آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر
آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر

طرح درس روزانه هنر پایه ششم

موضوع: ترکیب رنگ ها         دبستان .............................           مدت جلسه: 50 دقیقه

تعداد دآنش اموز :17 نفر        سالتحصیلی :92-91 

اهداف: از آنجا که ما در زندگی روز مره خود با رنگها در جاهای مختلف بر خورد می کنیم و دیدن رنگها درروح و روان ما تاثیر مثبت و منفی می تواند داشته باشد و همچنین علاقمندی رنگ های مختلف نشان از روحیات و حالات درونی انسان هااست و براساس رنگهایی که فراگیران در نقاشی های خود بکار می برند می توان مطالعات روانشناختی انجام داد شناخت و ترکیب رنگها ضروری می نماید.

هدف کلی :آشنایی فراگیران با رنگ های اصلی و فرعی

هدف دینی : خداوند کریم در آیه 13 سوره نحل می فرماید: و ما ذراَ لکم فی الارض مختلفا الوانه « و نیز آنچه را که در این زمین به انواع مختلف و رنگها ی گوناگون برای شما آفریده . مانند (  انسان ها ، کوه ها ، صحراها ، حیوانات و ...)

 اهداف جزئی:

1 - دانش آموزان با سه رنگ اصلی آشنا می شوند

   2-فراگیران تفاوت رنگ اصلی و فرعی

   3-فراگیران به نقش رنگهای متضاد در طبیعت و ایجاد زیبایی ها توسط آن  پی ببرند.

   4-فراگیران روش ایجاد روش های اصلی وفرعی را یاد می گیرند .

اهداف رفتاری :

الف) حوزه شناختی:

1- رنگ های اصلی را نام می برند.

2- در مورد رنگ های فرعی توضیح می دهند.

3- رنگهای متضاد را می شناسند و نمونه هایی را در طبیعت مثال می زنند

4- در مورد تاثیر رنگها ی مختلف در نقاشی تو ضیح می دهند.

ب) حوزه عاطفی:

1 - به صحبت های معلم درموردرنگهای اصلی باعلاقه گوش می کنند.

2- به نظرات دوستان خود در مورد رنگها در گروه توجه می کنند.

3- رنگهای مورد علاقه خود را انتخاب می کنند.

4-به ترکیب رنگهای اصلی و فرعی علاقه نشان می دهند.

ج) حوزه روانی- حرکتی:

1- با کمک معلم رنگهای اصلی وفرعی را مخلوط کرده رنگ های جدید می سازند

   2- بدون کمک معلم و دقت ، درجات مختلف رنگهای اصلی را در  ترکیب رنگ ها بکار می برند.

   3- در حین انجام کار با دقت به حرف های معلم گوش می کنند.

کار افزارهای آموزشی مورد نیاز برای درس:

تصویر یا پوستری که رنگ های اصلی وفرعی را نشان دهد.-سی دی نقاشی های مدرن- کارت های رنگ اصلی وفرعی - لیوان -قلم مو - رنگ گواش یا آبرنگ- کاغذ زیر نویس و...

واحد کار : ترکیب رنگ ها با استفاده از رنگ های اصلی  

روشهای تدریس:

تو ضیحی ، سخنرانی ، پرسش وپاسخ،اکتشافی ، آزمایشی

 فعالیت های قبل از شروع درس:                                                 2دقیقه

سلام واحوال پرسی وتوجه به وضعیت جسمی وروحی دانش آموزان-حضور وغیاب

فعالیت های قبل از شروع درس با آنکه وقت کمی از کلاس را می گیردولی آنقدر مهم است  که به تشخیص معلم وبه دلایلی از قبیل غیبت معنادار دانش آموز ، توجه بیشتر به آشفتگی روحی ووضع جسمی برخی دانش آموزان وقت بیشتری را نیز به خود اختصاص دهد.

سنجش رفتار ورودی:                                                                     5 دقیقه

رنگ هایی که می شناسید را روی کاغذ بنویسید- رنگ های اصلی و فرعی را طبقه بندی کنید- به نظر شما برای ایجاد همه رنگ ها به چه رنگ هایی نیاز داریم - در اطراف شما چه رنگها متضادی وجود دارند.

آماده سازی:                                                                                 2 دقیقه

    با نشان دادن تصاویر مختلف و برجسته کردن رنگ های اصلی و فرعی روی تصاویر و تشریح رنگ ها متضاد دانش آ'وزان را برای یک تدریس موثر آماده می کنیم.

ارائه درس:                                                                                  20 دقیقه         

 

                            فعالیت های معلم               

     فعالیت های فراگیران      

از دانش آموزان می خواهد رنگ های اطراف خود را نام ببرند. (اکتشافی)

 به نظر شما ما چند رنگ داشته باشیم می توانیم همه رنگ ها را بسازیم.(اکتشافی) 

برگه ها رامشاهده کرده و موارد صحیح را معرفی می کند. (توضیحی)

با استفاده از وسایل کمک آموزشی مانند کتاب ، پوستر مداد رنگی و... سه رنگ اصلی( قرمز -زرد -آبی ) را نشان می دهد.(نمایشی)

از فراگیران می خواهد رنگ های اصلی را در لیوان درست کرده وروی مقوا را رنگ بزنند.

