آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر

اسناد ایرانی، یونانی و عربی ـ اسلامی درباره خلیج فارس چه می گویند؟

مقدمه

 « خلیج فارس» نامی است به جای مانده از کهن ترین منابع تاریخی، زیرا این نام از سده های قبل از میلاد و چه بسا دورتر از آن سر بر آورده و با « پارس» و «فارس» که هویتی در اصل متعلق به سرزمین و ملت ایران بوده، گره خورده است. محققاً خلیج فارس را باید یکی از مناطق عمده جغرافیایی و آبی جهان به شمار آورد که از دورآنهای گذشته این عنوان را به خود گرفته و در سال های اخیر به مثابه « مهم ترین بخش جهان» در مرکز توجه همگان قرار گرفته است. ضمن اینکه، این منطقه « مهم ترین» قطب تأمین نفت دنیا در نیمه دوم قرن بیستم بوده و پیش بینی می شود که در نیمه اول قرن بیست و یکم با کاهش و یا پایان ذخایر نفتی سایر نقاط جهان از جمله آلاسکا و دریای شمال، بر موقعیت و جایگاه « راهبردی و ژئواستراتژیکی» این منطقه در تمامی عرصه ها افزوده شود.

 حقیقت این است که، خلیج فارس از جنبه های گوناگون اعم از ظرفیت ها و ویژگی های خاص و بی نظیر اقتصادی، موقعیت ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی، بهره مندی از ذخایر عظیم انرژی و سایر منابع زیرزمینی، حضور دائمی قدرت های استعماری و قس علی هذا دارای خصوصیات متمایزی است که جایگاهی ژئواستراتژیکی در مناسبات و معادلات جهانی به آن بخشیده است. به گونه ای که توجه همه بازیگران بین المللی اعم از قدرت های بزرگ و متوسط و حتی شیخ نشین های حاشیه آن را به خود جلب نموده است. کما این که طی سال های اخیر تحرکات موزیانه و طمع ورزانه ای توسط برخی از دولت های عربی  و برخی اراضی شیخ نشین حاشیه خلیج فارس صورت گرفته است، تا با تمسک به تحریف نام و استفاده از عناوین جعلی و بی پایه و بی اساس، این منطقه مهم آبی را که همواره با نام فارس و فرهنگ و تاریخ ملت فارس شناخته شده است، در راستای منافع توسعه طلبانه مصادره به مطلوب نماید.

 موقعیت جغرافیایی- جمعیتی خلیج فارس       

 خلیج فارس، دریای کم عمق و نیمه بسته ای است با مساحت حدود 240 هزار کیلومتر مربع که تقریباً نصف دریای خزر است، در جنوب غربی قاره آسیا و در جنوب ایران قرار دارد. زمین شناسان معتقدند که در حدود 500 هزار سال پیش، صورت اولیه خلیج فارس در کنار دشت های جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت.

 هشت کشور ایران، عربستان، عراق، قطر، بحرین، عمان و امارات متحده عربی که امروز آنها را تحت عنوان کشورهای حوزه خلیج فارس می شناسیم، دارای نوار ساحلی با خلیج فارس هستند. غیر از ایران و عراق، بقیه کشورها عضو « شورای همکاری خلیج فارس» می باشند که بعد از جنگ ایران و عراق تأسیس شد طول سواحل خلیج فارس حدود 3 هزار کیلومتر است، که ایران دارای بیشترین ساحل و عراق دارای کمترین ساحل مشترک با خلیج فارس است. از 3 هزار کیلومتر خط ساحلی 1722کیلومتر آن از آن ایران است.  

 جمعیت کل کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به استثنای ایران، حدود 65 میلیون نفر است، که از کل جمعیت ایران کمتر بوده و اگر مساحت عربستان را که بیشتر شامل صخره هاست از سایر کشورهای حوزه خلیج فارس جدا کنیم، مساحت ایران از کل آنها نیز بیشتر است. همچنین، منطقه خلیج فارس حدود 130 جزیره بزرگ و کوچک مسکونی و غیر مسکونی  دارد، که در این میان جزایر « تنگه هرمز» از اهمیت استراتژیکی برخوردارند.

 پیشینه تاریخی استفاده از عنوان خلیج فارس

 در بیان عظمت نام تاریخی خلیج فارس همین بس که استفاده از این نام قدمتی بیش از ۲۵۰۰ سال دارد و از آن موقع به بعد نیز در اکثر قریب به اتفاق کتاب ها، اطلس‌های جغرافیایی، نقشه‌ها، سنگ نبشته‌ها، نامه‌های تاریخی و کلیه اسناد معتبری که در سراسر جهان مشاهده می‌شود، از نام تاریخی خلیج فارس و یا در زبان‌های مختلف دنیا از نام های مترادف آن نظیر سینوس پرسیکوس، بحر الفارسی، الخلیج الفارسی، دریای پارس و …  استفاده شده است.

 سر آرنولد ویلسون در خصوص سابقه‌ تاریخی نام خلیج فارس در کتابی که سال 1928 منتشر کرد، نوشته است: « هیچ آبراهه‌ای به اندازه‌ خلیج فارس برای جغرافی‌دانان، باستان‌شناسان، زمین‌شناسان، بازرگانان، سیاستمدارن، جهانگردان، پژوهشگران گذشته و حال اهمیت نداشته است. این آبراهه که فلات ایران را از صفحه عربستان جدا می‌کند، از دست کم 2200 سال قبل تا کنون هویت ایرانی داشته است».

