تولّی و تبرّی برای کسانی که به آن عقیده دارند، آثار فراوانی در دنیا و آخرت به ارمغان می آورد. در این بخش به مواردی از آنها اشاره می کنیم:
1 ـ حفظ هویت دینی و استقلال: اسلام، دینی است کامل و مستقل که همه پیروان خود را به خود اتکایی و ساختن جامعه بر اساس ارزش های دینی و امکانات خدادادی فرا می خواند و آنان را از وابستگی و بی هویّتی باز می دارد.
در سوره کافرون می خوانیم: (ای پیامبر! به کافران بگو: من چیزی را که شما می پرستید نمی پرستم و شما نیز چیزی را که من می پرستم نمی پرستید… برای شما است دین خودتان و برای من است دین من. )
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)می فرماید: (لباس دشمنان مرا نپوشید، غذاهای دشمنان مرا نخورید، راه آنان را نپیمایید که مانند آنان دشمن من می شوید. )۱
حضرت علی( علیه السلام ) نیز می فرماید: این امت مادامی که لباس بیگانه را نپوشد و طعام بیگانه را نخورد، رستگار است و چون چنین کند خدا بر او نشان ذلت خواهد زد. )۲
تولّی و تبرّی، مرزها را مشخص می کند و به مسلمانان می آموزد موضع خود را مشخص سازند و ارزش های دینی و استقلال خود را حفظ کنند، با دشمنان در هر لباس و به هر شکل طرح دوستی نریزند، آنان را به درون جامعه خود راه ندهند، دست آنان را برای نفوذ در سیاست و اقتصاد و تجارت و فرهنگ جامعه خود باز نگذارند و خود را به نابودی نکشانند.
و نیز یادآور می شود که مسلمانان سیاست خارجی و راه حل خروج از بن بست های داخلی و بین المللی، یاری رساندن به ملت های مظلوم و آزادی خواه و مبارزه با متجاوزان و زیاده خواهان را بر اساس محور تولّی و تبرّی، جلب رضایت خداوند، عزت مندی مسلمانان و غیرت دینی تنظیم کنند و این یعنی استقلال و حفظ هویت دینی.
2 ـ تصفیه اعمال: یکی دیگر از آثار تولّی و تبرّی، تصفیه اعمال از زشتی هاست. برای توضیح روشن تر نیاز به دو مقدمه است:
الف) چون که ما مسلمانیم، دوستی هایمان را بر اساس ارزش های دینی و عقلانی تنظیم می کنیم. در تفسیر صافی، ذیل آیه 26 از سوره نور که می فرماید: (زنان ناپاک برای مردان ناپاک و مردان ناپاک برای زنان ناپاک و زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاک هستند)، آمده است: روزی امام حسن( علیه السلام ) وارد مجلس معاویه شد. پس از دیدن معاویه و اطرافیان او که همگی از بازماندگان دوران جاهلیت بودند، با تلاوت بخش اول این آیه، فرمود: (هم و الله یا معاویه انت و اصحابک هؤلاء و شیعتک; به خدا قسم زنان و مردان ناپاک، تو هستی ای معاویه و پیروانت و کسانی که این جا اطراف تو را گرفته اند. )
آن گاه حضرت با تلاوت بخشی دیگر از آیه که می فرماید: مردان و زنان پاک برای یکدیگرند، فرمود: (هم علی بن ابیطالب و اصحابه و شیعته; آنان علی ابن ابیطالب و اصحاب و پیروان آن حضرت هستند. )
ب) انسان همیشه در معرض تغییر و تحول است. روح و روان او از محیط زندگی و دوستان تأثیر می پذیرد. کمالات و اخلاق پسندیده و تجربیات خوب را از دوستان خوب، و مفاسد و آلودگی های اخلاقی را از راه دوستی و هم نشینی با افراد ناباب کسب می کند.
با توجه به این دو مقدمه گفته می شود که تولّی و تبرّای اسلامی زمینه را برای کسب فضایل و دور شدن از زشتی ها فراهم می سازد. انسانی که با اولیای خدا دوست و مأنوس است و عاشقانه در راه رسیدن به آرمان های افراد و شخصیت های مورد علااقه اش تلاش می کند، با گذشت زمان و خود به خود از بدی ها فاصله می گیرد و به افراد و آرمان های مورد پسند خود نزدیک می شود.