کارهای دانش آموزان را می بیند ودر ضمن تشویق از آنها می خواهد فعالیت هایشان را به همدیگر نشان دهند.   ( آزمایشی)

ترکیب رنگهای فرعی را که دانش آموزان ساخته اند را تشریح می کند( توضیحی)

 زرد +قرمز (نارنجی)               قرمز+آبی (بنفش)   آبی+زرد( سبز)

بچه ها رنگ های قرمز ، زرد وآبی رنگ های اصلی هستند وترکیب دو رنگ باهمدیگر مکمل وبا رنگ دیگر متضاد است . مثال :از ترکیب رنگ زرد و قرمز  نارنجی بدست می آید که      با رنگ آبی متضاد است.              ( سخنرانی)

آیا در طبیعت نمونه های متضاد را کنار هم می بینید؟ (پرسش وپاسخ)

 با پخش نقاشی نقاشان بزرگ از روی سی دی توضیح می دهد که رنگ های متضاد در نقاشی ایجاد جذابیت می کند.      ( توضیحی)

از گروه ها می خواهد با استفاده از رنگ های اصلی و فرعی یک نقاشی ساده را با کمک همدیگر رنگ آمیزی کنند.

به دانش آموزان در به کار بردن رنگ ها کمک می کند و پس از اتمام کار ، نقاشی آنها را مقایسه می کند.

رنگ های روی لباس نوشت افزار و ...را نام می برند.

 روی برگه ی کاغذ نام رنگ های اصلی را نوشته و نام می برد.

گوش فرا می دهند ، می بینند و توجه می کنند.

به صورت گروهی رنگ های اصلی را از گواش ها جدا می کنند (واحد کار)

رنگ ها را آماده کرده و خواسته معلم را انجام می دهند (عملی)

دانش آ'وزان طبق خواسته معلم عمل می کنند.(عملی)

ضمن گوش دادن به مطالب ارائه شده توجه می کنند.

دانش آموزان سایرترکیب رنگ ها ومتضاد آن را می نویسند.

زرد وبنفش در گل رز ونمونه های دیگر را بیان می کنند.

فراگیران با علاقه نگاه کرده ونظر می دهند.

در گروه با همدیگر شروع به کار می کنند.

رنگهای بکار رفته در نقاشی گروه های دیگر را می بیند وتجزیه وتحلیل می کند.

 

 

 

 

 

نکته : درحین انجام کار معلم تعدادی از دانش آموزان را برای هر جلسه در نظر گرفته وبه فعالیت آنها  طبق جدول امتیاز بندی یادگیری همیار (مندرج در پیوست) امتیاز می دهدو در پایان جلسه برای گروهی که فعالیت گروهی  بهتری داشته باشد  مورد تشویق قرار می دهد.

 

                       فرم امتیاز دهی یاد گیری گروه های همیاری

 

           مهارت های کار در گروه                  

همیشه 4

اغلب 3 

 به ندرت 2 

هرگز  1

1-با تعداد زیادی از همکلاسی هایش کار می

کندنه فقط با دوستان نزدیکش.

2- تمایل دارد ایده هایش را با بقیه در میان بگذارد.

3-در طول زمان تعیین شده برای گروه ها مشارکت

فعال دارد.

4-قوانین در نظر گرفته شده برای فعالیت گروهی

  را رعایت می کند.

5 -با در نظر گرفتن نظرات دیگران به دوستانش

 احترام می گذارد.

 





 

 

طرح درس هفت خان رستم

بسمه تعالی

محل اجرا:دبستان فلسطین

تعداد فراگیر‌:

 تاریخ اجرا:

 

مجری :سعید حیدری

مدت اجرا: 45 دقیقه

پایه :ششم

شماره طرح درس:1

نام درس: فارسی

موضوع درس : هفت خان رستم

 صفحه :27تا 32

 

مشخصات کلی

 

اهداف کلی  :

-    آشنایی با رستم بعنوان یکی از قهرمانان شاهنامه

-     آشنایی با نمونه هایی از کنایه و مفهوم آن ها

-     پی بردن به یاری خداوند و تأثیر یاری جستن از خدا در انجام کارها

-     آشنایی با شاهنامه بعنوان یکی از مهمترین کتاب های تأثیرگذار زبان فارسی 

اهـــداف

 

اهداف رفتاری (پیامد)  : در پایان این درس انتظار می رود دانش آموزان بتوانند:

     سطح  1 :

در مورد رستم ، بعنوان یکی از قهرمانان شاهنامه و داستان های آن آشنایی پیدا کنند.

در مورد ارزش و اهمیّت یاری جستن از خداوند در برخور با مشکلات داستان هایی را بیان کنند.    

سطح 2 :

مراحل هفت خان رستم و شخصیت های موجود در هر کدام را بدانند.

واژه های جدید درس را استخراج کرده و معادل امروزی آن ها را بیان کنند.

یکی از داستان های رستم را از شاهنامه را در کلاس بخوانند.

سطح 3 :

چند نمونه کنایه با معنی و مفهوم آن بیان کنند.

