پیدایش نیروی ناوگان دریایی عثمانی در بصره و خلیج فارس و حضور روزافزون دیگر دولت های اروپایی.

مجموع این عوامل، اخراج پرتغالی ها را از منطقه ی هرمز به طور خاص و خلیج فارس به طور عام ایجاب می کرد. دولت ایران برای رسیدن به این مقصود به آزاد کردن جزایر و سواحل گوناگون خلیج فارس اقدام کرد تا بدین ترتیب پرتغالی ها را در هرمز در محاصره قرار داده، ناتوان نماید. بحرین در سال 981 (1602) آزاد شد. پیروزی ایران بر بحرین اعتراض دولت اسپانیا (فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا) را باعث شد، ولی کوشش آن ها برای بازپس گرفتن بحرین کارگر نیفتاد. پس از بحرین نوبت تسلط بر گمبرون بود (از جمله مقدمات اخراج پرتغالی ها ساختن بندر جدیدی در برابر جزیره ی هرمز بود تا بتوان آن ها را پیوسته تحت فشار قرار داد. بدین خاطر در سال 989 (1610) کار ایجاد بندر جدید را در محل بندر گمبرون که بعداً بندرعباس نامیده شد، آغاز کردند. در سال 991 (1612) پرتغالی ها این بندر را تصرف نموده بودند.). انجام این مهم به عهده ی «الله وردیخان» سردار ایرانی گذاشته شد و وی نیز پسر خود «امام قلی خان» را مأمور این کار کرد. امام قلی در سال 993 (1614) به گمبرون هجوم برد ولی در برابر پرتغالی ها شکست خورد. سال بعد نیز با نیروی کافی حمله ی خود را آغاز کرد و کامیاب به تسخیر بندر گمبرون شد.

حرکت بعدی تسخیر رأس الخیمه بود که اهمیت راهبردی داشت که این امر نیز در سال 999-998 (1620-1619) انجام گرفت (رأس الخیمه را گاهی جلفا نیز گویند. بندر جلفا محل مرتفعی در کرانه ی عمان است که از نظر سوق الجیشی بسیار اهمیت دارد و در گذشته رأس الخیمه نیز جزو آن به شمار می آمد.). هم زمان جزیره ی قشم نیز تحت کنترل ایران قرار گرفت تا راه بردن آب به جزیره ی هرمز قطع شود.

شاه عباس در راه رسیدن به هدف خود در جستجوی متحدانی برآمد. در این راه به نظر می رسد که انگلستان را مناسب یافت، زیرا انگلیسی ها از سال ها پیش تلاش کرده بودندخود را به دربار صفوی نزدیک کنند (برادران شرلی در سال 977 (1598) به ایران آمده بودند.) و هم چنین کمپانی هند شرقی انگلیس نیز در اوایل سده ی 17 فعالیت خود را آغاز کرده و به دنبال یافتن بازارهای جدید در منطقه بود. همین طور رقابت انگلستان و اسپانیا (پرتغال) در اروپا و خواست انگلستان برای شکست دادن رقیب خود در اروپا با قطع بازوهای امپراتوری در منطقه ی اقیانوس هند و خلیج فارس همگی عللی بودند که همکاری با انگلستان را ایجاب می کرد. از همه ی این ها مهم تر، جنگیدن با پرتغالی ها، جدایی آن ها را از دیگر دولت های اروپایی امکان پذیر می ساخت، زیرا در غیر این صورت امکان جنگیدن در چند جبهه برای سربازان ایران وجود نداشت. ناتوانی نیروی دریایی ایران نیز شوند مهم دیگری برای روآوردن به انگلستان بود. با توجه به این زمینه ها است که مذاکرات با نمایندگان کمپانی هند شرقی برای بستن یک پیمان نظامی بر ضد پرتغالی ها در هرمز انجام شد. بر پایه ی این پیمان که میان امام قلی خان (امام قلی خان سردار ایرانی و والی فارس که 25 سال با پرتغالی ها جنگید و تقریباً همه جا آن ها را شکست داد. وی پسر الله وردیخان سردار لشکر شایسته ی ایران بوده که بعداً هردو نفرر به دست شاه صفی کشته شدند.) با نماینده ی کمپانی هند شرقی انگلیس که در سال 1001 (نوامبر 1622) در میناب بسته شد، شرایط ذیل مورد پذیرش طرفین قرار گرفت:

1 – تقسیم غنایم به طور مساوی میان طرفین.