کسی که شیفته خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)است وقتی این فرمایش امام کاظم( علیه السلام ) را بخواند که می فرماید: (هر کس با شیعیان من دشمنی کند با من دشمنی کرده است و هر کس آنان را دوست داشته باشد با من پیمان دوستی بسته است)، ۳ سعی می کند دوستان خود را از بین شیعیان آنان قرار دهد و هرگز با آنها دشمنی نکند.
همچنین معتقدان به تولّی و تبرّای اسلامی وقتی آگاه می شوند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)فرمود: (کسی که با مسلمانی تقلب یا خیانت کند، از ما نیست)۴ و بدانند که امام صادق( علیه السلام ) فرمود: (کسی که مال مؤمنی را به حرامی بخورد، دوست من نیست)، ۵ سعی می کنند برای به دست آوردن دل محبوبشان، از صفات زشت دوری گزینند. طبیعی است که این حالت کم کم آنان را به اولیای خدا نزدیک می نماید و باعث می شود ضمن تصفیه اعمال از زشتی ه، در فضایی نورانی و محیطی سالم قرار گیرند.
3 ـ اتحاد خداپرستان: یکی دیگراز آثار مهم تولّی و تبرّی، ایجاد وحدت و هم بستگی بین خداپرستان است. اگر مسلمانان این اصل مهم را در زندگی فردی و اجتماعی خود ملاک قرار دهند و روابطشان را تنها بر اساس یک چیز یعنی (رضایت خداوند یا ناخرسندی او) تنظیم کنند، قهراً جامعه توحیدی با همه فرقه ها و شعبه های آن به سوی خوبی ها و ارزش های الهی حرکت کرده و از عواملی که با رضایت خداوند ناسازگار است، دور خواهد شد و در نتیجه زمینه برای اتحاد و یک پارچگی خداپرستان فراهم خواهد گردید.
برای رعایت اختصار، به همین مقدار اکتفا می کنیم و با بیان حدیثی جامع در باره آثار تولّی و تبرّی، این بخش را به پایان می بریم.
آثار تولّی و تبرّی در روز آخرت
رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: هر کس با محبت آل محمد بمیرد، شهید از دنیا رفته است. آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد( علیهم السلام )از دنیا برود، با توبه از دنیا رفته است و هر کس با این حالت از دنیا برود، مؤمن کامل، از جهت ایمان، از دنیا رفته است. و نیز فرشته مرگ او را بشارت دهد به بهشت و او را با احترام به سوی بهشت می برند; چنان که عروس را به خانه داماد. در قبر او دو در به سوی بهشت باز شود و قبر او زیارتگاه فرشتگان رحمت خواهد شد… آگاه باشید هر کس با دشمنی آل محمد( علیهم السلام )از دنیا برود، روز قیامت در حالی وارد محشر می شود که در پیشانی او نوشته شده است: مأیوس از رحمت خدا. هر کس با بغض آل محمد( علیهم السلام )از دنیا برود، کافر از دنیا رفته است و هر کس چنین باشد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.۶
اعتدال در تولّی و تبرّی
در پایان این بحث، به نکته بسیار مهمی اشاره می کنیم و آن، ضرورت اعتدال و میانه روی در تولّی و تبرّی است.
بر اساس دستورات اسلام هر یک از ما مسلمانان وظیفه داریم در دوستی ها و دشمنی هایمان عدالت را رعایت کنیم; نه تندروی و افراط کنیم و نه کندروی و تفریط. همان طور که نباید در تعریف از بزرگان دین آنان را در حدّ خدا بالا ببریم، در برخورد با دشمن نیز نباید از حد انصاف خارج شویم و مبارزه منطقی و متعادل را به پرخاشگری، ناسزاگویی، دروغ پراکنی و توهین مبدّل سازیم.