مفهوم کلی درس را توضیح داده و یکی دیگر از داستانهای شاهنامه را در کلاس بخوانند.

چند نمونه از داستان های کهن  ایرانی را برای سایر هم کلاسی های خود بخوانند.

1- رسانه های آموزشی: کتاب درسی، شاهنامه، کارت های مربوط به گروه بندی ، فیلم ،  

روش ها و رسانه ها

 

2- روش های تدریس: ایفای نقش، پرسش و پاسخ، نمایشی ، توضیحی

زمان

1- سلام و احوال پرسی ، حضور و غیاب ، بررسی تکالیف و .. :پس از سلام و احوال پرسی معلم کارت ها را که نشان دهنده ی هفت مرحله یا هفت خان است در اختیار گروه ها قرار می دهد و هر گروه اسم یا مرحله ی خود را برمی دارد.

قبل از تدریس مراحل

 

3

2

2-  تعیین رفتار ورودی:دانش آموزان قبلا در پایه ی پنجم با کتاب شاهنامه و برخی از داستان های آن آشنایی دارند. حتی برخی از داستان های آن را در فیلم ها وکارتون های تلوزیونی دیده اند.

2

3 – ارزشیابی تشخیصی : چه کسی شاهنامه را دیده یا خوانده است؟ آیا  در مورد داستان های رستم و سایر پهلوانان ایرانی اطلاعاتی دارید؟ مفهوم جمله ی از هفت خان گذشتن چیست؟...و.....

4

3-ایجادانگیزه:معلم با یک کتاب شاهنامه وارد کلاس می شود. و از دانش آموزان می پرسد که آیا این کتاب را می شناسند ؟ یا آیا تا به حال آن را مطالعه کرده اند؟ و ....

آمادگی

 

22

فعالیت فراگیران

 

دانش آموزان در گروه های خود قرار گرفته و به داستان معلم گوش می دهند.

به پرسش های معلم پاسخ می دهند.

 

 

 

 

گروه نمایش برای اجرای نمایش آماده شده و نمایش مربوط به درس که در مورد هفت خان رستم می باشد را اجرا می کنند.

 

نمایش تمام شده و گروه ها در مورد نمایش با هم بحث و گفتگو می کنند.

 

 

دانش آموزان در گروه های خود به پرسش های معلم پاسخ داده هم چنین پاسخ فعالیّت «خود ارزیابی» پایان درس را نیز توضیح می دهند . و در پایان نیز درس را صامت خوانی کرده و کلمات جدید را مشخص نموده و در مورد معادل امروزی برخی از واژه ها با هم بحث می کنند.

-ارائه درس: فعالیت معلم

معلم پس از نام گذاری گروه ها به اسم هفت خان رستم . یک داستانی در مورد کنایه ی «گذشتن از هفت خان » را برای دانش اموزان تعریف می کند.

از دانش آموزان می پرسد که مفهوم جمله «گذشتن ازهفت خان» چیست؟

آیا دوست دارید در مورد این جمله اطلاعات بیشتری کسب کنید.

برای همین منظور دوستان شما نمایشی در مورد یکی از داستان های شاهنامه آماده کرده اند که با هم به تماشای ان می نشینیم البته بچه های عزیز من فیلم کارتونی این داستان را هم در آخر زنگ خواهم داد تا در خانه آن را ببینید.

معلم از دانش آموزان می خواهد تا به دقت به نمایش توجه کنند و پس از پایان ان در گروه خود به پرسش های او در مورد نمایش پاسخ دهند.

معلم از هر گروه می خواهد که با توجه به اسم گروه خود یکی از مراحل هفت خان رستم را توضیح دهند.

رستم چگونه توانست بر مشکلات پیروز شود؟

و سوالات دیگر....

 

 

اجرای تدریس

 

4

5-جمع بندی ونتیجه گیری:  در پایان هر یک از گرو ها برداشت های خود از نمایش را به طور خلاصه به کلاس ارائه می دهند همچنین در مورد جمله ی «گذشتن از هفت خان » و مفهوم آن توضیح می دهند.

 تکمیلی (بعداز تدریس)

 

4

6- ارزشیابی پایانی: این داستان از چه کتابی بود؟ نویسنده ی آن کیست؟ رستم چگونه توانست از هفت خان بگذرد؟ مفهوم جمله ی «گذشتن از هفت خان » چیست؟ شخصیت های موجود در هر مرحله کدامند؟ و ....  

تکمیلی

(بعد از تدریس)

2

7- تعیین تکلیف : معلم از دانش آموزان می خواهد تا برای جلسه ی آینده یکی دیگر از داستان های رستم را از فیلمی که در اختیار گروه ها قرار می دهد. نگاه کرده و خلاصه ی آن را در کلاس ارائه دهند . و یا  یکی از داستان های شاهنامه را مطالعه کرده و خلاصه ی ان را در کلاس ارائه دهند.

همچنین چند نمونه از کنایه ها و ضرب المثل های محلی را پس از پرسش و تحقیق در برگه ای همراه با مفهوم آن به معلم خود تحویل دهند.  