 منابع ایرانی

 قدمت خلیج فارس با همین نام، چندان دیرینه است که عده ای معتقدند خلیج فارس گهواره تمدن عالم یا مبدا پیرایی نوع بشر است. چرا که بر اساس مستندات تاریخی فراوانی که شرح آنها در این مختصر نمی گنجد، ساکنان باستانی این منطقه، نخستین انسانهایی بودند که روش دریانوردی را آموخته و کشتی اختراع کرده و خاور و باختر را به یکدیگر پیوند داده اند. اما دریانوردی ایرانیان در خلیج فارس، قریب پانصد سال قبل از میلاد مسیح و در دوران سلطنت داریوش اول که نخستین ناوگان دریایی جهان را ایجاد کرد، آغاز شد.

 داریوش اول که برای نخستین بار در محل کنونی کانال سوئز فرمان کندن ترعه ای را داد و ناوگان دریایی اش از طریق همین ترعه به دریای مدیترانه راه یافتند. در کتیبه ای که در محل این کانال به دست آمده نوشته شده است: « من پارسی هستم. از پارس مصر را گشودم. من فرمان کندن این ترعه را داده ام از رودی که از مصر روان است به دریایی که از پارس آید پس این جوی کنده شد چنان که فرمان داده ام و ناوها آیند از مصر از این آبراه به پارس چنان که خواست من بود». داریوش در این کتیبه از « خلیج فارس» به نام دریایی که از پارس می آید، نام برده است و این نخستین مدرک تاریخی است که درباره خلیج فارس موجود است.

 منابع یونانی

 در منابع غیر ایرانی نیز اولین بار یونانی ها بودند که خلیج فارس را « پرسیکوس سینوس» یا « سینوس پرسیکوس» که همان « خلیج فارس» است، نامیده اند. از آنجا که این نام برای اولین بار در منابع درست و معتبر تاریخی که غیر ایرانیان نوشته اند، آمده است هیچ گونه شائبه نژادی در وضع آن وجود ندارد. چنانکه یونانیان بودند که نخستین بار، سرزمین ایران را نیز پارسه و پرسپولیس یعنی شهر یا کشور پارسیان نامیدند. استرابن، جغرافیدان قرن اول میلادی، نیز به کرات در کتاب خود از « خلیج فارس»نام برده است. وی محل سکونت اعراب را بین دریای سرخ و خلیج فارس عنوان می کند. همچنین فلاریوس آریانوس، مورخ دیگر یونانی، نیز در کتاب « تاریخ سفرهای جنگی اسکندر» از این خلیج به نام « پرسیکون کیت» که چیزی جز خلیج فارس نیست، نام می برد.

 افزون بر موارد فوق الذکر، نقشه‌ها و اسناد بسیاری نیز تا قرن هشتم توسط دانشمندان و پژوهشگران جغرافیایی نظیر هکاتوس و هرودوت( پدر علم جغرافیا)، هیپارک، کلادیوس بطلمیوس، کراتز مالو، فیثاغورث و ... وجود دارند که برای این منطقه جغرافیای، عنوانی غیر از « خلیج فارس» به کار نبرده اند.

 منابع اسلامی- عربی

 در آثار مربوط به دوره اسلامی و آثار نویسندگان عربی نیز، می توان بیش از 30 کتاب جغرافیایی، تاریخی، ادبی یا کتاب‌های تفسیر اصول اخلاقی و حقوقی، از دانشمندان مسلمان و عرب زبان مورد شناسایی قرار داد، که برای توصیف این منطقه از « خلیج فارس» استفاده کرده اند. از جمله این کتاب‌ها می‌توان به البلدان، تاریخ یعقوبی، المغاری، فتوح الشام، فتح العجم نوشته محمد بن عمر(سال 70 هجری قمری)، تاریخ مقیمی، تاریخ الرسل و الملوک( محمد بن جدید طبری)، تاریخ بلعمی، ابن خردازبه، ابن فقیه همدانی، استخری، مسعودی، مقدسی، ابن حقول، قزوینی، طاهر مروزی، ناصرخسرو، شمس‌الدین دمشقی، قدامه ابن جعفر، ابن یعقوب، ابن رسته، شهریار رامهرمزی، ابن بلخی، ادریسی، بکران خراسانی، یاقوت حمودی، ابوالفداء، نوبری، جووینی، حاجی خلیفه( چلبی)، جورجی زیدان نام برد،  که همگی به اتفاق از نام « خلیج فارس» و عناوین مترادف با آن در کتاب‌هایشان از سال 207 هجری قمری به بعد برای توصیف این منطقه استفاده کرده اند. گذشته از متقدمان نامبرده می توان از نویسندگان عرب متأخر نیز نام برد، که در آثار خود از نام « خلیج فارس» بدون کم و کاست یاد کرده اند.   