امام رضا( علیه السلام ) در سخنی زیبا از افرادی که در تولّی و تبرّی حدود و مرزها را مراعات نمی کنند بیزاری جسته و می فرماید: (خدایا! من از هر قدرتی بیزارم و به سوی تو می گرایم. خدایا! قدرتی به غیر از جانب تو نیست. خدایا من بیزارم از کسانی که برای ما آنچه را سزاوار نیست، ادعا می کنند. خدایا! من به سوی تو بیزاری می جویم از کسانی که در باره ما آنچه را که خود نمی گوییم، می گویند. خدایا! آفرینش مخصوص تو و روزی از جانب توست. تو را می پرستیم و از تو یاری می جوییم. )۷
نکته آخر این که باید توجه داشت برخوردهایی از این دست که گفته شد، و نیز بی حرمتی، توهین، سخنان زشت و رکیک، نسبت های ناروا و پرخاشگری های غیر اصولی که گاهی به عنوان تولّی و تبرّی انجام می شود، نه تنها باعث تقویت جبهه حق نمی گردد، بلکه چهره مسلمانان را زشت، و باطل را تقویت و مخالفان را جسورتر خواهد کرد. پس باید از آن اجتناب نمود.
(در جریان جنگ صفین دو نفر از یاران شجاع و پاکباز امام علی( علیه السلام ) به نام (حجر بن عدی و عمرو بن حِمَق) نسبت به مردم شام اظهار برائت می کردند و به آنها ناسزا می گفتند. این خبر به علی( علیه السلام ) رسید، آن حضرت آنها را به حضور طلبید و به آنها فرمود: (زبان خود را کنترل کنید و از ناسزاگویی خودداری نمایید.)
آنها عرض کردند: آیا ما بر حق نیستیم، و مردم شام، پیرو معاویه و بر باطل نیستند؟
امام فرمود: آری چنین است.
آنها عرض کردند: پس چرا ما را از ناسزاگویی به آنها باز می دارید؟ فرمود: من نمی پسندم که شما به عنوان فحش دهنده و ناسزاگو معرفی گردید و اظهار برائت کنید، بلکه به جای آن مناسب است که کارهای زشت آنها را فاش کنید. )۸
۱ـ وسائل الشیعه، ج 17، ص 290.
۲ـ همان، ج 3، ص 356.
۳ـ همان، ج 11، ص 441.
۴ـ سفینة البحار، ج 2، ص 318.
۵ـ وسائل الشیعه، ج 12، ص 53.
۶ـ تفسیر کشاف، ج 4، ص 220 ـ 221; تفسیر فخر رازی، ج 27، ص 165 ـ 166; تفسیر قرطبی، ج 8، ص 5843; به نقل از: تفسیر نمونه، ج 2، ص 413 ـ 415 با اندکی تغییر.
۷ـ اعتقادات صدوق، ص 141.
۸ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص ۱۸۴
الف) دوستان خدا
در قرآن کریم و سخنان بزرگان دین، گروه های مختلفی به عنوان دوست خدا معرفی شده اند که به طور فشرده به مواردی از آنها اشاره می کنیم:
1 ـ تقواپیشگان: تقوا یعنی ترس از خد، و صفتی است که انسان را به انجام دستورات خدا و ترک کارهای حرام وادار می سازد. در قرآن کریم بارها به این نکته اشاره شده که: (خداوند افراد با تقوا را دوست می دارد. )۱
2 ـ پاکیزگان: قرآن می فرماید: (به راستی که خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست می دارد. )۲
3 ـ نیکوکاران: به طور کلی انجام دادن کارهای خوب، از عوامل دوستی با خدا شمرده می شود. در قرآن کریم و سخنان پیشوایان دین به نمونه هایی از آنها اشاره شده است; از جمله:
ـ (به راستی خداوند نیکوکاران را دوست می دارد. )۳
ـ از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)پرسیدند: (از میان مردم چه کسی پیش خدا دوست داشتنی تر است؟ فرمود: کسی که بیش از دیگران به مردم سود رساند. )۴
ـ امام صادق( علیه السلام ) فرمود: (محبوب ترین افراد مؤمن پیش خدا کسی است که به مؤمن ناتوانی، در زندگی اش سود رساند و کسی که امور ناپسند و بد را از آنان دور سازد. )۵
ـ همچنین آن حضرت فرمود: (محبوب ترین بنده پیش خدا کسی است که در گفتارش راست گو باشد; از نماز و هر چه خداوند بر او واجب کرده است، مراقبت کند و امانت را به صاحبش بازگرداند. )۶