2

8- تعیین موضوع جلسه آینده :جلسه ی آینده در مورد اصطلاحات موجود در این درس بحث خواهیم کرد و همچنین در مورد نویسنده ی کتاب شاهنامه و داستان های موجود در آن بحث و گفتگو می کنیم.







توصیف گلستان شدن آتش بر حضرت ابراهیم (ع)

دوستان را کجا کنی محروم؟!
سید علی‏ اصغر موسوی
... کوهی از آتش در برابر نگاه‏ های شعله ‏ور از آتش خشم، زبانه می‏ کشید و نعره شوم اهریمن با صدای آتش در هم پیچیده بود.
جاهلانه انباشته بودند، هیزم کینه‏ های خود را، در مساحتی شگفت، به وسعت جهالتشان! قصدشان شکستن آیینه الهی بود؛ آیینه ‏ای که با پرتو حقیقت، سعی در زدودن تیرگی‏ ها و جهالت «نمرودیان» داشت؛ آیینه‏ ای که گویای اوصاف خداوند یکتا و فراتر از تصویرها و تصوّرها بود و سرافرازیِ خویش را در تعلیم بندگان خدا به راه راست می ‏دانست!
با هر گونه «بت» صامت و ناطق مبارزه می‏ کرد و اولین درسِ «صُحُف» شریفش «لا اله الا اللّه» بود. تنها زبانِ توحیدگوی خداوند در زمین؛ تنها دوست خداوند در عالم ناسوت؛ تنها جوانمردی که فراتر از تمام نگاه‏ ها، سعی در رفع جهالت داشت.
جاهلانه جاهلانه! انباشته بودند مردمان، هیزم کینه‏ هاشان را، در مساحتی شگفت، و اهریمن متکبّر، از تماشای آن لذّت می ‏برد! لذّتی شوم، به شومی وجود خود نمرود؛ نمرودی که دست پرورده احسان خداوند بود؛ خداوندی که او را از تلاطم امواج حفظ کرد.
آتش زبانه می‏ کشید و زمان پرتابِ تنها توحیدگوی زمین، به میان آتش رسیده بود.
گویی اهریمنِ متکبّر، نبوغ خویش را با ساخت «منجنیق» امتحان می‏ کرد! تا بتواند به پیروان جاهل و هوس پوی خویش بیفزاید، و سدّی در برابر پرتو انوار الهی ایجاد کند؛ امّا حاشا که هیچ اهریمنی را توان مخالفت با خواست خداوند نیست و هیچ موجودی بیرون از دایره اراده خداوند نیست؛ نه باد، نه خاک، نه آب، و نه آتش!
«قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْدا وَّ سَلاما عَلی إِبْراهِیمَ» (انبیا: 69)
سرد شو، ای آتش این آیینه را!
در نگاهش پرتو انوار حق تابیده است.
او خلیل علیه‏السلام است و دلیل رحمتِ بی ‏انتها ـ
از برایش سرد شو، مثل نسیمی که سحرگه می ‏وزد از سمتِ رود!
فروکش کرد آتش‏های کینه، و خاکسترنشین شد خیل چشمان شرر بار!
وه! که خداوند چه زیبا با یارانش صحنه می‏ پردازد؟!
ـ شگفتا از خاکستری که از سوسن‏ ها و نیلوفرها، میزبانی می‏ کند!
جشن شعله و شکوفه
حمیده رضایی
هوای پیرامون گُر می‏ گیرد، صدا در سکوت می‏ آمیزد و اضطراب در سینه زمان می‏ تپد، آن چنان‏ک ه صدای گام ‏هایش را کسی نمی‏ شنود، آن چنان‏ که چشم‏ های مطمئنش را کسی باور نخواهد کرد.
هیمه ‏ای آماده است و زبانه‏ های شرک آسمان را در هم می‏ سوزاند.
هزار چشم، منتظر واقعه‏ ای شگفتند و آن سوتر ایمان بر استواری گام ‏های خویش ایستاده است و خداوند در همه جا...
باد می‏وزد و شعله‏ های آتش را آشفته‏ تر می‏ سازد، دود در هوا می‏ پیچد و چون پیچکی سیاه بر تن آسمان می‏ پیچد و بالا می‏ رود.
شعله‏ ها در هم می‏ غلتند و آسمان در خویش می‏ پیچد، زمین بوی فاجعه می‏ دهد.
ابراهیم نزدیک می‏ شود، آن چنان‏که هرم نفس‏ هایش، آتش را بی ‏تاب می‏ کند، اعتقادش را فریاد می‏ زند و آتش بی ‏رحمانه زبانه می ‏کشد.