2 – ضبط قلعه ی هرمز پس از تسخیر توسط نیروهای طرفین.

3 – تقسیم درآمد گمرک به تساوی میان طرفین.

4 – معاف شدن اجناس انگلیسی که برای شاه و والی فارس وارد می شود از حقوق و عوارض گمرکی.

5 – تسلیم اسرای عیسوی به انگلیسی ها و اسرای مسلمان به ایران مگر فرمانده ی پرتغالی هرمز و حکمران عیسوی آن که می بایستی به ایران تحویل شوند.

6 – تأدیه ی مخارج کشتی ها و کارکنان آن ها و مصالح جاریه به تساوی.

هنگامی که همه ی مقدمات کار فراهم آمد، سرانجام حمله ی مشترک نیروهای ایرانی و ناوهای انگلیسی همراه با دویست قایق بزرگ ایرانی به هرمز در اواخر اسفندماه 1001 (فوریه ی 1623) آغاز و سرانجام در سوم اردیبهشت 1002 (برابر با 23 آوریل 1623) با گرفتار شدن محمودشاه، سلسله ی ملوک هرمز منقرض و با تسلیم نیروی پرتغال، پس از 119 سال فرمان روایی پرتغال بر هرمز پایان یافت. پرتغالی ها در سال 1003 (1624) با نیروهای جنگی جدید برای بازپس گرفتن هرمز حمله ی دیگری را آغاز کردند ولی موفقیتی به دست نیاوردند. با شکست نیروی دریایی پرتغال در جنگ دریایی 1004 (1625) از نیروی انگلیسی و سپس اخراج آن ها از عمان و مسقط در 1039 (1660) به یک سد و پنجاه سال برتری (هژمونی) پرتغالی ها در خلیج فارس برای همیشه پایان داده شد.

 یاری نامه:خلیج فارس و مسائل آن/ دکتر همایون الهی/ نشر قومس/ چاپ دهم ۱۳۸۷

فایده های درخت و درختکاری

درخت یکی از زیباترین مظاهر خلقت و جلوه ای از تجلیات آفریدگار عالم است.

درخت نماد آبادانی و شاخص سبزی و خرمی و مظهر زندگی و باعث تلطیف هوا و موجب آسایش و رفاه مردم و صفا و پاکی طبیعت می باشد.

در دین مقدس اسلام، بنابر آیات و روایات و سیره معصومین(ع) می توانیم به نقش و اهمیت این نعمت و موهبت عظیم پروردگار عالم پی ببریم

بر اساس آیات قرآن، یکی از مواهب و نعمت های خداوند در آخرت و یکی از ویژگی های بهشت که در آیات کریمه و روایات شریفه بارها به آن اشاره شده است، درخت می باشد:« در بهشت باغ هایی وجود دارد که از زیر درختانش نهرها جاریست».

در میان این درختان بهشتی، درختان میوه نیز وجود دارد، میوه هایی که به تعبیر قرآن « و فاکهه مما یتخیرون » است.

بسیاری از پیامبران و امامان معصوم (ع) ما کشاورز و باغدار بودند و خود با دست خود به کاشت و برداشت درختان اقدام می کردند و به این وسیله در عمران و آبادانی زمینی که خداوند به آن امر فرموده، اهتمام می ورزیدند، مثلاً حضرت علی(ع) چندین نخلستان را با دست مبارک خود احداث کرد و یا امام محمد باقر (ع) در کاشت درختان و کشت و زراعت حتی در گرمای تابستان، کوتاهی نمی فرمود.

پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نیز علاوه بر دامداری و تجارت، به کشت درختان و زراعت اقدام می فرمود و در حفظ درختان، حتی در جنگ با دشمنان و اشغال سرزمین آنها، به سربازان اسلام تاکید می فرمود.

