آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر

القاب حضرت زینب (س)

عالمه غیر معلمه : داناى نیاموخته فهمة غیر مفهمه : فهمیده بى آموزگار کعبة الرزایا: قبله رنجها.

نائبة الزهراء: جانشین و نماینده حضرت زهرا (س) نائبة الحسین : جانشین و نماینده حضرت حسین (ع) ملیکة الدنیا: ملکه جان ، شهبانوى گیتى

عقیلة النساء: خردمند بانوان .

عدیلة الخامس من اهل الکساء: همتاى پنجمین نفر از اهل کساء.

شریکة الشهید: انباز شهید.

کفیلة السجاد: سرپرست حضرت سجاد.

ناموس رواق العظمه : ناموس حریم عظمت و کبریایى .

سیة العقائل : بانوى بانوان خردمند.

سر ابیها: راز پدرش على (ع)

سلالة الولایة : فشرده و خلاصه و چکیده ولایت .و لیدة الفصاحة : زاده شیوا سخنى .

شقیقة الحسن : دلسوز و غمخوار حضرت حسن (ع).

عقیلى خدر الرسالة : خردمند پرده نشینان رسالت .

رضیعة ثدى الولایة : کسى که از پستان ولایت شیر خورده .

بلیغة : سخنور رسا.

فصیحة : سخنور گویا.

صدیقة الصغرى : راستگوى کوچک (در مقابل صدیقه کبرى ).

الموثقة : بانوى مورد اطمینان .

عقیلة الطالبین : بانوى خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبیان ).

الفاضلة : بانوى با فضیلت .

الکاملة : بانوى تام و کامل .

عابدة آل على : پارساى خاندان على

عقلیة الوحى : بانوى خردمند وحى

شمسة قلادة الجلالة : خورشید منظومه بزرگوارى و شکوه .

نجمة سماء النبالة : ستاره آسمان شرف و کرامت .

المعصومة الصغرى : پاک و مطهره کوچک .

قرینة النوائب : همدم و همراه ناگوارى ها.

محبوبة المصطفى : مورد محبت و محبوب حضرت رسول (ص).

قرة عین المرتضى : نور چشم حضرت على (ع).

صابرة محتسبة : پایدارى کننده به حساب خداوند براى خداوند.

عقیلة النبوة : بانوى خردمند پیامبرى .

ربة خدر القدس : پرونده پرده نشینان پاکى و تقدیس .

قبلة البرایا: کعبه آفریدگان .

رضیعة الوحى : کسى که از پستان وحى شیر مکیده است .

باب حطة الخطایا: دروازه آمرزش گناهان .

حفرة على و فاطمه : مرکز جمع آورى دوستى و محبت على (ع) و فاطمه (س).

ربیعة الفضل : پیش زاده فضیلت و برترى .

بطلة کربلاء: قهرمان کربلا.

عظیمة بلواها: بانویى که امتحانش بس بزرگ بود.

عقلیة القریش : بانوى خردمند از قریش .

الباکیة : بانوى گریان .

سلیلة الزهراء: چکیده و خلاصه حضرت زهرا (س).

امنیة الله : امانت دار الهى .

آیة من آیات الله : نشانى از نشانه هاى خداوند.

مظلومة و حیدة : ستمدیده بى کس .

منبع

آداب زیارت امام زاده ها

رعایت ادب و آداب در هر امری، سبب دست یافتن بهتر به اهداف آن کار است. هر چیزی هم بری خود آدابی دارد؛ مثل آداب تجارت، آداب معاشرت، آداب کسب علم، آداب جنگ و مبارزه، آداب نماز و قرائت و ... که شناخت و مراعات آنها، آن امر را موفقیت آمیز‌تر می‌سازد و عامل را به هدف نزدیک‌تر می‌سازد.

از جمله بری زیارت هم آدابی ذکر شده است. مراعات آنها هم ثواب بیشتر دارد، هم زائر را در دستاورد‌های معنوی زیارت کامیاب‌تر می‌سازد و هم تربیت کننده است و میه ارتباط روحی بهتر .

این آداب، برخی ظاهری است و برخی باطنی. در کتب حدیث هم عنوان آداب ظاهری و آداب باطنی برای برخی از اعمال و سنن مطرح شده است. بی‌شک همان آداب ظاهری هم به حصول توجّه قلبی و آداب باطنی کمک می‌کند.

کیفیت زیارت کردن و جزئیات زیارت خواندن و کمّ و کیف این تشرّف و دیدار معنوی را نیز باید از اولیای دین آموخت. امام صادق علیه السلام به محمد بن مسلم ـ که از اصحاب بزرگ اوست چنین دستورالعمل می‌دهد:

«هر گاه به زیارت مرقد امیرالمؤمنین علیه السلام رفتی، غسل زیارت کن، پاکیزه‌ترین جامه‌هایت را بپوش، بوی خوش و عطریات استعمال کن، با آرامش و وقار و آرام آرام حرکت کن ، وقتی به باب السّلام رسیدی، رو به قبله بیست و سه بار تکبیر بگو، آن گاه زیارت را بخوان...».[1]

این نکات، از جمله آداب ظاهری زیارت است.

مرحوم کلینی در کتاب کافی، مرحوم شهید اول در کتاب دروس و همچنین مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان، آداب فراوانی بری زیارت نقل کرده‌اند.

 

برخی از مهم‌ترین آن آداب، با تبیینی روشن و شرح و بسط آن است.

1. غسل زیارت برای حضور در حرم‌ها، زائر باید پاک باشد، هم پاکی ظاهری، هم درونی. غسل زیارت از آنجا که به عنوان یک عمل عبادی انجام می‌گیرد، علاوه بر تمیزی جسم و لباس، طهارت روح و روان را هم در پی دارد. هم قبل از آغاز سفر زیارتی و هنگام بیرون رفتن از خانه و شهر و بیش از شروع مسافرت مستحب است، هم قبل از تشرف به حرم‌‌های مطهّر معصومان:.

غسل، یک طهارت جسمی است، ولی صفای روحی و معنوی هم دارد؛ چون همراه با نیت، ذکر خدا و دعاست و تنها دوش گرفتن و شستن بدن نیست؛ مثل وضو که صرف شستن صورت و دست‌ها نیست. نورانیت و آثار معنوی و روحی آن در سینه توجه و قصد قربت و عبادت فراهم می‌شود. وضو به عنوان مقدمه نماز و غسل به عنوان مقدمی زیارت است.

در زیارت هفتم امام حسین (علیه السلام) که حضرت صادق علیه السلام به صفوان جمّال آموخته، حضرت می‌فرماید: وقتی خواستی به زیارت بروی، از آب فرات غسل کن و هنگام غسل بگو: بسم الله و بالله، اللهم اجعله نوراً و طهوراً و حرزاً و شفاءً مِن کُلِّ داءٍ وَ سُقمٍ و آفةٍ و عاهةٍ، الّلهم طهّر به قلبی و اشْرَح به صَدری و سهّل به اَمری.

با این دعا و امثال آن، هم کار با نام و یاد خدا آغاز می‌شود، هم طلب نورانیت و پاکی و شفا و یمنی است و هم دعا برای طهارت قلب و شرح صدر و آسانی کار.

غسل زیارت، یک معنی نمادین هم دارد؛ یعنی شستشوی جسم و تمیزی بدن، نمادی از طهارت روح است: «شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام».

کسی که بری تشرف به حرم آلیش جسمی را می‌زدید، آلیش روح را هم باید بشوید تا هم با جسم پاک، هم روح پاک، هم لباس نو، هم با روحیه نو تشرف یابد؛ چرا که توبه و خشوع، لباس روح است. در احادیث توصیه شده وقتی زائر از غسل فارغ شد، جامی پاک و تمیز بپوشد و دو رکعت نماز بخواند و با ذکر خدا و «الله اکبر» و «لااله الا الله» و با قدم‌های کوچک به طرف مزار برود. همه اینها در تأمین حال معنوی مؤثر است. بری غسل زیارت، دعاهای دیگری نیز وارد شده است.