صدای هلهله از حلقوم نامردان شهر شنیده می‏ شود، و ابلیس ایستاده است تا این واقعه را با چشم بکشد، ابلیس ایستاده است تا صدای قهقه ‏اش، خوابِ سنگین زمین را بر هم بزند.
استوارتر گام برمی‏ دارد و خدا آن چنان به او نزدیک است که هیچ کس را نمی‏ بیند.
آرام‏ تر از همیشه دعا از لبانش بر خاک می‏ ریزد و سپس به سمت آسمان برمی‏ خیزد.
آتش هر لحظه بیش‏تر زبانه می‏ کشد؛ و آن‏گاه ابراهیم پای در آتش می‏ نهد، آتش از هم می‏ شکافد، آن چنان‏که نیل بر موسی. آتش آن چنان سرد می‏ شود که هزاران شکوفه نورسته از چاک گریبان ابراهیم بیرون می ‏ریزد، چشم می‏ گشاید آتش گلستان می‏ شود؛ گام بیرون می ‏نهد، از آن‏چه به فرمان خدا بر او مقرّر شده بود؛ و آن‏گاه ابلیس صدای فرو ریختن خویش را در پیکر شهر می ‏شنود، آن زمان که از زیر گام ‏های ابراهیم به جای شعله، شکوفه می‏ جوشد و خدا بزرگ‏ تر است...
... سر فرود آرید!
عاطفه خرّمی
در میان شعله ‏ها حقیقت را فریاد می‏ کند؛ تکه‏ های یقینش در میان آتش نمی‏ سوزند؛ نور خدا جانش را مشتعل کرده است؛ جامه اخلاص بر تن، با جوشنی از جنس ایمان، پاره‏ های چشمش را به شعله ‏ها ارزانی می‏ کند.
جسمم را به آتش بکشید! یقینم از آتش تردید در امان است.
جسمم را به آتش بکشید! آتش دوزخ ارزانی شما! جسمم را به آتش بکشید! این، پاداش مردی است که خدایان سنگی را انکار می‏ کند، این پاداش «مرد تبرداری» است که هیبت خدایان سنگی را با اراده توحیدی‏اش در هم می ‏شکند و شوکت پوشالی آن‏ها را به باد استهزا می ‏گیرد. جسم او را به آتش بکشید! در میان آتش غنچه ‏های اعتقاد او گل خواهند کرد. شعله‏ ها گلستانی خواهند شد که شمیم روح بخش گل‏هاشان فضای تاریک ذهن انسان عصر غفلت را پر خواهد کرد.
شعله ‏ها گلستانی خواهند شد که جلال نمرودیان را به آتش خواهد کشید و حقیقت روشن کلام ابراهیم علیه ‏السلام را در تمام تاریخ منتشر خواهد کرد.
بت‏های سنگی! سر فرود آرید! خدایان چوبی! در هم شکنید! اعجاز روشن خدا را به تماشا بنشینید! این ناب ‏ترین حقیقتی است که چشم‏های بسته غفلت زده ‏تان را به سمت سبز ملکوت می‏خواند.
در محاصره دود و آتش چه دیدی؟
امیر مرزبان
به تولا اگر برسی، رمز از خود بی‏ خود شدن را می‏ فهمی. نور می‏ شوی و بی‏ وقفه می‏ تابی. غرق می ‏شوی در جبروت و نور و حتی همهمه بال‏ های ملایک را نمی‏ شنوی؛ و در حضور خدا، دنیا برایت هیچ می‏ شود.
ابراهیم در منجنیق، با کلام استعاره خدا را دیده است که پلک دلش هم نمی‏ پرد از این آتش که عالمی را گرفته؟!
او خلیل است و خلود در عشق، از چشم ‏هایش و از پیچاپیچ گیسوان سپیدش پیداست. این آتش او را نمی ‏ترساند. آن‏ گاه که این آتش تمام وجودش را در بر گیرد، تازه اول عشق است! او می‏ ماند و خدای او و دیگر هیچ... حتّی فرشتگان نیز حایل آن‏ها نمی‏ شوند. آی، ابراهیم! بگو در محاصره دود و آتش چه دیدی، آن‏گاه که حتّی جبرییل سر به شانه شک نهاده بود؟!
ابراهیم! تو خدا را آن جا چگونه دیدی که هنوز از پس قرن‏ها، نوای لبیک تو به گوش می ‏رسد؟ با تو در آن لحظه زیبا چه گفت که این ‏گونه شاکر، از میان آتش بیرون آمدی؟