در اهمیت درخت و درختکاری همین بس که در روایتی معتبر از یکی معصومین (ع) منقول است که: «حتی اگر دیدید قیامت بر پا شد و شما مشغول کاشتن درختی بودید، ازاین عمل نیک خود دست برندارید». و این نشانگر تاکید و توصیه اولیای اسلام به حفظ و حراست از درختان و اهمیت درختکاری است. گرچه متاسفانه با پیشرفت تکنولوژی، تخریب جنگل ها و نابودی درختان رو به افزایش است، اما جای خوشبختی است که بشر امروز به این عمل زشت خود اقرار دارد و سازمان هایی را برای حفظ و حراست و گسترش پارک ها و ازدیاد درختان به وجود آورده است.

در کشور ما  نیز در حفظ و حراست درختان و جنگل ها کوشش های چشمگیری انجام گرفته، از جمله هر ساله 15 تا 22 اسفند ماه به عنوان هفته درخت و درختکاری اعلام شده و مردم و دولت به انجام این امر مهم مبادرت می ورزند.

فواید درخت و درختکاری:

برای پی بردن به اهمیت درخت و درختکاری و نقش آنها در حفظ طبیعت و زندگی انسان ، تعدادی از فواید آن را برای شما بیان می کنیم:

- 1طبیعت بدون درخت، ناموزون و زشت می گردد. وجود جنگل و درخت در صحنه طبیعت و زندگی انسان، باعث زیبایی، شادی، سبزی، آسایش، رفاه، صفا، پاکی و طراوت می شود.

- 2درختان نبض زمین هستند و مایه حیات انسان و حیوان و حتی بعضی از گیاهان، زیرا درختان با جذب گازهای سمی از جمله دی اکسید کربن و تولید اکسیژن که یکی از اساسی ترین نیازهای حیات انسان و حیوان است، باعث دوام حیات انسان و سلامت چرخه طبیعت می شوند. کمبود درختان و تخریب و نابودی جنگل ها به ویژه در این عصر دود و زندگی ماشینی، موجب انقراض نسل انسان و حیوان خواهد شد.

- 3برگ و شاخه های درختان بخش مهمی از تغذیه حیوان و گاه انسان را فراهم می سازند و در تولید گوشت مصرفی انسان ( با تغذیه دام ها از گیاهان) نقش اولیه را دارند.

- 4میوه بسیاری از درختان مورد استفاده انسان و حیوان است، به طوری که می تواند در تغذیه انسان و تأمین ویتامین های مورد نیاز او تأثیر به سزایی داشته باشد. در فواید گیاه و گیاه خواری در دستورات پزشکی و حتی دینی توصیه های زیادی شده است.

- 5چوب درختان در صنایع چوب بُری و تأمین بخش مهمی از وسایل مورد نیاز زندگی انسان نقش اساسی دارند.

- 6درختان می توانند در جلوگیری از فرسایش خاک کشاورزی و مفید زمین در هنگام سیل نقش مهمی داشته باشند.

- 7درختان در تغییر و تبدیل آب و هوا و اعتدال آن نقش به سزایی دارند. تشکیل جنگل و توسعه آن، نه تنها تاثیر اساسی در روند آب و هوا دارد، بلکه در حشر و نشر پرندگان، چرندگان و دیگر حیوانات اهلی و وحشی و نهایتا تعادل در چرخه طبیعت نقش ارزنده ای دارد.

- 8سایه و ریشه ی درختان، در حفظ و رشد گیاهانی که نمی توانند ریشه ی خود را برای جذب آب به اعماق زمین بفرستند و یا طاقت تحمل تابش مستقیم نور خورشید را به ویژه در فصل گرما و تابستان ندارند و یا نمی توانند در مقابل باد و باران های تند مقاومت نمایند، تأثیر به سزایی دارند.

- 9در فصل پاییز کشاورزان، باغداران و گل و گیاه کاران از کود ساخته شده از انبوه برگ درختان استفاده لازم را می نمایند.