طهارت روحی شرط ارتباط با پاکدلان و پاک‌جانان و حضور در اماکن مقدس است. رعایت این ادب در حال حیات امامان هم مورد تأکید است. چند نفر در مدینه قصد تشرّف به حضور امام صادق علیه السلام داشتند. در راه یکی از اصحاب از کوچه‌ی بیرون آمد و به ین جمع پیوست؛ در حالی که جنب بود و اینان نمی‌دانستند. وقتی خدمت امام رسیدند و سلام دادند، حضرت خطاب به آن شخص فرمود: آیا نمی‌دانی که سزاوار نیست شخص جنب به خانی انبیا وارد شود؟ او برگشت و بقیه به خدمت امام شرفیاب شدند.[2]

امام صادق علیه السلام توصیه فرموده است: هر گاه به قصد زیارت قبر امیرمؤمنان علیه السلام رفتی، وضو بگیر، غسل کن و با آرامش راه برو. امام هادی علیه السلام نیز به موسی بن عبدالله نخعی ـ که از آن حضرت، زیارتی کامل و جامع برای هر یک از ائمّه درخواست کرد، و حضرت هم زیارت جامعه را به او آموخت ـ قبل از بیان متن زیارت فرمود: هر گاه به آستانی مرقد آن حضرت رسیدی، بایست در حالی که با غسل هستی، شهادتین را بگو و اذن دخول بخوان ...، و آداب دیگر. در حدیثی هم که صفوان جمال از حضرت صادق علیه السلام می‌پرسد: امیرالمؤمنین را چگونه زیارت کنم؟ می‌فرمید: هر گاه ارادی زیارت کردی، غسل کن، دو جامی تمیز و شسته شده‌ات را بپوش، عطر بزن و با بوی خوش به زیارت برو.[3]

خوش‌بویی و تمیزی از اخلاق انبیاست و بری زیارت اولیای الهی تأکید بیشتری بر آن شده است.

جنبه ی دیگری غسل زیارت، به بعد اجتماعی آن مربوط می‌شود. معمولاً در تجمع‌ها و مسافرت‌ها، ممکن است بدن عرق کند، فضا از نظر بوی بدن و عرق پاها و غبار آلودگی زائران و ... ناهنجاری‌هایی داشته باشد که تحمّل آن بری دیگران خوب و خوشایند نباشد. غسل زیارت، گامی برای ایجاد فضای مطلوب‌تر در اماکن زیارتی و در مجموعه‌های زائران است. ادب تشرف به محضر یک شخصیت والا ایجاب می‌کند که دیدار کننده با بهترین لباس و نیکو‌ترین وضع و هیئت و با آراستگی کامل برود تا ادای احترام کرده باشد. غسل پیش از زیارت، تا حدّی تامین کننده این هدف است و بدون آن نوعی بی‌احترامی می‌شود.

از امام صادق علیه السلام درباری «خذوا زینتکم عند کلِّ مسجد» پرسیدند، فرمود: «الغُسل عِندَ لقاءِ کُلِّ امامٍ»[4].

آن حضرت غسل هنگام دیدار هر امام را مصداقی از آراستگی هنگام عبادت یا حضور در عبادتگاه به شمار می‌آورده است و این برای زائران درس تمیزی و خوش‌بویی و ادب ظاهری است.

 

2. لباس تمیز و آراستگی و خوش‌بو پوشیدن جامه نو و لباس تمیز و استفاده از عطر، آداب دیگر تشرف به حرم‌های مطهّر است. در روایات، هم بر «ثوب جدید» تأکید شده، هم بر «ثوب نظیف» که می‌رساند تمیزی و تازگی هر دو مورد عنایت است. مرحوم فیض کاشانی به نقل از شیخ صدوق، یکی از آداب زیارت قبور ائمه در عراق و خراسان را همین نکته می‌داند؛ مثلاً در زیارت سید الشهدا علیه السلام می‌گوید:

«هر گاه به زیارت آن حضرت رفتی، از کنار فرات غسل کن، لباس‌های پاکیزه بپوش و پا برهنه به سوی حرم عزیمت کن».

ایشان در مورد زیارت حضرت کاظم7 در بغداد و زیارت امام رضا (علیه السلام) در طوس هم غسل و تمیزی و پوشیدن لباس نو را بیان می‌کند، و نیز در زیارت قبر عسکریین علیهما السلام در سامرا هم همین توصیه را دارد: «... فاغتسِل و تَنَظَّفْ و البسْ ثوبَیک الطاهِرَینِ».[5]

از آنجا که حالت روحی و جسمی و ظاهر و باطن در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، نوع لباس و وضع ظاهری زائر در پدید آمدن حال مناسب روحی و ایجاد نشاط معنوی مؤثر است. لباس تمیز و نو هم همین اثر روحی را دارد. به علاوه، حرمت‌گذاری به شخصیتی که به دیدارش می‌رویم، بخشی هم در آراستگی ظاهر و مرتب و معطّر بودن لباس و سر و وضع جلوه می‌کند.

 

3. وقار و طمأنینه آرامش و وقار ظاهری، نشانه طمأنینه درونی است. رفتار شتاب‌زده هم گویی باطن آشفته و نابسامان است. در توصیه‌ی مربوط به زیارت آمده است که: با وقار و آرامش راه بروید، قدم‌ها را کوچک بردارید، حالت طمأنینه داشته باشید، با حالت ذکر و تسبیح و تکبیر، وارد حرم و مزار شوید. اینها جهات شکلی و آداب ظاهری است که در باطن و درون زائر هم اثر می‌گذارد.

پیاده رفتن بعضی از ائمه به سفر حج را شنیده ا‌ید؛ مثل امام حسن مجتبی علیه السلام و امام کاظم علیه السلام . پیاده روی هم اثرگذار بر روح و درون است. صفوان جمال نقل می‌کند که با حضرت صادق علیه السلام همسفر بود، به کوفه که رسیدند، امام دستور داد تا مرکب را بخواباند و فرمود: اینجا قبر جدم امیرمؤمنان علیه السلام است. سپس حضرت غسل کرد، لباس دیگری پوشید، به طرفه تپه‌ی که قبر علی (علیه السلام) آنجا بود، راه افتاد و به صفوان فرمود: تو هم مثل من کن، گام‌هایت را کوچک بردار، نگاهت را به طرف پایین بگیر، متواضعانه راه برو... . سپس خودش با صفوان به طرف قبر حرکت کردند؛ در حالی که سکینه و وقار بر آن دو حاکم بود و تسبیح و تقدیس و تهلیل می‌گفتند، تا به قبر شریف رسیدند.[6]

در حدیث دیگری، امام هادی علیه السلام هنگام آموختن زیارت جامعه کبیره به موسی بن عبدالله نخعی، پیش از بیان متن زیارتنامه به وی فرمود: هر گاه وارد حرم شدی و قبر را دیدی، بیست و سی بار، الله اکبر بگو، سپس کمی جلو برو، در حالی که همراه با آرامش و وقار باشی، فاصلی گام‌هایت را کوتاه کن، بایست، بازهم سی بار تکبیر بگو، سپس نزدیک قبر برو، چهل بار تکبیر بگو، سپس بگو: «السلام علیکم یا اهل بیت النبّوه..».[7]

 

4. خضوع و خشوع از جمله آداب زیارت، داشتن خضوع و خشوع هنگام زیارت است. خشوع ، حالتی قلبی و درونی است که از معرفت و محبت به یک مقام و شخصیت در دل ایجاد می‌شود. تأثیر عظمت او در قلب، حالتی پدید می‌آورد که رعایت احترام در ظاهر را در پی‌دارد؛ حتی نوع ایستادن، نشستن، نگاه کردن، سخن گفتن، وارد و خارج شدن، همه تحت تأثیر آن حالت درونی است. پس خشوع قلبی، خضوع اعضا و جوارح را پدید می‌آورد. این هم از نمونه‌های دیگر «تأثیر درون بر برون» است.