من هنوز مبهوت پرندگانی هستم که در منقارهایشان آب می‏ آوردند که تو یکباره نهیب آتش را به دریا وصل کردی. من هنوز در بُهت غریب خودم مانده ‏ام؛ هنوز معنی آتش خلیل را نمی‏ فهمم، کاش با من نیز از ورای این همه شعله سخن بگویی؛ شاید عظمت چشم‏ های اسطوره‏ای تو را دریابم! کاش گره ابروان من صلابت و استواری تو را داشت! کاش آتش‏ هایی که امروز بر عالم می‏ بارد، نیز... نه، هیچ کس خلیل اللّه نمی ‏شود و هیچ آتش دیگر سرد نمی‏ شود...
نمرود شکن
محدّثه رضایی
بت شکن، نمرود شکن و هر چه غیر از خدا شکن! ابراهیم! جای تعجب نیست اگر شعله‏ های سوزنده خاکی، او را که آسمانی و از جنس زلال آیه‏ های مطهر خداست، نمی‏ سوزاند. شعله شعله گل می ‏کند لطف خداوند بر او و چشم‏های حیرت نمرودیان ناتوان از درک این حقیقت است. حقیقت در میان آتش! مگر حقیقت می‏ سوزد؟
گل‏ های معجزه از خاکستر می‏ روید و تبسمی شیرین بر لبان پیام‏ آور عشق می‏ شکفد.
آتش، دست‏های او را که آیه ‏های محکم نورند، نمی‏ سوزاند. آب و باد و آتش و خاک دست‏های زمین را می‏ شناسند، هر چند با اراده نمرودیان علیه ابراهیم حمله ‏ور شوند. می‏ شناسند دست‏های بت‏ شکن و کعبه ساز او را.
شعله ‏های آتش اوج می‏ گیرند، اوج می‏ گیرند و بزرگ می‏ شوند و گلستانی بزرگ‏ تر از خود به جای می‏ گذارند و این عظمت ابراهیم است، ابراهیمی که هنوز بت‏ ها از طنین نام بلندش سقوط می‏ کنند.
مزد رسالت
ملیحه عابدینی
با ترس بیگانه بود، آن زمان که تبر بر دوش، کمر سنگی بت‏ها را دو نیم می‏ کرد و پیشانی‏شان را با خاک بندگی آشنا. غربت نور را در آن تلاطم شرک، به سرانجام رساند و روشنایی را در آن ظلمت کده، میهمان اندیشه‏ ها گردانید. ابلیس را مقهور پایداری‏ اش کرد و دست پرورده ‏اش، نمرود را با ذلّت به زانو درآورد.
اندیشه‏ اش حقیقت ناب و پیشه‏ اش ایمان به روشنی بود که به مردمان فراموشی، ارزانی می‏ داشت. او آمده بود تا چشم‏ها را از پرستش ماه و ستارگان باز دارد و بر افق روشنایی پیوند زند. او آمده بود تا دیگر، صدای گوش خراش تراشیدن سنگ‏های جهل از فراز بتکده ‏ها به گوش زمان نرسد و فطرت پاک الهی را از چنگال ابلیسِ انسان فریب، رها سازد. او آمده بود تا در هم پیچد طومار ظلم و جور نمرود را از سر مردمانی که در عطش عدالت دست و پا می‏ زدند.
و آن روز او را می‏ بردند تا با آتش، بهای مردانگی و دلدادگی‏ اش را بپردازند؛ و ابراهیم مُزد رسالت راستین خویش را شراره آتشی می‏ دانست که او را با محبوب پیوند می‏ زند. او تار و پود جانش را ارزانی معبود گردانده بود و یادش را لبریز از نامش، و خدای ابراهیم این همه را شاهد و ناظر بود. آن روز عقل و عشق، رقیب یکدیگر بودند و دل و جان همراه هم.
غلغله‏ ای در آسمان برپا بود و هلهله‏ ای در زمین، او را آوردند تا دیگر فطرت را فریاد نزند. او را آوردند تا در آتش گناهشان بسوزانند.
نَفَس‏ها در سینه‏ ها حبس گردیده بود و چشم‏ها به او دوخته شده بود. ابراهیم نگاهی به آن قوم تباهی کرد و سرانجام خود را در آغوش آتش عشق به پروردگار جای داد؛ امانه، شراره آتش را توان سوزاندن نبود؛ یکباره پیش چشمان باطل گرایان، از سینه سوزان آن کوه آتش، گلستان زیبای عنایت خداوندی نمایان گشت و ابراهیم دوباره طنین نام پروردگار را تا اوج فریاد زد.
و تا زمان باقی است، فریاد توحیدی ابراهیم بر زبان‏ ها جاری خواهد ماند.