در پاییز، انبوه برگ ریخته شده از درختان می تواند «ابرکود» متراکمی بسازد که هوموس یا سیاخاک (گیاخاک) نامیده می شود. این ماده خاصیت «گلوئیدی» دارد و نگهداری آب توسط خاک را افزایش می دهد. هوموس، مواد معدنی خاک را نیز جذب می کند و از هرز رفتن آنها جلوگیری می نماید. لذا هوموس را با خاک مخلوط می کنند تا مواد مغذی ضروری برای رشد گیاه را تأمین نماید.

- 10بسیاری از درختان از قدیم الایام، در صنعت داروسازی و عطاری و حتی به دست آوردن نوعی چسب مورد استفاده قرار می گیرند، مثلا بهترین ماده ضدعفونی کننده از برگ درخت سدر و سنجد، بهترین رنگ مو از درخت حنا، بهترین مواد خوشبوکننده از چوب درخت عرعر و بهترین نوع عطر برای رفع خستگی در کارگاه هایی که می خواهند ظرفیت تولیدی شان را بالا ببرند، از درخت سرو به دست می آید.

نویسنده: ابوالفضل فیروزی - کیهان

القاب حضرت زینب (س)

عالمه غیر معلمه : داناى نیاموخته فهمة غیر مفهمه : فهمیده بى آموزگار کعبة الرزایا: قبله رنجها.

نائبة الزهراء: جانشین و نماینده حضرت زهرا (س) نائبة الحسین : جانشین و نماینده حضرت حسین (ع) ملیکة الدنیا: ملکه جان ، شهبانوى گیتى

عقیلة النساء: خردمند بانوان .

عدیلة الخامس من اهل الکساء: همتاى پنجمین نفر از اهل کساء.

شریکة الشهید: انباز شهید.

کفیلة السجاد: سرپرست حضرت سجاد.

ناموس رواق العظمه : ناموس حریم عظمت و کبریایى .

سیة العقائل : بانوى بانوان خردمند.

سر ابیها: راز پدرش على (ع)

سلالة الولایة : فشرده و خلاصه و چکیده ولایت .و لیدة الفصاحة : زاده شیوا سخنى .

شقیقة الحسن : دلسوز و غمخوار حضرت حسن (ع).

عقیلى خدر الرسالة : خردمند پرده نشینان رسالت .

رضیعة ثدى الولایة : کسى که از پستان ولایت شیر خورده .

بلیغة : سخنور رسا.

فصیحة : سخنور گویا.

صدیقة الصغرى : راستگوى کوچک (در مقابل صدیقه کبرى ).

الموثقة : بانوى مورد اطمینان .

عقیلة الطالبین : بانوى خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبیان ).

الفاضلة : بانوى با فضیلت .

الکاملة : بانوى تام و کامل .

عابدة آل على : پارساى خاندان على

عقلیة الوحى : بانوى خردمند وحى

شمسة قلادة الجلالة : خورشید منظومه بزرگوارى و شکوه .

نجمة سماء النبالة : ستاره آسمان شرف و کرامت .

المعصومة الصغرى : پاک و مطهره کوچک .

قرینة النوائب : همدم و همراه ناگوارى ها.

محبوبة المصطفى : مورد محبت و محبوب حضرت رسول (ص).

قرة عین المرتضى : نور چشم حضرت على (ع).

صابرة محتسبة : پایدارى کننده به حساب خداوند براى خداوند.

عقیلة النبوة : بانوى خردمند پیامبرى .

ربة خدر القدس : پرونده پرده نشینان پاکى و تقدیس .

قبلة البرایا: کعبه آفریدگان .

رضیعة الوحى : کسى که از پستان وحى شیر مکیده است .

باب حطة الخطایا: دروازه آمرزش گناهان .

حفرة على و فاطمه : مرکز جمع آورى دوستى و محبت على (ع) و فاطمه (س).

ربیعة الفضل : پیش زاده فضیلت و برترى .

بطلة کربلاء: قهرمان کربلا.

عظیمة بلواها: بانویى که امتحانش بس بزرگ بود.

عقلیة القریش : بانوى خردمند از قریش .

الباکیة : بانوى گریان .

سلیلة الزهراء: چکیده و خلاصه حضرت زهرا (س).

امنیة الله : امانت دار الهى .

آیة من آیات الله : نشانى از نشانه هاى خداوند.

مظلومة و حیدة : ستمدیده بى کس .