هر چه معرفت به مقام پیشوا زیادتر باشد، خشوع دل هم عمیق‌تر و بیشتر و رعایت ادب و خضوع ظاهری هم افزون‌تر خواهد شد. اینکه بعضی هنگام خروج از حرم، عقب عقب می‌روند و حاضر نیستند پشت به ضریح کنند و بیرون روند، جلوه‌ی از همین خضوع و ادب ظاهری است که ریشه در درون دارد. همچنان که در نماز، اگر حضور قلب باشد، رعایت وقار ظاهری را در پی خواهد داشت، در زیارت هم چنین است. در زیارتگاه‌ها تنها با جسم و بدن به یک امام معصوم نزدیک نمی‌شویم، بلکه قرب روحی هم باید پیدا کنیم. زائر باید خود را در محضر امام حس کند و امام را ناظر و مراقب رفتارش ببیند و چنین تصور کند که از راه دور آمده و اجازه یافته به حضور معصوم برسد. در این حال، چه حالتی خواهد داشت؟

به علاوه، وقتی تربت پاک و مطهّر ولی خدا مقدس است، زائر باید به تناسب قداست مکان و جایگاه شئون آنجا را رعایت کند. خداوند به حضرت موسی فرمان می‌دهد که ای موسی! تو در وادی مقدس طور کفش‌هایت را درآور.[8] همین نکته سبب شده که بزرگان در توصیه‌های خود بر بیرون آوردن کفش در حریم قدسی زیارت‌گاه‌ها، تأکید کنند و خودشان هم در عمل، پابرهنه به حرم‌ها مشرّف شوند. شیخ بهایی در شعری که به مناسبت تشرف به حرم علوی سروده، می‌گوید: این افق روشن که بر تو آشکار گشته، در حریمش خضوع کن و این طورسیناست، کفش از پی در آور: ... هذا حرمُ العِزَّةَ فاخَلع نعلیک».[9]

 

5. ذکر تکبیر و تسبیح از آدابی که برای زیارت مرقد‌های مطهر بیان شده، گفتن تکبیر و تهلیل هنگام تشرّف است. یاد خدا و حمد و ستایش او و ذکر توحید و تسبیح و تنزیه، هم توجّه دادن به عظمت خداوند است؛ چرا که عظمت چنین شخصیت‌هایی در عبودیت و تواضع در پیشگاه خداست، هم نوعی تعدیل نگاه و توجه انسان زائر است تا درباری این پیشوایان الهه ای، دچار غلّو نشود و نسبت‌های غلّوآمیز ندهد و محوریت توحید در همه ی مسائل حفظ شود؛ مثلاً در زیارت امام حسین (علیه السلام) روایت شده که قبل از زیارت و در بدو ورود، حتی وقتی به فرات می‌رسد تا غسل زیارت کند، صد مرتبه الله اکبر، صد مرتبه لا اله الا الله و صد مرتبه صلوات بگوید. نیز در روایت است: هنگام زیارت وقتی مقابل قبر امام معصوم قرار گرفت، بگوید: «لا اله الا الله وحده لا شریک لَهُ»، ثواب بسیار برای او نوشته می‌شود.[10]

ذکر گفتن و خدا را به یکتایی ستودن و او را بزرگ شمردن، در همه حال خوب است و در حرم‌های مطهر اولیایی که مظهر اخلاص و توحید و ذکر و تسبیح‌اند، خوب‌تر.

 

6. اذن دخول خواندن «اذن دخول» هنگام زیارت، یکی دیگر از آداب است. این اقتضای ادب است که بی‌اجازه وارد حریم حرم نشویم و با خواندن اذن ورود، هم ادای احترام کنیم، هم دل را آماده‌تر سازیم. اینکه در آغاز این بخش، از قول شهید اول نقل شد که زائر، بر درگاه حرم بایستد، دعا کند و اذن بطلبد و اگر در دل خود خشوعی احساس کرد و رقت قلب حاصل شد، وارد شود، و گر نه بهتر است که برای ورود، زمان دیگری را انتخاب کند تا رقت قلب و خشوع حاصل شود،[11] برای این است که غرض مهم‌تر از ورود به حرم، حضور قلب است، تا انسان از رحمت نازل شده از سوی خدا برخوردار شود.

دقت در متن «اذن دخول»‌های رویت شده، آموزندی نکاتی است که در افزایش ایمان و معرفت و توجّه زائر به موقعیتی که در آن قرار دارد و کسی که به زیارتش آمده، مؤثر است. حضور در اعتاب مقدس با توجّه به این حقیقت و معارف و فضایل، زمینه ساز فیض بیشتر در زیارت است.

در روایت است: هنگام زیارت حضرت رسول صلی اله علیه و هر یک از معصومان: این گونه اذن دخول بخوان:

«اللّهم إِنی وقفْتُ علی بابٍ من بیوتِ نبیک و آل نبیک...؛ خداوندا! بر درگاه یکی از خانه‌های پیامبر و دودمان پیامبرت ایستاده‌ام. خدیا! مردم را از اینکه بی‌اجازه وارد خانه ی پیامبر شوند، منع کرده ا‌ی. من به حرمت پیامبرت در حال غیبتش مثل حال حضور و حیاتش عقیده‌مندم و می‌دانم که فرستادگان تو زنده‌اند و نزد تو روزی می‌برند، جایگاه مرا در اینجا و این لحظه می‌بینند و سخنم را می‌شنوند. پروردگارا! ابتدا از او اذن می‌طلبم، سپس از پیامبرت و از جانشین تو که اطاعتش بر من واجب است، اجازه می‌خواهم که در این لحظه وارد خانه‌اش شوم، از فرشتگان گماشته به این بارگاه مقدّس هم اذن می‌طلبم. به اذن خدا و رسول و خلفی او و اذن همه شما وارد این خانه می‌شوم و جویی تقرّب در پیشگاه خدایم... .[12]

در زیارت حضرت علی (علیه السلام) هم دعاها و اذن ورودهایی که نقل شده، چه در هنگام ورود به نجف، چه وقت ورود به حرم، چه هنگام ایستادن در صحن و آستانه، چه وقت ورود به رواق. مضمون این دعاها و اجازه خواهی‌ها ، اظهار ادب و درخواست اذن برای ورود به این مکان مقدس و حریم نورانی است و از آن امام به عنوان مولا، امیرمؤمنان، حجّت خدا، امین پروردگار و ... یاد شده است تا زائر، قبل از زیارت بداند که در کجاست و به دیدار چه انسان کامل و حجت عظیمی آمده است. اغلب، مستند این اذن طلبی برای ورود به حرم را آیه«یا یها الذّین آمنوا لا تَدخُلوا بُیوتَ النّبی اِلاّ اَنْ یؤَذنَ لَکم» [13] دانسته‌اند که نهی از ورود بی‌اذن به خانه پیامبر امت و در متن «اذن دخول» هم به این آیه اشاره شده است.

 

7. عتبه بوسی احترام و ارج نهادن به جایگاه والی حرم‌های مطّهر، گاهی هم به بوسیدن در و درگاه به هنگام ورود است. در برخی سروده‌های عالمان عارف درباره ی زیارت نیز به این عتبه بوسی و ابراز تواضع و اداب و محبّت اشاره شده است.

علامه ی مجلسی سخن شهید اول را در این مورد به عنوان یکی از آداب زیارت نقل می‌کند و می‌افزاید که دلیل مستندی برای استحباب بوسیدن آستان و درگاه نداریم، ولی سجود برای خدا به عنوان شکر الهی بر این توفیق، مانعی ندارد.[14]

البته باید توجه داشت که بوسیدن زمین و درگاه به عنوان احترام و شکر، نباید به عنوان سجده بر امام تلقی شود و بهانه‌ی به دست مخالفان نیفتد تا چنین وانمود کنند که شیعیان در پیشگاه امامان خود سجده می‌کنند؛ در حالی که سجده بر غیر خدا جایز نیست! بوسیدن زمین به شکرانی توفیق الهی و بر نعمت زیارت، غیر از سجده به یک انسان است. صورت بر زمین نهادن یا بوسه بر آستان زدن، نهایت ادب و ارادت و محبت به یکی از اولیای مقرّب درگاه خداست و هیچ ربطی به شرک و پرستش غیر خدا ندارد.

 

8. حضور در کنار قبر و بوسیدن ضریح ادب دیگر در زیارت، که نشانی محبت و ارادت بیشتر است، نزدیک شدن به قبر، دست نهادن به آن، بوسیدن و ابراز اشتیاق است. داستان زیارت اربعین جابربن عبدالله انصاری و عطیه عوفی گواه این زیارت عاشقانه است که دست روی قبر سیدالشهدا نهاد و بر او درود و سلام داد.

در حدیث امام صادق علیه السلام آمده است:

«صَلّوا إِلی جانبِ قبر النّبی، و إِنْ کانَتْ صلاة المؤمنین تَبْلُغُه ینما کانُوا؛[15] کنار قبر پیامبر بر او صلوات و درود بفرستید؛ هر چند درود مؤمنان هر جا که باشند، به او می‌رسد».

مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان، ضمن بحث از آداب زیارت به این نکته اشاره می‌کند که برخی می‌پندارند رعایت ادب به حریم امامت، به آن است که زائر هر چه دورتر بایستد و به قبر و ضریح نزدیک نشود. ایشان این را وهم و اشتباه می‌دانند و تأکید می‌کنند که نزدیک شدن به قبر و ضریح و بوسیدن آن یکی از آداب است.