عنکبوت غار

قبل از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از مکه خارج شوند، امام علی علیه السلام و هند بن ابی هاله (دایی فرزندان امام علی) آن نقطه ای که رسول اکرم باید بروند در آنجا مخفی بشوند یعنی غار ثور را در نظر گرفتند، چون قرار بود در مدتی که حضرت در غار هستند، رابطه مخفیانه ای در کار باشد و این دو نفر مرکب فراهم کنند و آذوقه برایشان بفرستند.

در بین راه که حضرت رسول می رفتند، به ابوبکر برخورد کردند. حضرت، ابوبکر را با خودشان بردند. در نزدیکی مکه غاری است به نام غار ثور در غرب مکه و در یک راهی است که اگر کسی بخواهد به مدینه برود از آنجا نمی رود. مخصوصاً راه را منحرف کردند. پیغمبر اکرم با ابوبکر رفتند و در آن محل مخفی شدند.
کفار قریش بعد از اینکه فهمیدند پیامبر از مکه خارج شده است، حضرت را تعقیب کردند. دنبال اثر پای حضرت را گرفتند تا به آن غار رسیدند. دیدند اینجا اثری از کسی که به تازگی درون غار رفته باشد نیست. عنکبوتی هست و در اینجا تنیده است و مرغی است و لانه او.
گفتند: نه اینجا نمی شود کسی آمده باشد. تا آنجا رسیدند که حضرت رسول و ابوبکر صدای آنها را می شنیدند. همین جا بود که ابوبکر خیلی مضطرب شده و قلبش به تپش افتاده بود و می ترسید.
این آیه قرآن کریم است که در این باره می فرماید:
«
الا تنصروه فقد نصره الله اذ اخرجه الذین کفروا ثانی اثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لاتحزن ان الله معنا فانزل الله سکینته علیه و ایده بجنود لم تروها و جعل کلمة الذین کفروا السفلی و کلمة الله هی العلیا و الله عزیز حکیم» (سوره توبه، آیه 40)؛ اگر او را یاری نکنید، خدا یاریش کرده، آن دم که کافران او را بیرون راندند (که یک همراه بیشتر نداشت و او) دومین دو نفر بود، آنگاه که آن ها در غار بودند، وقتی به همراه خود (ابوبکر) می گفت: اندوه مدار که خدا با ماست. پس خدا آرامش خود را بر او نازل کرد و او را با سپاهیانی که نمی دیدید تقویت نمود و سخن کافران را پست ترین قرار داد و سخن خدا است که برترین است و خدا شکست ناپذیر حکیم است.
یعنی اگر شما مردم قریش پیغمبر را یاری نکنید، خدا او را یاری می کند؛ همچنانکه در داستان غار، پیغمبر را یاری کرد، در شب هجرت در حالیکه آن دو در غار بودند.
«
هما» نشان می دهد که غیر از پیغمبر یک نفر دیگر هم بوده است که همان ابوبکر است.
کلمه «صاحب» اصلاً در لغت عرب یعنی همراه. حتی به حیوانی هم که همراه کسی باشد، در عربی صاحب می گویند. آنگاه که پیغمبر به همراه خود گفت: نترس، غصه نخور، خدا با ماست. آنگاه خداوند وقار خودش را بر پیغمبر نازل کرد. نمی گوید وقار را بر هر دو نازل کرد. رحمت خودش را بر پیغمبر نازل کرد و پیغمبر را تأیید نمود. نمی گوید هر دو را تأیید کرد.
تا به این مرحله رسید، کفار قریش از همانجا برگشتند. گفتند: ما نفهیدیم این چطور شد؟ به آسمان بالا رفت یا به زمین فرو رفت؟ مدتی گشتند. پیدا نکردند که نکردند.
سه شبانه روز یا بیشتر پیغمبر اکرم در همان غار بسر بردند. در نیمه های شب، هند بن ابی هاله که پسر حضرت خدیجه علیهاسلام از شوهر دیگری و مرد بسیار بزرگواری است محرمانه آذوقه می برد و برمی گشت.
قبلاً قرار گذاشته بودند مرکب تهیه کنند. دو تا مرکب تهیه کردند و شبانه بردند کنار غار، آنها سوار شدند و راه مدینه را پیش گرفتند.

منبع

بهار و درس های آن در قرآن

اگر چه بهار مدرسه ایست که درس های فراوانی دارد، اما قرآن کریم بهار را بهترین بهانه برای یادآوری دو نکته مهم و محوری قرار داده است:

1-خدا باوری(توحید)

2-معادباوری(قیامت)

ترجمه برخی از آیات قرآن در این باره عبارتند از:

1- آن ها که در عظمت خالق یکتا و قدرت بیکران او تردید دارند، آنان که در امکان زندگی پس از مرگ شک دارند، به بهار بنگرند که چون قیامت است که سال های سال در برابر چشمانشان تکرار می شود.

2- مگر هر سال زمین های مرده در برابر چشمان ما زنده نمی شوند؟ چه جای تعجب است که انسان های مرده پس از سال ها جان بگیرند و سر از خاک بردارند؟!

3- قانون حیات و مرگ همه جا یکسان است. اگر محال باشد که انسان ها بعد از مردن و خشک شدن به زندگی برگردند، پس چرا این همه گیاهانی که می میرند و می پوسند و خاک می شوند، بار دیگر در حیات نوینی پا به عرصه وجود می نهند؟

4- چرا زمین های مرده پس نزول حیات بخش باران تکان می خورند و به جنبش و حرکت در می آیند و لباس زیبای زندگی به تن می کنند وبا روییدن گیاهان و برآوردن شکوفه ها وخندیدن گل ها (که همه نشانه زندگی هستند) شور محشر به پا می کنند؟

قرآن کریم توجه همه انسان ها را به این دو نکته مهم یعنی توحید و معاد جلب کرده است تا ما سهم خویش را فراتر و بالاتر از حیوانات، از فصل بهار بگیریم.

1- و از آسمان آبی پر برکت فرستادیم و به وسیله آن باغ ها و دانه هایی را که درو می کنند رویاندیم و نخل های بلند قامت که میوه های متراکم دارند. همه این ها به منظور روزی دادن به بندگان است و به وسیله باران،زمین مرده را زنده کردیم. آری زنده شدن مردگان نیز همین گونه است.(ق/آیه 9تا 11)

2- او زنده را از مرده خارج می کند و مرده را از زنده و زمین را بعد از مرگ، حیات می بخشد و به همین شیوه در روز قیامت برانگیخته می شوید.(روم/آیه 19)

3- به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده می کند. آن کس (که زمین را زنده کرد) زنده کننده مردگان در قیامت است و او بر همه چیز تواناست. (روم/آیه 50)

4- و زمین را( در فصل زمستان ) خشک و مرده می بینی، اما هنگامی که باران را بر او فرو می فرستیم به حرکت در می آید و نمو می کند وانواع گیاهان زیبا را می رویاند. این بدین خاطر است که بدانید خداوند حق است و مردگان را زنده می کند و بر هر چیز تواناست.(حج/آیات5و6)