منبع

مقاله درباره ی هفته ی امور تربیتی

با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 مدارس به دلیل تعطیلات طولانی و عقب افتادن فعالیت های آموزشی باید هر چه زودتر بازگشایی می شد و با حضور معلمان و دانش آموزان ، سال تحصیلی به پایان می رسید پس از بازسازی مدارس از نظر تدارکاتی با حضور کادر فرهنگی ، مدارس مجدداً بازگشایی شده و با وجود مشکلات فراوان سال تحصیلی 58 ـ 57 پایان یافت . اما برای شروع سال تحصیلی جدید نیاز بود امر آموزش به صورت جامع و چشم گیری مورد توجه واقع شود .

بدین منظور لازم بود نیروهای تحصیل کرده و حزب الهی در سطح وسیعی وارد آموزش و پرورش شده و به جمع نیروهای اسلامی آن بپیوندند . مرکز این نیروهای حزب الهی مدرسه عالی شهید مطهری و ساختمان مجاور ( انجمن اسلامی معلمان سابق ، کمیته امداد فعلی ) بود که بزرگانی چون شهید بهشتی ، شهید باهنر ، شهید رجایی و ... این حرکت و اعزام نیروهای حزب الله به مناطق آموزش و پرورش را زیر نظر داشتند .

بدین ترتیب اولین مرحله از تأسیس امور تربیتی طی حکمی که به دستور شهید رجایی با امضای مدیر کل آموزش و پرورش آن زمان صادر شد انجام گرفته و نیرو ها را برای سازماندهی و برنامه ریزی اساسی در جهت تشکل امور تربیتی با مأموریت انجام فعالیتهای پرورشی بسیج کرد .

با شروع سال 1359 دو کار اساسی در پیش بود ابتدا لازم بود نیرو هایی به عنوان نیرو های متخصص در آموزش دینی و قرآن استخدام رسمی شوند و توسط طرح شهید رجایی آموزش ببینند .نظر شهید رجایی در طرح مذکور این بود که باید عد ه ای متخصص پرورش داد و کم کم به جمع معلمین افزود تا تدریس دینی و قرآن که از اساسی ترین اهداف انقلاب اسلامی است به صورت تخصصی و دقیق صورت پذیرد از طرفی معلمین نیز به طور دائم در حال آموزش ورشد علمی و تخصصی بوده و با تکنولوژی روز به کار پرداخته و در عین حال از لحاظ توانایی فکری و نتیجه فعالیتها مورد کنترل و ارزیابی قرار می گیرند.

با عنایت به گستردگی وسیع آموزش و پرورش تنها راه ممکن برای رشد اخلاقی و اسلامی و ارزشیابی دقیق و علمی سطح اخلاق و دینی دانش آموزان ، کار تخصصی در این رشته و پرورش نیروهای مربوطه بود که هنوزهم ضرورت این روند محسوس است .

بدین ترتیب طرح استخدام مربیان با حد نصاب یک دویست و پنجاهم عملی شد و شهید رجایی دستور استخدام ایشان را صادر کردند ، در نتیجه مربیان پرورشی با معیار صحیحی استخدام رسمی شده و تشکیلات منظمی بوجود آوردند . مرحلة دیگر تأسیس تشکیلات امور تربیتی در دیماه 1359 بود که طی حکمی شهید با هنر،آقای مرتضی زاهدی ( از همراهان شهید رجایی و شهید با هنر در تأسیس امور تربیتی ) را به سمت مدیر کل امور تربیتی منصوب فرمودند . به دلیل نگرش کشوری و لزوم سازماندهی امور تربیتی در سطح کشور ، تأسیس اولین مرکز تربیت مربی ، بودجه منسوب به آن ، و طرح جامع امور تربیتی ، از جدی ترین و رسمی ترین مراحل تأسیس و تشکیل امور تربیتی بشمار می رود .

به دنبال همین مرحله طرح برگزاری سمینار تربیتی هشتم اسفند ماه 1359 در مدرسه البرز به اجرا در آمد ، آن زمان شهید رجایی نخست وزیر وقت بودند بر اساس نظرات ایشان امور تربیتی در تمام استانها سازماندهی شد .