البته رعایت این ادب و استحباب وقتی است که ازدحام جمعیت نباشد و عمل به آن مزاحمتی بر دیگران نداشته باشد و فشار نیاورد، یا حال معنوی زائر را هم به هم نزند. چه بسا یک کار مستحب، در شریطی تبدیل به امر غیر مطلوب می‌گردد؛ مثل بوسیدن حجرالاسود که در شریط خلوت و عادی بسیار پسندیده است، ولی در ازدحام جمعیت بوسیدن یا لمس آن به قیمت له کردن دیگران یا اذیت و آزار، روا نیست. در شریط ازدحام در حرم‌ها، بهتر است که انسان کناری بایستد و با فاصله و حالت آرامش خود و راحتی دیگران زیارتنامه را بخواند و این تصور عوامانه را که اگر دست به ضریح نرسد، زیارت قبول نیست، از ذهن خود بیرون کند.

کسی هم که کنار ضریح می‌رود و لمس می‌کند یا بوسه بر آن می‌زند، خوب است که توقف نکند و فرصت و امکانی برای دیگران هم بدهد که به این فیض برسند و استفاده از ضریح را حق اختصاصی خویش نشمارد.

بوسیدن ضریح، نوعی ابراز عشق و علاقه به صاحب قبر است. بوسه بر درگاه و درها و دیوارها و ضریح و سنگ قبر ، به خاطر انتساب اینها به آن چهره‌های محبوب است، و گر نه سنگ و چوب و آهن خود به خود قداستی ندارند.

 

ببوس ای خواهرم قبر برادر                شهادت، سنگ را بوسیدنی کرد

 

آنان که به رمز و راز این قضیه توجه ندارند، شیعه را بر این ابراز ارادت مورد انتقاد قرار می‌دهند؛ در حالی که شوق به محبوب است که هر چه را به آنها منسوب است، در نظر محبّ، عزیز و دوست داشتنی می‌سازد. به قول صائب تبریزی:

 

اگر از حسن عالم‌گیر او واقف شدی زاهد                  پرستیدی به جای کعبه هر سنگ نشانی را

 

9. ادب نسبت به قبر مطهر زائری که توفیق تشرّف به حرم‌ها را می‌یابد، باید خود را در حریم خانه ی امام یا امامزاده احساس کند و هر نوع ادب لازم را به جا آورد. سید بن طاووس توصیه می‌کند: زائر، مثلاً در حرم حضرت رسول صلی الله علیه، در بدو ورود، دو رکعت نماز تحیت مسجد بخواند، سپس رو به طرف روضه نبوی و حجری شریف پیامبر کند، سلام دهد، دست به آن بکشد و استلام کند، ببوسد.[16]

سپس می‌افزید: دست‌ها را بر دیوار حجری مطهر حضرت بگذارد و بگوید: «اَتَیتُکَ یا رَسُول الله مُهاجراً الیک ... .» و خود را مهاجری معرفی کند که به حضور پیامبر خدا ره سپرده و برای ادای این وظیفه به زیارت آمده و اگر در حال حیات توفیق دیدار نداشته، پس از وفات آمده و می‌داند که احترام آن حضرت در حال ممات، مثل حرمت او در حال حیات است، و از آن حضرت بخواهد که نزد خدا شاهد این زیارت باشد. دست‌ها را به صورت خود بکشد و این زیارت را نوعی بیعت به حساب آورد و دعا کند که تا آخر عمر بر همین عهد و پیمان استوار بماند.[17]

سپس رو به قبر و پشت به قبله زیارت بخواند. بعد از آن قبر را پشت سر قرار دهد و رو به قبله دعاهایی بخواند که نقل شده، سپس سراغ منبر پیامبر برود، آن را لمس کند، تبرّک بجوید دست‌هایش را به صورت و چشمانش بکشد، این آداب، نشان دلدادگی و محبّت است، زیارت هم قلمرو عشق و وادی دل است و زائر، این گونه جذبی درونی خود را ابراز می‌کند.

شهید ثانی می‌گوید: زائر در حال زیارت، رو به مزار و پشت به قبله بایستد، با حالت دعا تضرع کند و سمت چپ صورت را بر قبر بگذارد، دعا کند و از خدا حاجت بطلبد و به صاحب قبر توسل جوید تا خدا حاجتش را برآورد و او را مشمول شفاعت گرداند و در دعا اصرار و مبالغه کند، آن گاه به طرف بالای سر برود و رو به قبله دعا بخواند.[18]

کیفیت ایستادن کنار قبر و نحوی زیارت، باید گویای ادب زائر باشد. در حالات حضرت رضا (علیه السلام) آمده است که وقتی می‌خواست از قبر حضرت رسول وداع کند و برای اعمال عمره به مکه رود، کنار قبر پیامبر آمد، در طرف بالای سر ایستاد، مشغول نماز شد، سپس شانه ی چپ را به قبر چسباند و در نزدیک یکی از ستون‌ها چند رکعت نماز خواند.[19] شبیه این رفتار، در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که چنین توصیه فرمود.[20]

علامه مجلسی در مورد برخی از این نقل‌ها می‌افزید: گر چه پشت به پیامبر کردن هنگام دعا، به ظاهر نوعی خلاف ادب به شمار می‌رود، ولی وقتی توّجه به خدا باشد و قصد زائر، پشت گرمی به حضرت رسول صل الله علیه باشد، اشکالی ندارد. کنار قبر ایستادن و تکیه بر قبر کردن و دعا رو به قبله، از امام سجاد علیه السلام و سیره او هم نقل شده است.[21]

 

10. پرهیز از حرف‌های بیهوده و کارهای لغو ادب دیگر در تشرّف به حرم‌های مطهر، پرهیز از هر کاری است که مغیر با ادب حضور است؛ از جمله کلمات لغو و حرف‌های بیهوده و حرکات سبک و ناپسند و دور از شأن زیارتگاه. محدث قمی در مفاتیح الجنان (ادب بیست و یکم زیارت) می‌گوید:

«ترک نمودن سخنان ناشایست و کلمات لغو و اشتغال به صحبت‌های دنیویه که همیشه در هر جا مذموم است و قبیح و مانع رزق و جالب قساوت قلب است، خصوصاً در این بقاع مطهّره...».

هدف از زیارت، بهره‌وری از فیض‌های معنوی است. پرداختن به سخنان و کارهای لغو، مانع آن فیض‌ها می‌شود و چه بسا اوقات کسی در داخل حرم‌ها به چنین حرف‌ها و کارهایی سر می‌شود و از مائده معنوی گشوده در آن ضیافت خانه‌های آسمانی بی‌بهره بماند. به علاوه، این گونه حرف‌ها و حرکات و رفتارها، توّجه و حضور قلب زائران دیگر را هم بر هم ‌می‌زند و بیهوده‌گوی غافل، هم خودش محروم می‌ماند، هم مانع بهره‌وری روحی دیگران می‌شود.

صحبت‌های بلند بلند هم، علاوه بر ینکه خلاف ادب در محضر ولی خداست، بری دیگران هم مزاحمت و حواس پرتی می‌آورد. مستند این نکته، به گفته بعضی از علما یه شریفه «لاترفعو اصواتکم فوقَ صوتِ النبی»[22] است؛ یعنی صداهایتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید. رعایت این نکته یک ادب اجتماعی و معاشرتی است؛ حتی نه حرف‌های عادی، بلکه زیارتنامه را هم بلند بلند خواندن، به نحوی که تمرکز روحی و حضور قلبی دیگران را به هم بزند، مناسب نیست.

آنچه در این اماکن مطلوب است، آرامش و فضای آرام است تا برای پیدایش حضور قلب و روح عبادت و زیارت مؤثر باشد. سر و صداهای بسیار یا صلوات و زیارت بلند بلند، مخلّ این حالت است و رشتی پیوند و اتصال زائران دیگر را از هم می‌گسلد.

 

11. خواندن زیارت مأثوره تأکید بر آن است که در زیارت‌ها، بیشتر از متون زیارتی نقل شده از ائمه معصوم (علیه السلام) استفاده شود که به آن گونه دعاها و زیارت‌های مستند مأثوره گفته می‌شود. زیارت اربعین، زیارت جامعه کبیره، زیارت امین الله، زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها و بسیاری از زیارتنامه‌هایی از ائمه اطهار نقل شده و کلام امام است. خواندن اینها بهتر از متون زیارتی دیگر است. مضامینی هم که در این گونه زیارتنامه‌ها است، متعالی‌تر است و از زبان اولیای الهای تراویده است.