5- از آیات او این است که زمین خشک و خاضع می بینی، اما هنگامی که آب را می فرستیم به جنبش در می آید و نمو می کند، همان کس که آنرا زنده کرد، مردگان را نیز زنده می کند واو بر همه چیز تواناست.(فصلت/آیه 39)

6- خداوند آن کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت درآورند، ما این ابرها را به سوی زمین مرده می رانیم و به وسیله آن زمین را بعد از مردنش زنده می کنیم. رستاخیز نیز همین گونه است.(فاطر/آیه 9)

7- او کسی است که بادها را پیشاپیش (باران) رحمتش می فرستد تا زمانی ابرها سنگینی بار را (بر دوش خود) حمل کنند در این هنگام آنها را به سوی سرزمین های مرده می فرستیم و به وسیله آن(آب حیات بخش) نازل می کنیم و با آن هر گونه میوه ای(از خاک تیره) بیرون می آوریم، این گونه( که زمین های مرده را زنده کردیم) مردگان را در روز قیامت زنده می کنیم تا مگر متذکر شوید.(اعراف/آیه57)

8- خداوند از آسمان آبی فرستاد و زمین را بعد از آنکه مرده بود، حیات بخشید. در این نشانه روشنی است برای جمعیتی که گوش شنوا دارند.(نحل/آیه 65)

9- و نیز در آمد و شد شب و روز و رزقی که خداوند از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را بعد از مردنش حیات بخشیده و همچنین در وزش بادها نشانه های روشنی است برای گروهی که اهل تفکرند.(جاثیه/آیه 50)

10- و از آیات او این است که برق و رعد را به شما نشان می دهد که هم مایه ترس و هم امید شماست(ترس از صاعقه - امید به نزول باران) و از آسمان، آبی فرو می فرستد که زمین را بعد از مردن زنده می کند. در این نشانه هایی است برای گروهی که عقل و خرد خود را به کار می گیرند.(روم/آیه 24)

11- آیا ندیدی خداوند از آسمان، آبی فرستاد و زمین را سرسبز و خرم گرداند؟.(حج/آیه 63)

12- او کسی است که باران نافع را بعد از آنکه مایوس شدند نازل می کند و دامن رحمت خویش را می گستراند. و او ولی و حمید است.(شورا/آیه 28) وبسیاری آیات دیگر...

چند نکته مهم و آموزنده

1- آیاتی که به عنوان نمونه در فوق ذکر شد، در کل به 3 دسته تقسیم می شوند:

الف)آیاتی که به توحید(ذات ، صفات و افعال خداوند متعال) می پردازد.

ب) آیاتی که به معاد (قیامت هستی) اشاره دارند.

ج) آیاتی که به هر دو موضوع پرداخته اند.

2- در آیاتی که به توحید اشاره دارد، به عبارت ذیل باید دقت داشت: و هو علی کل شی قدیر ، ان الله انزل... ، و هو الذی ، و هو الولی الحمید ، ان الله لطیف خبیر.

3- در آیاتی که به معاد می پردازد، باید به واژه ها و ترکیب های زیر دقت نمود: کذلک الخروج ، کذلک تخرجون ، کذلک النشور ، انه یحیی الموتی ، یخرج الحی من المیت ، ان الله یبعث من فی القبور، ان الساعه ایه لا ریب فیها. نکته : البته معاد نیز از آنجا که جلوه تمام و کمال خداوند است به توحید برمی گردد.

4- مخاطب آیات هم در آن ها مشخص شده است: لقوم یسمعون ، لقوم یعقلون ، لقوم یتفکرون ، و ما یتذکر الا من ینیب.

5- خود واژه های آیه ، آیات و تذکر سرشار از اهمیت دادن به مساله توحید و معاد هستند و در این باره از کلمات کلیدی می باشند.

6- اهداف دیگری که آیات فوق دنبال می کنند عبارتند از: توجه به انسان کامل و قرآن به عنوان بهار حقیقی ، تذکرات اخلاقی مثل حیا ، چشم پوشی ، برکت بخش بودن زندگی ، خدمت به دیگران و انفاق ، استفاده بهینه از طبیعت و مواهب طبیعی.

7- در قرآن به جای بهار از سنبل های آن مثل آب ، باران ، ابر ، باد ، گیاهان ، حرکت زمین ، رعد و برق و .... استفاده شده است.

8- بهار از منظر قرآن مظهر رحمت ، قدرت و حقانیت حق است و گواه حقیقت معاد، با این حال برکات فراوان دیگری هم از بهار بیان می کند: پاکی و طهارت(فرقان 48)- برکت(ق 9)- گسترش رحمت(اعراف 57)- رزق الهی(جاثیه 5)- سرور و شادی(روم 48)- زندگی(زخرف 11)

9- سوره هایی که بیشترین اشاره را به این برکات و نشانه های موجود در فصل بهار کرده اند عبارتند از: روم ، نحل و حج.

برگرفته از هفته نامه ره آورد دماوند

)نویسنده: حجت الاسلام حمید آقایی(