 منابع حقوقی- معاهده ای و اطلس ها

 استفاده از عنوان خلیج فارس را نمی توان تنها محدود به منابع ایرانی و غیرایرانی و همچنین منابع تاریخی کرد، بلکه افزون بر آنها منابع متعددی نیز در زمینه حقوقی، معاهده ای و قراردادی وجود دارند که در تمامی آنها از عنوان خلیج فارس برای این منطقه استفاده شده است. در این راستا، از سال 1507 تا 1960 میلادی دست کم می توان 10 معاهده منعقد شده میان کشورهایی نظیر کویت، عربستان، عثمانی، عمان، امارات متحده، به زبان انگلیسی و عربی را مورد شناسایی قرار داد، که از نام خلیج فارس استفاده شده است. از آن جمله می توان به « معاهده عمومی السلام» میان شیوخ عربی، معاهده ممنوعیت فروش برده 1947، معاهده دائمی صلح 1853 که به امضای شیوخ امارات سواحل عربی خلیج فارس رسیده است، معاهده 1856 تجارت برده، قرارداد استقلال کویت و معاهد تعیین مرزهای عراق و کویت در 1996 اشاره کرد.

 همچنین، سازمان ملل متحد و سایر سازمانهای بین المللی و تخصصی دیگر نیز نام خلیج فارس را همچنان نام اصلی و معتبر دانسته و تغییر نام خلیج فارس را نپذیرفته‌اند، که در این مورد نیز اسناد فراوانی موجود می باشد. افزون بر موارد مذکور کلیه‌ نقشه‌ها و اطلس‌های مهم تاریخی چه متعلق به دوره‌ معاصر و چه متعلق به قرون پیشین نیز برای درج عنوان این منطقه از خلیج فارس استفاده نموده اند. حتی در نقشه‌های ارائه شده توسط کشورهای عربی به دیوان بین‌المللی دادگستری برای رفع مسائل مربوط به ادعاهای مرزی نیز به نام خلیج فارس اشاره شده است.

 جالب است که از میان 6000 نقشه تاریخی موجود منتشر شده تا سال 1890 فقط سه نقشه به نام‌های جعلی خلیج فارس اشاره می‌کنند. این در حالیست که بیش از 200 کتاب تاریخی و جهانگردی از دوران ایراستوس تا هرودوت تا استخری و ابن حوقل موجود است، که همگی این شریان آب را خلیج فارس نامیده اند.

 سابقه جعل عنوان خلیج فارس

 درباره نام « خلیج فارس» تا اوایل دهه 1960 میلادی هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده است و همچنانکه اشاره شد در تمامی منابع اعم از عربی و غیرعربی و اروپایی و آسیایی و آمریکایی و حتی دایره المعارف ها و نقشه های جغرافیایی موجود در گوشه و کنار جهان، برای توصیف این منطقه از عنوان « خلیج فارس» در تمام زبان ها استفاده شده است.

 اما اصطلاح  مجعول « خلیج عربی»، برای نخستین بار از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس درخلیج فارس به نام « سر چارلز بلگریو» عنوان شده و در واقع او بوده است که در راستای سیاست های فتنه انگیزانه و توسعه طلبانه انگلیس، به قصد « تفرقه» بین ایران و کشورهای عرب و بهره برداری از این تفرقه، این تخم لق را در دهان اعراب شکسته است. سر چارلز بلگریو که بیش از 30 سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت انگلیس در خلیج فارس بوده است، بعد از مراجعت به انگلستان در سال 1966 کتابی درباره سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر کرد و در آن برای اولین بار نوشت که عرب ها ترجیح می دهند « خلیج فارس» را « خلیج عربی» بنامند. این نماینده قطعاً قبل از انتشار کتاب و مراجعت به انگلستان در تماس با مقامات امارات جنوبی خلیج فارس این فکر را به آنها القا کرده است و تصادفی نیست که بلافاصله پس از انتشار کتاب « سر چارلز بلگریو»  که نام قبلی سواحل جنوبی  « خلیج فارس» یعنی  « ساحل دزدان» را بر روی کتاب خود نهاده، اصطلاح « الخلیج العربی» در مطبوعات کشورهای عربی رواج پیدا کند و در مکاتبات رسمی به زبان انگلیسی نیز اصطلاح « آرابیان گولف» جایگزین اصطلاح معمول و رایج قدیمی پرشین گلف می شود.

 بعدها در دهه 1980 آمریکایی ها هم به پیروی از آنها از تبدیل « خلیج فارس» به « خلیج آمریکایی!» سخن گفتند.. از نظر آمریکایی ها و اروپایی ها این منطقه شریان حیاتی غرب در منطقه استراتژیک غربی و حوزه منافع ویژه است، لذا اگر قادر باشند « خلیج فارس» را به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تسلط خود در می آورند.

  جمع بندی

 در مورد نام خلیج فارس همچنان که از اسناد تاریخی بر می آید و در منابع تاریخی هم هست و حتی در قرار دادهای منعقده بین المللی نیز وجود دارد، این منطقه از همان ابتدا و از دوران های گذشته تحت عنوان خلیج فارس(Persian Golf)  بوده است. در حالیکه، امروز کشورهای غربی و عربی و عده ای که اطلاع تاریخی از موضوعات و مسائل ندارند و مبدأ را همان تاریخ و مقطع زمانی که خودشان آمده و مستقر شده اند، قلمداد می کنند، در صدد جعل عناوین جغرافیایی شناخته شده هستند.

