در آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السلام) ملاک هایى براى
دوست خوب بیان گشته که به طوراختصار ذکر مى نماییم و شما مى توانید راجع به هر
ملاک مفصلا مطالعه وفکر نمایید:
1- کسى که به یاد خدا باشد و هدفش جز رسیدن به او نیست) 1 (
2- عاقل باشد حضرت على (علیه السلام) فرمودند: بیشتر این دوستى و خوبى ها
در همراهى و دوستى با صاحبان عقل و درایت است) 2 (
مولوى داستان دوستى مردى با خرس را که مصداق بى خردان است به شکل
زیبایى بیان مى نماید،) 3(
3- خیانت کار نباشد
4- ستمکار نباشد
5- سخن چین نباشد
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: از سه گروه بر حذر باش شخص خیانت
کار، شخص ظالم، انسان سخن چین. زیرا کسى که به نفع تو به دیگران خیانت نماید، روزى
خواهد آمد که به خودت نیز خیانت کند وشخصى که به جانب دارى از تو حق دیگران را
پایمان نماید و عادت به ظلم پیدا کند بالاخره به تو نیز ظلم خواهد نمود و انسان
سخن چین، همان طور که سخن دیگران را پهلوى تو مى آورد، سخن تو را نیز نزد اغیار
خواهد برد، )4 (
6- آن چه براى خود مى پسندد براى تو نیزبپسندد و آنچه را که براى خویش
نمى خواهد براى تو نیز نخواهد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در
مصاحبت و رفاقت کسى که آن چه را براى خودمى خواهد براى تو نخواهد، هیچ خیر و فایده
اى وجود ندارد) 5 (
آنچه نفس خویش را خواهى حرامت سعدیا
گرنخواهى همچنان بیگانه را و خویش را
7- قاطع رحم نباشد
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: ((پدرم امام سجاد (علیه السلام) مرا
نصیحت فرمود که اى پسرم از رفاقت باکسانى که قطع رحم مى کنند بپرهیز زیرا من آنها را
در قرآن شریف سه بارمورد لعن و نفرین پروردگار یافتم))،(6) شخصى که با نزدیکان خود
نتواند معاشرت و هم زیستى صحیح داشته باشددر حالى که آنان با وى از یک خانواده و
فرهنگ و گوشت و خون مى باشند، چگونه مى توان انتظار داشت با غیر فامیل رفاقت
صمیمانه داشته باشند.
8- عیب جو نباشد
امام على (علیه السلام) فرمود: ((از رفاقت و نشست و برخاست باکسانى که
عیب جو هستند و همیشه به دنبال نقاط ضعف دیگران مى باشند، پرهیز کن زیرا دوست چنین
اشخاصى از ضرر آنان سالم نمى ماند و خود نیزطعمه عیب جویى هاى آنان خواهد شد))،(7)
پینوشتها:
1)
سوره کهف، آیه 28
2)غررالحکم، حرف الف
3)مثنوى معنوى، دفتر دوم، ابیات 1932- 2124
4)بحارالانوار، ج 75، ص 229
5)بحارالانوار، ج 71، ص 198
6)
تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 45
7)غررالحکم، باب الف
منبع: ماهنامه پرسمان
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: «أَلأَدَبُ فی الإنسانِ کَشَجَرَةٍ أَصلُهَا العَقلُ[1]» ادب در انسان مانند
درختی است که ریشه اش عقل است. حضرت ادب را در انسان به درختی تشبیه فرموده است که
ریشه او عقل است. ما وقتی به روایاتمان مراجعه میکنیم، می بینیم یک رابطه مستقیم
بین عقل و ادب مطرح میشود. روایات متعدّدی داریم که در آنها رابطه بین عقل و ادب
را با تعبیرات مختلفه مطرح میکند. مثلاً در روایتی از علی (علیه السلام) آمده است:
« کُلُّ شَئٍ یَحتاجُ أِلَی العَقلِ وَ العَقلُ یَحتاجُ إِلَی الأَدَبِ[2]» هر
چیزی به عقل احتیاج دارد و عقل محتاج ادب است.
حضرت در این روایت احتیاج عقل را به ادب مطرح میفرماید، یعنی اگر عقل
بود و ادب نبود، این عقل بی فایده است. این مفهوم روایت است. در روایتی دیگر از
علی (علیه السلام): « لَن یَنجَع أَلأَدَبُ حَتّی یُقارِنَهُ العَقلُ[3]» ادب سود
نمی دهد مگر آنکه همراه با عقل شود.