امامان ما، کیفیت انجام زیارت را با همه جزئیات و آدابش بیان فرموده‌اند و متن‌های منقول از آنان هم فراوان است و محتوی آنها در خور توجّه.[23] گاهی این آموزه‌ها بسیار کوتاه است، ولی رجحان آن به این است که از امام نقل شده است؛ مثلاً یونس بن ظبیان از حضرت صادق علیه السلام می‌پرسد: یا بن رسول الله صل الله علیه و آله! من بسیار به یاد حسین بن علی (علیه السلام) می‌افتم. در آن لحظه چه بگویم؟ فرمود: هنگام یاد از او سه بار بگو: «صلّی الله علیک یا ابا عبدالله»[24] که سلام تو از دور یا نزدیک به او می‌رسد.

در نقل دیگر، امام صادق علیه السلام به سدیر می‌آموزد که هر گاه خواستی سید الشهدا را زیارت کنی، بالای بام خانه‌ات برو و نگاهی به چپ و راست کن. آن گاه رو به قبر آن حضرت بکن و بگو: «السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک و رحمة الله و برکاته»، تا خداوند ثواب یک زیارت شایسته به تو عطا کند.[25]

این گونه توصیه‌ها و متن آموزی‌ها، درباره زیارت حضرت رسول و ائمه دیگر هم نقل شده است.

 

12. دعا و تلاوت و عبادت کنار قبرنماز در برخی مکان‌ها فضیلت و ثواب بیشتری دارد، یکی هم در حرم‌های مطهر معصومان غیر از اصل نماز خواندن که مطلوب است، خواندن نماز و اهدی آن به روح امام یا شخصیتی که مورد زیارت است، فضیلت دارد و به آن نماز زیارت گفته می‌شود که دو رکعت، گاهی هم چهار رکعت یا شش رکعت (دو رکعت دو رکعت) است و اغلب توصیه شده پس از زیارت خوانده شود و بعد از آن نماز، حاجت‌ها را از خدا بطلبند.

نماز زیارت، پس از زیارت عاشورا، پس از زیارت شهدای کربلا، پس از زیارت عاشورای غیر معروفه و موارد دیگر نقل شده است. محدث قمی نقل می‌کند: امام صادق علیه السلام به زیارت قبر جدش امیرالمؤمنین رفت، پس از فراغت از زیارت در بالای سر آن حضرت خطاب به امام حسین (علیه السلام) سلام داد و زیارت خواند، آن گاه دو رکعت نماز خواند و پس از فراغت از آن دعایی خواند، با این آغاز: «یا الله یا الله یا الله یا مجیب دعوةِ المضطرّین».

به هر حال، خواندن نماز و دعا در حرم‌های مطهر، پس از زیارتنامه مطلوب است. در روایات متعددی آمده است که پس از زیارت و نماز، دست به دعا بردار و هر چه می‌خواهی، از خداوند بطلب. امام هادی علیه السلام فرمود:

«مَنْ کانَت له إلی الله حاجَةٌ فَلْیزُرْ قبرَ جَدّی الرّضا بِطوسٍ و هو علی غُسلٍ وَ لْیصَلِّ عندَ رأسهِ رکعتَینِ وَ لْیسألِ الله تعالی حاجَتَه فی قُنوته، فاِّنُه یستَجیبُ مالم یسْئلْ مَأثماً او قطیعةَ رَحِمٍ..؛ هر کس به درگاه خدا حاجتی دارد، قبر جدم حضرت رضا (علیه السلام) را در طوس زیارت کند؛ در حالی که غسل کرده باشد، بالای سر آن حضرت دو رکعت نماز بخواند و در قنوت نمازش حاجتش را از خدا بخواهد، خداوند اجابت می‌کند، تا وقتی که خواسته‌اش گناه یا قطع رحم (نفرین به خویشاوندان) نباشد.

امام باقر علیه السلام هم درباری زیارت اباعبدالله الحسین و دعا در حرم او می‌فرماید:

«ما مِنْ آتٍ أَتاهُ یصِلّی عنده رکعتینِ أو أربعاً ثُمَّ سَئلَ الله حاجَتَه إلاّ قضاها؛[26] هیچ کس نیست که کنار قبر آن حضرت برود و دو رکعت یا چهار رکعت نماز بخواند و از خداوند حاجتش را بطلبد، مگر آنکه خداوند آن را برآورد».

دعا در قبور مطهر ائمه اطهار ،مقبولیت و ثواب بیشتری دارد. نماز فریضه و مستحب هم در حرم‌ها از فضیلت بسیار برخوردار است. امام با قر علیه السلام به شخصی فرمود: چه مانع دارد که هر وقت حاجتی داشتی، نزد قبر حسین بن علی علیه السلام بروی و چهار رکعت نماز بخوانی و حاجت خود را از خدا بخواهی؟ سپس اضافه فرمود: نماز فریضه در کنار قبر او برابر است با حجّ، و نماز نافله معادل عمره است، و ثواب‌های دیگر. سید بن طاووس هم توصیه می‌کند: اگر به زیارت امام حسین (علیه السلام) مشرف شدی، جدّ و جهد کن که از تو فوت نشود فریضه و نافله در حائر شریف حسینی که ثواب بسیار دارد.[27]

بسیاری از اهل دل و مجاوران اعتاب مقدسه، مقید بوده‌اند که هر سه وعده نماز خویش را در حرم‌های مطهّر بخوانند، به خصوص در حرم سید الشهدا که هم نماز ثواب بیشتری دارد و هم دعا در زیر قبّه حرم آن شهید، مستجاب است. محّدث قمی می‌نویسد:

«بدان که عمدی اعمال در روضه مطهّره امام حسین (علیه السلام)، دعاست؛ زیرا اجابت دعا تحت آن قبّه سامیه، یکی از چیزهایی است که در عوض شهادت، حق تعالی به آن حضرت لطف فرموده و زائر باید آن را غنیمت دانسته، در تضرّع و انابه و توبه و عرض حاجت کوتاهی نکند و در طی زیارات آن حضرت، ادعیه بسیاری با مضامین عالیه وارد شده است. بهتر آن است که از دعای صحیفه کامله آنچه تواند بخواند، که بهترین دعاهاست».[28]

متن دعایی که از ائمه پس از زیارت نقل شده، بسیار است. کافی است کتاب‌های دعا و زیارت را مطالعه کنید و با این دعای گوناگون و ژرف و زیبا که پس از زیارت پیامبر، ائمه بقیع، امام حسین، روز غدیر، زیارت امام رضا و ... توصیه شده، آشنا شوید.

تلاوت قرآن در حرم‌های مطهر نیز از جمله کارهای با فضیلت است. در زیارت حج نیز از بهترین اعمال در مسجد الحرام، تلاوت قرآن است. خواندن قرآن، هم برای بهره‌‌بردن خود انسان می‌تواند باشد، هم برای اهدای ثواب آن به روح پیامبر یا امام مورد زیارت، یا هدیه به ارواح مؤمنان و درگذشتگان. و چه خوب که تلاوت قرآن هم همراه با تدّبر و تأمّل باشد تا انس با کلام الهی در اماکن مقدس، تأثیر معنوی بیشتری داشته باشد.

رعایت آداب و مستحبات، برای زائر حالت تنبّه و بیداری دل پدید می‌آورد و اگر هم آلوده به برخی لغزش‌هاست ، زمینه اصلاح و جبران و توبه و استغفار پدید می‌آورد و چه عملی شایسته‌تر از توبه درکنار حرم‌های امامان و تعهّد بر پاک زیستن و رهایی از سلطه شیطان و نفس امّاره؟

 

13. تکریم خادمان و کمک به فقیران خادمان حرم‌ها، با سرمیه عشق و محبت در آستان اهل بیت خدمت می‌کنند و انتظار می‌رود که برخوردشان با زوّار، بر اساس محبت و دلسوزی و راهنمایی باشد. زائران نیز باید جایگاه آنان را بشناسند و قدر بدانند و مورد تکریم قرار دهند.