 کشورهایی که حتی برخی از آنها سابقه تأسیس شان به 40 سال هم نمی رسد، تلا ش گسترده ای به کار می برند تا یک نام جعلی را که همان خلیج عربی و فاقد استنادات تاریخی و استدلال های منطقی است، برای خلیج فارس در نشست ها منطقه ای و کنفرانس های بین المللی به کار گرفته و تثبیت کنند. « خلیج عربی» عنوانی است که برای اولین بار توسط انگلیسی ها به کار برده شد. بدین صورت که، یک انگلیسی در بحرین در دهه 1960 کتابی در مورد خلیج فارس نوشت، که در آن اولین بار خلیج عربی را مورد استفاده قرار داد و بعدها اتحادیه عرب در یکی از جلساتش این نام را تحت عنوان یک مصوبه مورد تصویب قرار داد! بنابراین، تا قبل از 1960 از اصطلاح کاذبی تحت عنوان خلیج عربی خبری نبود و بعد از این سال برخی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با نظر مساعد قدرت های استعماری این عنوان جعلی را وارد ادبیات سیاسی و جغرافیایی جهان نمودند.

 این یک قاعده طبیعی حقوقی و سیاسی است که نام دریاها را از کشورهایی که اطرافش هست می گیرند و با اشاره به اینکه ایران مهمترین و بزرگترین کشور حوزه خلیج فارس است و بیشترین خط مرزی را یعنی نزدیک دو سوم خطوط ساحلی را با خلیج فارس دارد و با استناد به کتب تاریخی، جغرافیایی و سیاسی و نقشه ها و دایره المعارف های معتبر جهانی که از قرن ها پیش به جای مانده اند، از ابتدا این منطقه نام « خلیج فارس» را داشته است. جالب اینکه شیخ نشین های اطراف خلیج فارس نیز در قراردادهای تحت الحمایه ای که با انگلیس داشتند، عنوان و نام خلیج فارس را به کار بسته اند. سازمان ملل و سایر رژیم های حقوقی و قراردادهای بین المللی از جمله حقوق دریاها، نیز اعلام کرده اند که غیر از عنوان خلیج فارس نام دیگری را نمی شناسند.

منبع

نام های تاریخی خلیج فارس

از روزی که بشر به کار تدوین و نگارش تاریخ مبادرت ورزید برای مکانهای جغرافیایی نیز نام های با مسمایی انتخاب که آبراه جنوبی و جدا کننده فلات ایران از شبه جزیره عربستان نیز یکی از این موارد بوده که با نام "دریای پارس" از آن دوران کهن به یادگار مانده است.

"دریای پارس" یا "خلیج فارس" از جمله نامهای قدیمی و باستانی است که در ازمنه های مختلف تاریخی در اسناد، قراردادها و مکاتبات، مورد استفاده همه اقوام و ملل دنیا قرارگرفته است.

نخستین بار ایرانیان در روزگار هخامنشیان، این دریا را "پارسا درایا" یا "دریای پارس" خواندند، طبق کتیبه ای که از داریوش پادشاه هخامنشی، در تنگه سوئز بدست آمده، از آن به عنوان "درایا هچا پارسا آیتی" یعنی دریایی که از پارس می آید یاد شده و این سند به عنوان نخستین مدرک تاریخی موجود است که حقانیت نام خلیج فارس را به وضوح نشان می دهد.

از طرفی در برخی از متون قدیمی از جمله کتاب حدود العالم به عنوان قدیمی ترین اثر جغرافیایی به زبان فارسی که در حدود هزار سال پیش تالیف شده، آمده است: "خلیج پارس از حد پارس بر گیرد، با پهنای اندک تا به حدود سند"، علاوه بر این همچنین بسیاری از مورخان، محققان و سیاحان اروپایی و غربی از جمله: فلاویوس آریانوس، بطلمیوس، هرودت، استرابون و ... در آثار و نوشته های خود از دریای پارس یا خلیج فارس به عنوان "سینوس پرسیکوس" و "ماره پرسیکوم" یاد کرده اند.

در دوره های اسلامی نیز همه مورخان و جغرافیدانان مسلمان از جمله ابن فقیه در کتاب البلدان، اصطخری در کتاب المسالک الممالک، ابن رسته در کتاب الاعلاق النفسیه، ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم، ابن بطوطه در کتاب مشهور رحله و ... نام این دریا را "بحر فارس"، "خلیج الفارسی" و یا "دریای پارس" ذکر کرده اند.

با کنکاش مختصری که در مستندات و برخی از متون تاریخی معتبر در کتابخانه های معروف دنیای غرب صورت گرفته، نام دیرین "دریای پارس" یا "خلیج فارس" در برخی از کشورها به این صورت آمده است: در کشورهای انگلیسی زبان Persian Gulf در آلمان Persischer Golf در فرانسه Persique Golf در ایتالیا Golfe Persico در روسیه Persidsk Zalir و در کشورهای عربی به نام "خلیج الفارسی" یاد می شود.