ادب به عقل محتاج است، و عقل به ادب. حضرت یک رابطه تنگاتنگ بین عقل و
ادب برقرار می کند. تعبیرات زیاد دیگری در این رابطه داریم. مانند: «نِعمَ قَرینُ
العَقلِ أَلأَدَب[4]» بهترین همنشین عقل ادب است. «لا أَدَبَ لِمَن لا عَقلَ
لَهُ[5]» کسی که عقل ندارد، ادب ندارد. امثال این تعبیرات زیاد است.
[1] غرر الحکم و درر الکلم، ص 247، روایت 5098
[2] همان، ص 248، روایت 5102
[3] همان، ص 53، روایت 426
[4] همان، ص 248، روایت 5104
[5] بحار الانوار، ج 75، ص 111
آب اقیانوسها، دریاها و دریاچهها در اثر تابش خورشید به تدریج بخار میشود و به آسمان بالا میرود، بخارها با وزش بادها به این سو و آن سو میروند. وقتی که دما و فشار به حدِّ معینی برسد به صورت ابر، یعنی بخار متراکم در میآیند و با وزش بادهای تند یا کند حرکت میکنند و بر روی قسمتهای گوناگون زمین گرد آمده آماده بارش میشوند و گیاهان و درختان را در قلههای کوههای بلند و در داخل جنگلهای دوردست سیراب میسازند. آب باران تدریجاً در زمین فرو میرود و در زمین برای روزهای احتیاج ذخیره میگردد. آبهای ذخیره شده گاهی به صورت چشمه، از دامنه کوه میجوشد و گاهی انسانها با کار و کوشش و زحمت، قنات یا چاه ایجاد میکنند و از منابع حیاتبخش آبهای زیرزمینی بهرهمند میگردند.
دانههای باران در شرایط مخصوصی به صورت برف در میآیند و چرخ زنان، با نرمی و زیبایی بر زمین مینشینند. برف که برای گیاهان بسیار سودمند میباشد، به تدریج آب میشود و در منابع زیرزمینی ذخیره میگردد، یا در نهرها و رودها به جریان میافتد و در دسترسِ نیازمندان قرار میگیرد و سرانجام به سوی دریا میرود.
خاصیت بالا رفتن بخار و جابهجا شدن آن به وسیله باد نیز شایسته دقت و توجه است. اگر قدرت بادها نبود، ابرها چگونه در هوا پخش میشدند؟
چگونه به این سو و آن سو میرفتند؟ اگر تابش گرم خورشید نبود، آیا آب دریا تبخیر میشد؟ اگر آب دریا فقط در حرارت صد درجه تبخیر میشد، آیا به قدر کافی در اختیار موجودات قرار میگرفت؟ و آیا در آن هنگام زندگی برای انسانها امکان داشت؟ اگر باران قطره قطره نازل نمیشد چه مشکلاتی پیش میآمد؟ مثلًا اگر باران یک جا و به صورت نهرهای پر آب از آسمان فرود میآمد چه میشد؟ آیا میتوانست به تدریج در زمین فرو رود و ذخیره گردد؟
خاصیت باران و برف در پاک سازی هوا نیز جالب و درخور دقت است؛ اگر برف و باران، سموم و آلودگیهای هوا را نمیگرفتند، آیا به خوبی میتوانستیم تنفس کنیم؟
اکنون به خوبی توجه کردید که آب و برف و باران چه خواص ارزندهای دارند؟ دریا و خورشید و باد و ابر و باران چگونه و با چه نظم و همآهنگی دقیقی با هم و در پی هم کار میکنند؟ تا وسایل زندگی ما و سایر موجودات زنده را فراهم سازند.
این نظم و ترتیب و همآهنگی و همکاری گواه چیست؟ آیا بهترین گواه بر این نیست که در آفرینش این جهان پرشکوه عقل و تدبیر دخالت داشته است؟ آیا این نظم و ترتیب و همآهنگی به ما نمیگوید که «وجود دانا و توانایى» آن را پیشبینی نموده است؟ و او انسان و سایر موجودات را آفریده است و آنچه را که نیاز داشتهاند خلق کرده است؟
منبع:http://www.ibrahimamini.com