شهید اول می‌نویسد: سزاوار است خدام حرم‌ها از اهل خیر و صلاح و متدین و صاحب مروّت و تحمّل و صبوری باشند، عصبانی نشوند، برخورد خشن نداشته باشند، حالت کمک رسانی، خدمتگزاری، تکریم زوّار، ارشاد گمشده‌ها، کمک به ضعیفان و برخورد محبت آمیز با واردین داشته باشند، اگر از کسی حرکت نامناسب و قصور و سهل انگاری دیدند، هشدار و تذکّر دهند و موعظه کنند و اگر کار خلاف و گناه دیدند، نهی از منکر کنند.[29]

در مقابل این خدمات و حسن خلق، زائران نیز برخورد کرامت آمیز و همراه با احترام و ادب و همکاری با خدمتگزاران آستان اولیای خدا داشته باشند و مسئولان، مأمور نظافت و شستشو و انتظامات، پذیرایی کنندگان، نگهبانان، کفشداری‌ها، امانت داران، راهنمایی‌کنندگان و خدّام رسمی و افتخاری و هر کس را که به نوعی افتخار خدمت دارد، مورد تکریم قرار دهند و از احسان و نیکی متناسب با شأن آنان دریغ نورزند.

از سوی دیگر، در اماکن و شهر‌های زیارتگاهی، نیازمندان آبرومندی هستند که چشم امیدشان به خیر و مساعدت زائران است. زائران، مستمندان را شناسایی و کمک رسانی کنند، با حفظ آبرو و حیثیت آنان، بدون آنکه تحقیری صورت بگیرد و به سادات فقیر و بینویان غریب رسیدگی کنند.

چنین خرج‌ها و کمک‌هایی گاهی از روی عشق به صاحب مرقد و مزار انجام می‌گیرد و هم آنجا شوق یاری‌رسانی شکوفا می‌شود، گاهی هم بر اساس نذر قبلی، کمک‌های مالی می‌کنند. طبعاً این گونه نذرها و کمک‌ها، صرف تعمیر و بازسازی حرم‌ها و تأمین نیازها و برگزاری مراسم و اطعام و احسان‌های می‌شود که از سوی حرم برپا می‌شود. زائر، خوب است که در این گونه سفرهای زیارتی به طور کلی در هر مسافرتی دست و دل باز باشد و خیرش به دیگران برسد.

 

14. زیارت وداع و خداحافظی از آداب زیارت، وداع در آخرین روز یا آخرین لحظات است. برای زائری که ایامی در جوار یک مرقد مقدّس به سر برده و بارها به زیارت مشرف شده است، دل کندن از شهر محبوب دشوار است.

 

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران                    کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران

 

حسّ و حال زائر هنگام وداع، باید به گونه‌ی باشد که دستاوردهای نفیسی از این زیارت برداشته و حال او بهتر از گذشته شده باشد و با انسی که به حرم و صاحب حرم پیدا کرده، وداع برایش مشکل باشد، ولی به هر حال خداحافظی هنگام برگشت، جزء آداب مسافرت و زیارت است و نشانی احترام به صاحب خانه و صاحب مرقد.

زائر وقتی زیارت خود را انجام داد و از نظر روحی اشباع شد، چه در مکه و مدینه باشد، چه در نجف و کربلا یا هر شهر زیارتی دیگر، خوب است که زود خداحافظی کند و برگردد، تا شوق و علاقه همچنان در دل بماند و زدگی و خستگی ایجاد نشود. این همان گسستن برای پیوستن دوباره است.

 

من رشته ی محبت خود از تو می‌بُرم             شاید گره خورد، به تو نزدیک‌تر شوم

 

امام صادق درباری زیارت خانه خدا فرموده است:

«إذا فرغْتَ مِنْ نُسُکِکَ فارجع، فإنّه أَشْوَقُ لکَ إلِی الرّجوع؛[30] وقتی از اعمال و عبادتت‌هایت فارغ شدی، برگرد، تا شوق دوباره آمدن را در تو بیشتر کند».

 

دو دوست قدر شناسند حقّ محبت را             که مدّتی ببریدند و باز پیوستند

 

ادب، اقتضا دارد که زائر پس از اتمام ایام زیارت، برای خداحافظی به حرم مشرّف شود و ضمن سپاس، آرزوی خود را برای بازگشت دوباره اعلام کند و از خدا بخواهد. هم در سفر حج، مستحب است «طواف وداع» انجام دهد، هم در زیارت حرم پیامبر و ائمه بقیع، زیارت وداع مستحب است، هم در حرم‌های دیگر.

آداب خاصی برای طواف و نیز از سیره معصومان نمونه‌هایی از آنان نقل شده است؛ مانند وداع حضرت صادق، حضرت کاظم، حضرت‌ هادی: که همراه با حالت خاشعانه، سر به سجده گذاشتن، سجده‌های طولانی، نماز و دعای ویژه بوده است.[31]

از خواسته‌های زائر هنگام وداع، این است که آخرین زیارت نباشد و دوباره برگردد؛ مثلاً در زیارت وداع قبر حضرت رسول و ائمه دیگر آمده است.

«اللهم لا تَجْعَلْهُ آخر العهد مِنّی لِزیارَةِِ قبر نَبیک ...»، یا «استودِعُکَ الله» یا «لا جَعَله الله آخرَ تسلیمی علیک» یا «جَعَله الله آخر العهد من زیارة قبورکم و اتیانِ مشاهِدِکم» یا «رزقنی العودَ ثُمَّ العَوْدَ ثُمَّ العودَ ما اَبْقانی ربّی» و ... که همه حاکی از این درخواست است که آخرین نوبت زیارت نباشد، باز هم قسمت شود، آخرین سلام نباشد، برگشت همراه با سلامتی و بهره و فضل و کامیابی و رضامندی باشد.[32]

زائری که با چشم اشک‌بار و قلبی لرزان، از جوار حرم‌ محبوب‌های خود به شهر و وطن خویش برمی‌گردد، تن خود را باز می‌گرداند، ولی دلش در آنجا می‌ماند تا بار دیگر توفیق تشرف حاصل شود: «و من رفتم و هوی تو از دل نمی‌رود».

 

دیده از دیدار خوبان بر گرفتن مشکل است       هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصل است

من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست          دوستان، معـــــذور داریدم که پایم در گل است

گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست      همچنانش در میان جان شیرین، منزل است.[33]

 

امید است آشنایی با ادب و آداب زیارت، چه ظاهری و چه باطنی، چه قلبی، و چه قالبی ما را در بهره‌وری بیشتر از چشمه‌سار زلال زیارت موفق‌تر و کامیاب‌تر سازد.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] . وسائل الشیعه، ج10، ص305.

[2] . بحارالانوار ، ج97، ص126.

[3] . وسائل الشیعه، ج10، ص304.

[4] . همان، ص303.

[5] . محجّة البیضاء، ج4، ص91.

[6] . وسائل الشیعه، ج10، ص305.

[7] . همان، ص304.

[8] . طه/11.

[9] . منتخب التواریخ، ص683.

[10] . مفاتیح الجنان، ادب پنجم از آداب زیارت.

[11] . بحارالانوار، ج97، ص126.

[12] . همان، ص134 و136.

[13] . احزاب /53

[14] . بحارالانوار، ج 97، ص134و136.

[15] .همان، ص156.

[16] . همان، ص161.

[17] . همان، ص162.

[18] . همان، ص134.

[19] . همان، ص149.

[20] . همان، 100.

[21] . همان، ص153.

[22] . در فصل تحلیل محتویی زیارتنامه‌ها به ین موضوع پرداختیم.

[23] . وسائل الشیعه، ج10، ص385.

[24] . همان، ص385.

[25] . همان، ص386.

[26] . همان، ص407.

[27] . مفاتیح الجنان، آداب زیارت امام حسین (علیه السلام).

[28] . همان، ادب سیزدهم آداب زیارت امام حسین (علیه السلام).

[29] . بحارالانوار، ج97، ص135، به نقل از دروس.

[30] . الحج و العمره فی الکتاب و السنه، محمدی ری شهری، ص268.

[31] . همان، ص365.

[32] . ر.ک: مفاتیح الجنان، اواخر مفاتیح، زیارت وداع، نیز در وداع ائمّه بقیع، وداع حضرت رسول.

[33] . سعدی.

 

 پدیدآورنده: جواد محدثی

منبع: http://www.hawzah.net

لباس و پوشش در سیره ی نبوی

لباس، برای پوشاندن بدن و حفظ آن از سرما و گرما و آلودگی و مایه ی آبرو و آراستگی انسان است . تبدیل آن به وسیله ی تفاخر و تجمل و ارزش را در کیفیت جامه دانستن، نوعی انحراف از فلسفه ی وجودی لباس است .

از این رو «ساده پوشی » به عنوان یکی از مظاهر ساده زیستی و رهایی از تعلقات مادی است . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم این گونه به زندگی و دنیا می نگریست و این گونه نیز می زیست و هرگز ارزش را در «لباس » نمی دید .