مقدس ترین سند در اثبات نام خلیج فارس


این مطلب به صورت عکس می باشد ،بعد از ذخیره در سیستم خود از آن استفاده نمائید

10 اردیبهشت ماه روز ملی خلیج فارس

اخراج پرتغالی ها از هرمز: دلایل گوناگونی در زوال نیروی پرتغالی ها در خلیج فارس مؤثر بوده است که مهم ترین آن ها را شاید بتوان به صورت زیر خلاصه نمود:

1-   قدرت یافتن ترکان عثمانی : به ویژه پس از انعقاد پیمان صلح با ایران و تسلط آن ها بر بصره و بغداد (پیمان صلح در سال 934 (1555) در شهر «اماسیه» میان ایران و عثمانی بسته شد که برپایه ی آن ایران از ادعای مالکیت خود بر عراق و بندر بصره چشم پوشید.) همراه با تسلط بر مصر که سال ها پیش از آن واقع شده بود، (در سال 896 (1517) نیروهای عثمانی قاهره را تصرف کرده و مصر را جزو متصرفات خویش قرار دادند. با تسلط بر مصر در حقیقت آن ها در دریای سرخ فعال شدند و ماساوا را تصرف کردند و بدین ترتیب به خطری که پرتغالی ها از آن بیم داشتند، شدت بخشیدند.) در حقیقت عثمانی ها به خلیج فارس و دریای سرخ رسیده بودند. آن ها به زودی در بصره نیروی دریایی مقتدری ایجاد کردند و از آن جا آغاز به دست اندازی به سواحل و جزایر خلیج فارس نمودند. با توجه به این که عثمانی ها مسلمان بودند در برابر پرتغالی ها، بیش تر مورد پذیرش منطقه واقع می شدند. همین امر تضاد و رقابت میان دو دولت را تشدید نمود تا سرانجام به درگیری های سخت دریایی انجامید. در این راستا برخی از سواحل و جزایر خلیج فارس گاهی به تصرف عثمانی ها درمی آمد و زمانی زیر سلطه ی پرتغالی ها قرار می گرفت.چنان که در سال 960 (1581) عثمانی ها برای مدتی مسقط را از پرتغالی ها بازپس گرفتند. پسش از آن در سال 929 (1550) اعراب مقیم قطیف قلعه ی خود را به ترک ها تسلیم نمودند و سلطان بصره را نیز از محل حکومت خویش اخراج نمودند که نام برده تلاش نمود به کمک ناوگان پرتغالی، بصره را زیر سلطه ی خود درآورد که پیروز نگشت. ناوگان اعزامی دولت عثمانی به خلیج فارس در اواخر سده ی شانزدهم مزاحمت های اساسی در راه ادامه ی سلطه گری پرتغالی ها به وجود آورد که عامل مهمی در تضعیف موقع و نیروی ایشان در منطقه شد.

2-   رفتار و ستم بی اندازه ی پرتغالی ها: یکی از عواملی که به تشدید سرنگونی پرتغالی ها در منطقه ی خلیج فارس کمک نمود، خشونت، سبعیت و حرص و آز بی اندازه ای بود که آن ها در برابر مردم منطقه از خود بروز می دادند. مأموران پرتغالی به چیزی نمی اندیشیدند جز چپاول و غارت چه در خشکی و چه در دریا. به گونه ای که ناوگان نظامی پرتغال در دریا به صورت دزدان دریایی عمل می کردند و هیچ کشتی باری مسافری و یا جنگی از تعرض و حمله و غارت آن ها در امان نبود و سربازان پرتغالی در خشکی به صورت دزدان خون ریز به کشتار و غارت محل می پرداختند. این گونه رفتار، همان گونه که اشاره رفت، به طور مداوم قیام مردم و حتی فرمان داران مناطق خراج گزار و تحت الحمایه ی پرتغال را برمی انگیخت. تا هنگامی که دولت های محلی همانند عثمانی و ایران قدرت یافتند و در زمان ورود ناوگان نظامی دیگر دولت های اروپایی هم چون هلند و انگلستان، این قیام ها متشکل شد و موجبات شکست پایانی پرتغالی ها  را در منطقه فراهم آورد.

3-   تغییر و انتقال فرمان روایی در پرتغال: پرتغال از سال 959 (1580) در زمره ی متصرفات اسپانیا درآمد و تا سال 1019 (1640) این وضع ادامه یافت. در این مدت برخی تشنجات سیاسی و اجتماعی در پرتغال به وقوع پیوست که شوند تضعیف نیروهای نظامی این کشور در نقاط مختلف از جمله در خلیج فارس شد.

4-   ورود رقبای جدید به منطقه: در ابتدای سده س یازده (سده ی 17) کم کم ناوگان نظامی – بازرگانی دیگر دولت های اروپایی نیز راه خلیج فارس و اقیانوس هند را پیش گرفتند. این حضور منتهی به رقابت ها، تضاد و درگیری های دریایی پرشمار چه در این مناطق و چه در خود اروپا گردید. حضور ناوگان رقیب دیگر به پرتغال اجازه نمی داد که به عنوان تنها قدرت منطقه به یکه تازی بپردازد. به عنوان نمونه در این راستا می توان از حضور فعال انگلیسی ها از سال 992 (1613) و حضور کارای هلندی ها از سال 1002 (1623) به عنوان رقبای سرسخت پرتغال نام برد که سرانجام در ویران نمودن اساس امپراتوری پرتغال در خلیج فارس مؤثر واقع شدند (ناوگان فرانسوی ها در سال 1048 (1669) در منطقه ی خلیج فارس فعال شد.).

5-   قدرت یافتن دولت ایران: سلسله ی صفویه به سال 879 (1500) یعنی هفت سال پیش از تصرف جزیره ی هرمز به دست پرتغالی ها، به وسیله ی شاه اسماعیل صفوی بنیلن گذارده شد. همان گونه که پیش از این بیان شد، ایران زمان صفوی با مشکلات داخلی و هجوم خارجی درگیر بود و نمی توانست به گونه ی جدی به مسائل خلیج فارس بپردازد، هرچند حضور خود را در این منطقه به صورت مختلف از آن جمله تکرار درخواست خراج از فرمان داران جزایر و سواحل اعلام می نمود.

اما کم کم که دولت مرکزی ایران انسجام بیش تری می یافت، توجه به منطقه ی خلیج فارس نیز بیش تر می شد و واکنش ها در برابر حضور پرتغالی ها شدیدتر می گردید، چنان که در سال 954 (1575) هنگامی که پادشاه اسپتنیا (که پادشاه پرتغال نیز بود) سفیری بنام «دن سپاستیان» را همراه با 50 نفر به دربار شاه تهماسب یکم فرستاد، شاه تهماسب با توجه به کینه ای که نسبت به جایت ها و اعمال پرتغالی ها داشت، نه تنها توجهی به این سفیر نکرد بلکه همه ی اعضای آن را نیز ممنوع الخروج کرد و این گروه تا جلوس شاه محمد خدابنده در سال 957 (1578) که اجازه ی خروج یافتند در ایران نگاهداری شدند. با آغاز پادشاهی شاه عباس یکم در سال 966 (1587) انسجام بیش تری در کشور به وجود آمد و توجه به بازرگانی خارجی و خلیج فارس نیز بیش تر شد. در این راستا دولت ایران بنابر شواهد موجود چندین هدف را هم زمان دنبال می کرد:

الف – کوتاه کردن دست پرتغالی ها از منابع سرزمین هایی که بخشی از ایران محسوب می شدند مانند جزیره ی هرمز و دیگر جزایر و سواحل خلیج فارس.

ب – ایجاد یک راه جدید برای بازرگانی خارجی از آن جمله راه جدیدی برای صادرات ابریشم ایران (ابریشم ایران در این زمان از راه کشور عثمانی (در حلب) صادر می شد. با تغییر مسیر صادرات، شاه عباس می خواست : 1 – از درآمد دولت عثمانی که ناشی از تجارت ابریشم می شد، بکاهد. 2 – به درآمد دولت ایران بیفزاید. 3 – وابستگی این بازرگانی را به دولت عثمانی که به عنوان یک رقیب و شمن بالقوه به حساب می آمد کاهش دهد و 4 – (و احتمالاً) این بازرگانی را وسیله ی یافتن متحدانی برای رویارویی با عثمانی قرار دهد.).

پ – افزایش درآمد ایران چه از راه صادرات ابریشم و چه از راه دریافت خراج و درآمد گمرکات هرمز.

ت – توان بخشیدن به نیروی نظامی ایران در منطقه ی خلیج فارس و پاس سواحل و خاک اصلی ایران در برابر پیدایش نیروی ناوگان دریایی عثمانی در بصره و خلیج فارس و حضور روزافزون دیگر دولت های اروپایی.

مجموع این عوامل، اخراج پرتغالی ها را از منطقه ی هرمز به طور خاص و خلیج فارس به طور عام ایجاب می کرد. دولت ایران برای رسیدن به این مقصود به آزاد کردن جزایر و سواحل گوناگون خلیج فارس اقدام کرد تا بدین ترتیب پرتغالی ها را در هرمز در محاصره قرار داده، ناتوان نماید. بحرین در سال 981 (1602) آزاد شد. پیروزی ایران بر بحرین اعتراض دولت اسپانیا (فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا) را باعث شد، ولی کوشش آن ها برای بازپس گرفتن بحرین کارگر نیفتاد. پس از بحرین نوبت تسلط بر گمبرون بود (از جمله مقدمات اخراج پرتغالی ها ساختن بندر جدیدی در برابر جزیره ی هرمز بود تا بتوان آن ها را پیوسته تحت فشار قرار داد. بدین خاطر در سال 989 (1610) کار ایجاد بندر جدید را در محل بندر گمبرون که بعداً بندرعباس نامیده شد، آغاز کردند. در سال 991 (1612) پرتغالی ها این بندر را تصرف نموده بودند.). انجام این مهم به عهده ی «الله وردیخان» سردار ایرانی گذاشته شد و وی نیز پسر خود «امام قلی خان» را مأمور این کار کرد. امام قلی در سال 993 (1614) به گمبرون هجوم برد ولی در برابر پرتغالی ها شکست خورد. سال بعد نیز با نیروی کافی حمله ی خود را آغاز کرد و کامیاب به تسخیر بندر گمبرون شد.

حرکت بعدی تسخیر رأس الخیمه بود که اهمیت راهبردی داشت که این امر نیز در سال 999-998 (1620-1619) انجام گرفت (رأس الخیمه را گاهی جلفا نیز گویند. بندر جلفا محل مرتفعی در کرانه ی عمان است که از نظر سوق الجیشی بسیار اهمیت دارد و در گذشته رأس الخیمه نیز جزو آن به شمار می آمد.). هم زمان جزیره ی قشم نیز تحت کنترل ایران قرار گرفت تا راه بردن آب به جزیره ی هرمز قطع شود.