سعدی می گوید:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

و به قول پروین اعتصامی:

زهد با نیت پاک است نه با جامه ی پاک

ای بس آلوده، که پاکیزه ردایی دارد

در این جا به نمونه هایی از سیره ی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم در مورد پوشیدن جامه، جنس لباس، رنگ، اندازه و تعداد و نحوه ی پوشیدن پیراهن، کفش، کلاه، عمامه، ردا و ... اشاره می کنیم:

1 - جنس و رنگ لباس

رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم هم به سلامت و عافیت جسمی، هم به سادگی و هم به نوع سالم تر پارچه ی لباس توجه داشت . لباس پنبه ای مورد علاقه ی آن حضرت بود . علی علیه السلام می فرماید: «لباس های پنبه ای بپوشید، چرا که آن، لباس پیامبر خداست » . (1)

آن حضرت، هم لباس برد یمانی می پوشید، هم جبه ای پشمین و خشن از پنبه و کتان . (2)

می فرمود: «پنج چیز را تا زنده ام ترک نمی کنم، ... یکی هم پوشیدن لباس پشمی » . (3)

رنگ سبز، رنگ مورد پسند پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم برای لباس بود . (4) بیشتر جامه های پیامبر سفید بود و می فرمود: لباس سفید را بر زندگانتان بپوشانید و مردگانتان را هم با پارچه ی سفید کفن کنید . (5)

پیامبر خدا ملحفه ای داشت که با زعفران رنگ آمیزی شده بود و گاهی تنها با پوشیدن همان، با مردم نماز می خواند . (6)

رنگ سرخ، رنگی بود که پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم برای لباس، آن را نمی پسندید . (7)

رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نمونه ی اعلای تمیزی و آراستگی بود . در لباس پوشیدن نیز به این نکته توجه داشت و در مورد نظافت جامه می فرمود: «من اتخذ ثوبا فلینظفه » . (8)

لباس سفید، خود به خود طوری است که چرک و آلودگی زودتر در آن معلوم می شود، و انسان مقید به سنت نبوی نظافت، به شستن و تمیز کردن آن روی می آورد . به علاوه انبساط خاطر و باز شدن روحیه نیز از فواید پوشیدن لباس روشن و سفید است .

2 - اندازه و کیفیت

جامه ای که انسان را مغرور و سرمست کند یا تکبر و خود برتر بینی آورد، ناپسند است . مقید بودن به نوع خاصی از جامه نیز، اسارت آور است .

رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم هرگاه لباس تازه می پوشید، خدا را شکر و سپاس می گفت و جامه ی قبلی را به مسکین می داد .

(کان من فعله اذا لبس الثوب الجدید حمدالله) (9)

در روایت دیگر است که چون جامه ی نو به تن می کرد، دعا می کرد و می فرمود: خدایی را سپاس که بر تن من چیزی پوشاند تا پوشش من باشد و میان مردم آراسته باشم . (10)

جامه ی بلندی که بر زمین کشیده شود، نشان تکبر است و در جاهلیت، شیوه ی اشراف بوده است . رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم ضمن آن که از پوشیدن آن گونه جامه ها نهی می کرد، خود جامه ای می پوشید که از نظر بلندی به قوزک پاهایش نمی رسید . (کانت ثیابه کلها مشمرة فوق الکعبین). (11) این در مورد جامه ای بود که هم چون لنگ به کمر می بست . و جامه ای که از رو می پوشید، تا نصف ساق پا می رسید .

جامه ی وی گاهی جامه ای کوچک تر از قطیفه (شمله) بود، یا جامه ای پشمین و راه راه با خطوط سیاه و سفید که وقتی آن را به بر می کرد، هیئت زیبایی می یافت . (12)

از نشانه های وارستگی آن حضرت در پوشیدن جامه و این که فخر خویش را به جامه و نوع آن نمی دانست، این است که نقل شده هر نوع لباسی که فراهم می شد می پوشید، از لنگ و پیراهن یا جبه یا هر چیز دیگر . (13)

3 - ساده پوشی

ساده زیستی رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و وابسته نبودن به جلوه های فریبنده ی دنیا و به ناز و نعمت آن دل نبستن و به جلوه های مادی دل خوش نداشتن، در همه ی شؤون زندگی وی متجلی بود از جمله در کیفیت و نوع لباس و فرش و زیر انداز و ...

نقل شده که گاهی آن حضرت، روی حصیر می خوابید، بی آن که جز آن چیزی زیرش باشد . (14)

هر چه فراهم بود می پوشید، چه قطیفه ای باشد که بر بکند، یا برد عالی که بپوشد، چه جبه ی پشمین، هر چه که از حلال می یافت می پوشید .(ما وجد من المباح لبس). (15)

مهم، مباح بودن جامه بود که برای رسول خدا اهمیت داشت، نه قیمت و جنس و دوخت و جذاب بودن!

آن حضرت به صحابی پارسای خود ابوذر غفاری فرمود:

ای ابوذر! من لباس خشن و سخت می پوشم، روی زمین می نشینم، انگشتانم را پس از غذا می لیسم، بر چهار پای بی زین سوار می شوم و کسی را در ردیف خود سوار می کنم . اینها از سنت های من است، هر کس از سنن من روی گردان شود، از من نیست . (16)

در سخن دیگری آمده است که عبایی داشت، هرگاه می خواست نافله بخواند (یا جابه جا شود) آن را دو تا می کردند و زیرش می انداختند . (17)

پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم هرگز نسبت به جای خواب و رختخواب، عیبجویی و ایرادگیری نداشت . اگر بستر برایش می گستردند، بر آن می خوابید و اگر رختخوابی پهن نمی شد، بر زمین می خوابید .

(ان فرشوا له اضطجع وان لم یفرش له اضطجع علی الارض) . (18)

این نهایت زهد و اوج وارستگی از تعلقات دنیوی است .

وقتی در خانه بود، لباس خود را می دوخت و بر کفش خویش وصله می زد . (19)

روزی عمر خدمت آن حضرت رسید، در حالی که وی بر روی حصیری خفته بود و حصیر بر پهلوهای آن حضرت خط انداخته بود; گفت: یا رسول الله! کاش بستری گسترده بودید! فرمود: دنیا را می خواهم چه کنم؟ مثل من و دنیا مثل رهگذری است که در یک روز گرم، ساعتی از روز را زیر سایه ی درختی به استراحت پرداخته، سپس آن جا را وانهاده و رفته است . (20)

4 - لباس های ویژه

کلاه، عمامه، دستار و عرقچین، گرچه پوشاننده ی «بدن » نیست، ولی در ردیف جامه به شمار می آید . از سنت های اسلامی، پوشاندن سر است، چه هنگام عبادت و نماز، چه در مواقع دیگر . گرچه «در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

پوشش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم برای سر خود، اغلب «عمامه » بود . هنگام نماز و خطبه و جهاد، به تناسب، شرایط، با چیزی سر را می پوشاند . گاهی هم سر برهنه بود . به روایت امام صادق علیه السلام پیامبر اسلام، عرقچین و کلاه سفید راه راه می پوشید و در هنگام جنگ، عرقچینی بر سر می گذاشت که دو گوش داشت و روی گوش ها را می پوشاند . (21)

در مواقع دیگر، از زیر عمامه، عرقچین هم بر سر می پوشید .(کان یلبس القلانس تحت العمائم)(22) البته گاهی عمامه ی بدون کلاه بر سر می نهاد، یا کلاه بدون عمامه می پوشید (23) . عمامه سیاهی داشت که بر سر می پیچید و با آن نماز می خواند . (24)

اگر استفاده ی از دستمال و حوله را برای خشک کردن دست و صورت هنگام وضو وارد بحث پوشش و لباس کنیم، در این زمینه هم بد نیست بدانیم که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم حوله های متعددی داشت، با نام های مختلف و کاربردهای گوناگون، که به مراعات بهداشت و نظافت و نظم هم مربوط می شود .

در روایت آمده است: آن حضرت دستمال و حوله ای داشت که پس از وضو چهره ی خود را با آن خشک می کرد . و اگر حوله و دستمالی همراه نداشت، با گوشه ی لباس خود صورت را خشک می کرد . (25)

آراستگی آن حضرت، بخصوص هنگام حضور در جمع مسلمانان در مسجد و برای خطبه و نماز، گوشه ی دیگری از سیره ی او را نشان می دهد . لباس نماز جمعه ی وی مخصوص بود: «کان له ثوب للجمعة خاصة » . (26) در بعضی روایات آمده که غیر از لباسی که در روزهای غیر جمعه می پوشید، دو جامه ی مخصوص برای جمعه داشت . (27)

5 - آداب لباس پوشی

گرچه لباس پوشیدن، کاری ساده و روزمره و عادی است، ولی روش و سیره ی اولیای دین در این زمینه ها هم برای ما مهم است .

پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم هر گاه لباس و پیراهن می پوشید، ابتدا سمت راست را بر تن می کرد و هرگاه جامه از تن در می آورد، از سمت چپ شروع می کرد . (28)

گاهی بی آن که جامه ی دیگری بر تن کند، روپوشی را بر اندام خود می افکند و دو طرف آن را بین دو شانه ی خود گره می زد و چه در خانه یا بیرون یا هنگام نماز بر جنازه ها، با همان حالت نماز می گزارد . گاهی نیز در یک لباس گشاد نماز می خواند . دو عدد جامه ی برد بافته شده داشت که آن ها را تنها در حال نماز می پوشید، امت خویش را به «نظافت » دستور می داد و تشویق می کرد . (29)

آن حضرت، انجام کار را با دست راست، و شروع از سمت راست را در همه ی کارهایش دوست داشت; در پوشیدن جامه و کفش، در شانه کردن موی . (30)

لباسی که می خرید، اگر آستین آن بیش از اندازه بود، مقدار اضافی را می برید . (31) و نمی گذاشت لبه ی آن را هم بدوزند و به همان حال می پوشید و می فرمود: کار، خیلی زودتر از این هاست . (32)

پایان این بخش را به دو کلام از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم زینت می دهیم که درباره ی جامه و آداب لباس پوشی فرموده است:

«من لبس ثیاب شهرة فی الدنیا البسه الله لباس الذل یوم القیامة » . (33)

هر کس در دنیا لباس شهرت بپوشد (لباسی غیر معمول که به خاطر آن انگشت نما شود) خداوند در روز قیامت جامه ی ذلت و خواری بر او می پوشاند .

امام صادق علیه السلام از پدران خویش روایت کرده است که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نهی می کرد که مردان، در لباس پوشیدن خود را شبیه زنان سازند . و نهی می کرد که زنان، در لباس شبیه مردان شوند . (34)

پی نوشت ها:

× برای آشنایی از سایر ویژگی های اخلاقی و رفتاری حضرت می توانید به کتاب «همگام با رسول (ص)» مراجعه نمایید .

1) البسوا الثیاب القطن فانها لباس رسول الله (سنن النبی، ص 126).

2) بحارالانوار، ج 16، ص 227 .

3) مکارم الاخلاق، ص 115 .

4) کان یعجبه الثیاب الخضر (سنن النبی، ص 120).

5) البسوها احیاءکم و کفنوا فیها موتاکم (سنن النبی، ص 120 و محجة البیضاء، ج 4، ص 140).

6) محجة البیضاء، ج 4، ص 141 .

7) سنن النبی، ص 133 .(انه کره الحمرة فی اللباس).

8) مکارم الاخلاق، ص 103 .

9) بحارالانوار، ج 16، ص 251 و مکارم الاخلاق، ص 36 .

10) بحارالانوار، ج 16، ص 251 و محجة البیضاء، ج 4، ص 145 .

11) سنن النبی، ص 120، محجة البیضاء، ج 4، ص 141 .

12) سنن النبی ، ص 125، حدیث 135 .

13) همان، ص 120 به نقل از احیاء العلوم غزالی .

14) همان، ص 123 .

15) محجة البیضاء، ج 4، ص 125 .

16) سنن النبی، ص 131 .

17) همان، ص 123 و بحار الانوار، ج 16، ص 227 .

18) محجة البیضاء، ج 4، ص 130 .

19) بحارالانوار، ج 16، ص 230 .

20) همان، ص 239 .

21) مکارم الاخلاق، ص 120 .

22) سنن النبی، ص 122، محجة البیضاء، ج 4، ص 143 .

23) بحار الانوار، ج 16، ص 250 .

24) سنن النبی، ص 125 .

25) مکارم الاخلاق، ص 36 .

26) بحارالانوار، ج 16، ص 227 .

27) همان، ص 251 و سنن النبی، ص 121 .

28) سنن النبی، ص 123 .

29) همان، ص 126 .

30) بحارالانوار، ج 16، ص 237 .

31) همان، ص 278 .

32) مکارم الاخلاق، ص 101 .

33) همان، ص 116 .

34) همان ، ص 118 .

منبع

مقاله درباره ی هفته ی امور تربیتی

با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 مدارس به دلیل تعطیلات طولانی و عقب افتادن فعالیت های آموزشی باید هر چه زودتر بازگشایی می شد و با حضور معلمان و دانش آموزان ، سال تحصیلی به پایان می رسید پس از بازسازی مدارس از نظر تدارکاتی با حضور کادر فرهنگی ، مدارس مجدداً بازگشایی شده و با وجود مشکلات فراوان سال تحصیلی 58 ـ 57 پایان یافت . اما برای شروع سال تحصیلی جدید نیاز بود امر آموزش به صورت جامع و چشم گیری مورد توجه واقع شود .

بدین منظور لازم بود نیروهای تحصیل کرده و حزب الهی در سطح وسیعی وارد آموزش و پرورش شده و به جمع نیروهای اسلامی آن بپیوندند . مرکز این نیروهای حزب الهی مدرسه عالی شهید مطهری و ساختمان مجاور ( انجمن اسلامی معلمان سابق ، کمیته امداد فعلی ) بود که بزرگانی چون شهید بهشتی ، شهید باهنر ، شهید رجایی و ... این حرکت و اعزام نیروهای حزب الله به مناطق آموزش و پرورش را زیر نظر داشتند .

بدین ترتیب اولین مرحله از تأسیس امور تربیتی طی حکمی که به دستور شهید رجایی با امضای مدیر کل آموزش و پرورش آن زمان صادر شد انجام گرفته و نیرو ها را برای سازماندهی و برنامه ریزی اساسی در جهت تشکل امور تربیتی با مأموریت انجام فعالیتهای پرورشی بسیج کرد .

با شروع سال 1359 دو کار اساسی در پیش بود ابتدا لازم بود نیرو هایی به عنوان نیرو های متخصص در آموزش دینی و قرآن استخدام رسمی شوند و توسط طرح شهید رجایی آموزش ببینند .نظر شهید رجایی در طرح مذکور این بود که باید عد ه ای متخصص پرورش داد و کم کم به جمع معلمین افزود تا تدریس دینی و قرآن که از اساسی ترین اهداف انقلاب اسلامی است به صورت تخصصی و دقیق صورت پذیرد از طرفی معلمین نیز به طور دائم در حال آموزش ورشد علمی و تخصصی بوده و با تکنولوژی روز به کار پرداخته و در عین حال از لحاظ توانایی فکری و نتیجه فعالیتها مورد کنترل و ارزیابی قرار می گیرند.

با عنایت به گستردگی وسیع آموزش و پرورش تنها راه ممکن برای رشد اخلاقی و اسلامی و ارزشیابی دقیق و علمی سطح اخلاق و دینی دانش آموزان ، کار تخصصی در این رشته و پرورش نیروهای مربوطه بود که هنوزهم ضرورت این روند محسوس است .

بدین ترتیب طرح استخدام مربیان با حد نصاب یک دویست و پنجاهم عملی شد و شهید رجایی دستور استخدام ایشان را صادر کردند ، در نتیجه مربیان پرورشی با معیار صحیحی استخدام رسمی شده و تشکیلات منظمی بوجود آوردند . مرحلة دیگر تأسیس تشکیلات امور تربیتی در دیماه 1359 بود که طی حکمی شهید با هنر،آقای مرتضی زاهدی ( از همراهان شهید رجایی و شهید با هنر در تأسیس امور تربیتی ) را به سمت مدیر کل امور تربیتی منصوب فرمودند . به دلیل نگرش کشوری و لزوم سازماندهی امور تربیتی در سطح کشور ، تأسیس اولین مرکز تربیت مربی ، بودجه منسوب به آن ، و طرح جامع امور تربیتی ، از جدی ترین و رسمی ترین مراحل تأسیس و تشکیل امور تربیتی بشمار می رود .

به دنبال همین مرحله طرح برگزاری سمینار تربیتی هشتم اسفند ماه 1359 در مدرسه البرز به اجرا در آمد ، آن زمان شهید رجایی نخست وزیر وقت بودند بر اساس نظرات ایشان امور تربیتی در تمام استانها سازماندهی شد .