شاه عباس در راه رسیدن به هدف خود در جستجوی متحدانی برآمد. در این راه به نظر می رسد که انگلستان را مناسب یافت، زیرا انگلیسی ها از سال ها پیش تلاش کرده بودندخود را به دربار صفوی نزدیک کنند (برادران شرلی در سال 977 (1598) به ایران آمده بودند.) و هم چنین کمپانی هند شرقی انگلیس نیز در اوایل سده ی 17 فعالیت خود را آغاز کرده و به دنبال یافتن بازارهای جدید در منطقه بود. همین طور رقابت انگلستان و اسپانیا (پرتغال) در اروپا و خواست انگلستان برای شکست دادن رقیب خود در اروپا با قطع بازوهای امپراتوری در منطقه ی اقیانوس هند و خلیج فارس همگی عللی بودند که همکاری با انگلستان را ایجاب می کرد. از همه ی این ها مهم تر، جنگیدن با پرتغالی ها، جدایی آن ها را از دیگر دولت های اروپایی امکان پذیر می ساخت، زیرا در غیر این صورت امکان جنگیدن در چند جبهه برای سربازان ایران وجود نداشت. ناتوانی نیروی دریایی ایران نیز شوند مهم دیگری برای روآوردن به انگلستان بود. با توجه به این زمینه ها است که مذاکرات با نمایندگان کمپانی هند شرقی برای بستن یک پیمان نظامی بر ضد پرتغالی ها در هرمز انجام شد. بر پایه ی این پیمان که میان امام قلی خان (امام قلی خان سردار ایرانی و والی فارس که 25 سال با پرتغالی ها جنگید و تقریباً همه جا آن ها را شکست داد. وی پسر الله وردیخان سردار لشکر شایسته ی ایران بوده که بعداً هردو نفرر به دست شاه صفی کشته شدند.) با نماینده ی کمپانی هند شرقی انگلیس که در سال 1001 (نوامبر 1622) در میناب بسته شد، شرایط ذیل مورد پذیرش طرفین قرار گرفت:

1 – تقسیم غنایم به طور مساوی میان طرفین.

2 – ضبط قلعه ی هرمز پس از تسخیر توسط نیروهای طرفین.

3 – تقسیم درآمد گمرک به تساوی میان طرفین.

4 – معاف شدن اجناس انگلیسی که برای شاه و والی فارس وارد می شود از حقوق و عوارض گمرکی.

5 – تسلیم اسرای عیسوی به انگلیسی ها و اسرای مسلمان به ایران مگر فرمانده ی پرتغالی هرمز و حکمران عیسوی آن که می بایستی به ایران تحویل شوند.

6 – تأدیه ی مخارج کشتی ها و کارکنان آن ها و مصالح جاریه به تساوی.

هنگامی که همه ی مقدمات کار فراهم آمد، سرانجام حمله ی مشترک نیروهای ایرانی و ناوهای انگلیسی همراه با دویست قایق بزرگ ایرانی به هرمز در اواخر اسفندماه 1001 (فوریه ی 1623) آغاز و سرانجام در سوم اردیبهشت 1002 (برابر با 23 آوریل 1623) با گرفتار شدن محمودشاه، سلسله ی ملوک هرمز منقرض و با تسلیم نیروی پرتغال، پس از 119 سال فرمان روایی پرتغال بر هرمز پایان یافت. پرتغالی ها در سال 1003 (1624) با نیروهای جنگی جدید برای بازپس گرفتن هرمز حمله ی دیگری را آغاز کردند ولی موفقیتی به دست نیاوردند. با شکست نیروی دریایی پرتغال در جنگ دریایی 1004 (1625) از نیروی انگلیسی و سپس اخراج آن ها از عمان و مسقط در 1039 (1660) به یک سد و پنجاه سال برتری (هژمونی) پرتغالی ها در خلیج فارس برای همیشه پایان داده شد.

 یاری نامه:خلیج فارس و مسائل آن/ دکتر همایون الهی/ نشر قومس/ چاپ دهم ۱۳۸۷

فایده های درخت و درختکاری

درخت یکی از زیباترین مظاهر خلقت و جلوه ای از تجلیات آفریدگار عالم است.

درخت نماد آبادانی و شاخص سبزی و خرمی و مظهر زندگی و باعث تلطیف هوا و موجب آسایش و رفاه مردم و صفا و پاکی طبیعت می باشد.

در دین مقدس اسلام، بنابر آیات و روایات و سیره معصومین(ع) می توانیم به نقش و اهمیت این نعمت و موهبت عظیم پروردگار عالم پی ببریم

بر اساس آیات قرآن، یکی از مواهب و نعمت های خداوند در آخرت و یکی از ویژگی های بهشت که در آیات کریمه و روایات شریفه بارها به آن اشاره شده است، درخت می باشد:« در بهشت باغ هایی وجود دارد که از زیر درختانش نهرها جاریست».

در میان این درختان بهشتی، درختان میوه نیز وجود دارد، میوه هایی که به تعبیر قرآن « و فاکهه مما یتخیرون » است.

بسیاری از پیامبران و امامان معصوم (ع) ما کشاورز و باغدار بودند و خود با دست خود به کاشت و برداشت درختان اقدام می کردند و به این وسیله در عمران و آبادانی زمینی که خداوند به آن امر فرموده، اهتمام می ورزیدند، مثلاً حضرت علی(ع) چندین نخلستان را با دست مبارک خود احداث کرد و یا امام محمد باقر (ع) در کاشت درختان و کشت و زراعت حتی در گرمای تابستان، کوتاهی نمی فرمود.

پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نیز علاوه بر دامداری و تجارت، به کشت درختان و زراعت اقدام می فرمود و در حفظ درختان، حتی در جنگ با دشمنان و اشغال سرزمین آنها، به سربازان اسلام تاکید می فرمود.

در اهمیت درخت و درختکاری همین بس که در روایتی معتبر از یکی معصومین (ع) منقول است که: «حتی اگر دیدید قیامت بر پا شد و شما مشغول کاشتن درختی بودید، ازاین عمل نیک خود دست برندارید». و این نشانگر تاکید و توصیه اولیای اسلام به حفظ و حراست از درختان و اهمیت درختکاری است. گرچه متاسفانه با پیشرفت تکنولوژی، تخریب جنگل ها و نابودی درختان رو به افزایش است، اما جای خوشبختی است که بشر امروز به این عمل زشت خود اقرار دارد و سازمان هایی را برای حفظ و حراست و گسترش پارک ها و ازدیاد درختان به وجود آورده است.

در کشور ما  نیز در حفظ و حراست درختان و جنگل ها کوشش های چشمگیری انجام گرفته، از جمله هر ساله 15 تا 22 اسفند ماه به عنوان هفته درخت و درختکاری اعلام شده و مردم و دولت به انجام این امر مهم مبادرت می ورزند.

فواید درخت و درختکاری:

برای پی بردن به اهمیت درخت و درختکاری و نقش آنها در حفظ طبیعت و زندگی انسان ، تعدادی از فواید آن را برای شما بیان می کنیم:

- 1طبیعت بدون درخت، ناموزون و زشت می گردد. وجود جنگل و درخت در صحنه طبیعت و زندگی انسان، باعث زیبایی، شادی، سبزی، آسایش، رفاه، صفا، پاکی و طراوت می شود.

- 2درختان نبض زمین هستند و مایه حیات انسان و حیوان و حتی بعضی از گیاهان، زیرا درختان با جذب گازهای سمی از جمله دی اکسید کربن و تولید اکسیژن که یکی از اساسی ترین نیازهای حیات انسان و حیوان است، باعث دوام حیات انسان و سلامت چرخه طبیعت می شوند. کمبود درختان و تخریب و نابودی جنگل ها به ویژه در این عصر دود و زندگی ماشینی، موجب انقراض نسل انسان و حیوان خواهد شد.

- 3برگ و شاخه های درختان بخش مهمی از تغذیه حیوان و گاه انسان را فراهم می سازند و در تولید گوشت مصرفی انسان ( با تغذیه دام ها از گیاهان) نقش اولیه را دارند.

- 4میوه بسیاری از درختان مورد استفاده انسان و حیوان است، به طوری که می تواند در تغذیه انسان و تأمین ویتامین های مورد نیاز او تأثیر به سزایی داشته باشد. در فواید گیاه و گیاه خواری در دستورات پزشکی و حتی دینی توصیه های زیادی شده است.

- 5چوب درختان در صنایع چوب بُری و تأمین بخش مهمی از وسایل مورد نیاز زندگی انسان نقش اساسی دارند.

- 6درختان می توانند در جلوگیری از فرسایش خاک کشاورزی و مفید زمین در هنگام سیل نقش مهمی داشته باشند.

- 7درختان در تغییر و تبدیل آب و هوا و اعتدال آن نقش به سزایی دارند. تشکیل جنگل و توسعه آن، نه تنها تاثیر اساسی در روند آب و هوا دارد، بلکه در حشر و نشر پرندگان، چرندگان و دیگر حیوانات اهلی و وحشی و نهایتا تعادل در چرخه طبیعت نقش ارزنده ای دارد.

- 8سایه و ریشه ی درختان، در حفظ و رشد گیاهانی که نمی توانند ریشه ی خود را برای جذب آب به اعماق زمین بفرستند و یا طاقت تحمل تابش مستقیم نور خورشید را به ویژه در فصل گرما و تابستان ندارند و یا نمی توانند در مقابل باد و باران های تند مقاومت نمایند، تأثیر به سزایی دارند.

- 9در فصل پاییز کشاورزان، باغداران و گل و گیاه کاران از کود ساخته شده از انبوه برگ درختان استفاده لازم را می نمایند.

در پاییز، انبوه برگ ریخته شده از درختان می تواند «ابرکود» متراکمی بسازد که هوموس یا سیاخاک (گیاخاک) نامیده می شود. این ماده خاصیت «گلوئیدی» دارد و نگهداری آب توسط خاک را افزایش می دهد. هوموس، مواد معدنی خاک را نیز جذب می کند و از هرز رفتن آنها جلوگیری می نماید. لذا هوموس را با خاک مخلوط می کنند تا مواد مغذی ضروری برای رشد گیاه را تأمین نماید.

- 10بسیاری از درختان از قدیم الایام، در صنعت داروسازی و عطاری و حتی به دست آوردن نوعی چسب مورد استفاده قرار می گیرند، مثلا بهترین ماده ضدعفونی کننده از برگ درخت سدر و سنجد، بهترین رنگ مو از درخت حنا، بهترین مواد خوشبوکننده از چوب درخت عرعر و بهترین نوع عطر برای رفع خستگی در کارگاه هایی که می خواهند ظرفیت تولیدی شان را بالا ببرند، از درخت سرو به دست می آید.

نویسنده: ابوالفضل فیروزی - کیهان