ـ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)نیز فرمود: (خدای سبحان سه کس را دوست دارد: 1 ـ کسی که حق خدا را ادا کند; 2 ـ کسی که در برابر بندگان خدا فروتن باشد; 3 ـ کسی که به بندگان خدا نیکی کند. )۷
4 ـ صابران: صابر، کسی است که در راه انجام وظیفه استقامت کند و هیچ مانعی او را از ادامه راه باز ندارد. نماز خواندن، تحصیل علم و خدمت به پدر و مادر در هر شرایطی از موارد صبر به شمار می رود. در قرآن کریم آمده است:
ـ (خداوند صابران را دوست می دارد. )۸
ـ (خدا مؤمنانی را که در صف مبارزه با کافران مانند سدّ آهنین همدست و پایدارند، بسیار دوست می دارد. )۹
امام باقر( علیه السلام ) نیز می فرماید: (خداوند انسان زنده و بردبار را دوست می دارد. )۱۰
5 ـ عدالت پیشگان: عدالت، صفتی است که انسان را به رعایت حقوق دیگران و قرار دادن هر چیز در جای خود وادار می سازد. در قرآن آمده است: (به راستی که خداوند عدالت پیشگان را دوست می دارد. )۱۱
6 ـ پیروان پیامبر: خدای بزرگ به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)می فرماید: (ای پیامبر به مردم بگو: اگر شما خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید [که در این صورت ] خدا شما را دوست خواهد داشت. )۱۲
7 ـ دل بریدگان از دنیا: امام صادق( علیه السلام )می فرماید: (وقتی دل مؤمن [از علاقه دنیا ] خالی شد، رشد می کند و شیرینی دوستی خدا را می یابد. )۱۳
8 ـ یادکنندگان از مرگ: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)فرمود: (خداوند کسی را که بسیار به یاد مرگ است دوست می دارد. )۱۴
9 ـ صدقه دهندگان در پنهان: از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)نقل شده که فرمود: (خداوند سه دسته را دوست می دارد[که یکی از آنها] کسی است که با دست راستش صدقه می دهد و آن را از دست چپش مخفی می کند. )۱۵
ب) دشمنان خدا
1 ـ کافران: کافر یعنی پوشاننده حق، ناسپاس و کسی که خدا را به زبان قبول ندارد. در قرآن کریم می خوانیم: (به راستی که خداوند کافران را دوست نمی دارد. )۱۶
2 ـ متجاوزان: تجاوز از قانون و نادیده گرفتن حقوق دیگران; مانند رعایت نکردن نوبت در صف، درخواست نمره اضافی در درس و امتحان، اذیت و آزار رساندن به پدر و مادر و دیگران… ، از خطاهای بسیار زشتی است که خدای بزرگ در جمله ای کوتاه ناخرسندی خود را از آن نشان داده است: (به راستی که خداوند متجاوزان را دوست نمی دارد. )۱۷
3 ـ اسراف کنندگان: اسراف یعنی بیش از اندازه لازم مصرف کردن. در قرآن آمده است: (خداوند اسراف کنندگان را دوست نمی دارد. )۱۸
4 ـ خیانت کنندگان: در چند جای قرآن آمده است: (به راستی که خدا خیانت کنندگان گناه کار را دوست نمی دارد). ۱۹پشت سر دوست حرف زدن، اسرار او را فاش کردن، تهمت زدن، دروغ گفتن و… از موارد خیانت شمرده می شود.
5 ـ تبهکاران: قرآن کریم می فرماید: (به راستی که خدا مفسدان را دوست نمی دارد. )۲۰
مفسد به تبهکار نافرمان و کسی گفته می شود که نیروی جسمی و روحی خود را در راه باطل و خلاف به کار می گیرد و از راه های مختلف; مانند: دزدی، تجاوز به دیگران، ایجاد مزاحمت، پخش نوارهای مبتدل و… به تخریب اخلاق و فرهنگ جامعه مشغول است.
6 ـ فخر فروشان از خود راضی: در چند جای قرآن کریم این مضمون آمده که (خداوند افراد سرمست و از خود راضی را که بدون علّت شادند، دوست نمی دارد. )۲۱
شیک پوشانی که برای بهره مندی از پول و امکانات، با افراد فقیر و مؤمن دوست نمی شوند و نیز متکبرانی که به افراد ضعیف احترام نمی گذارند یا پاسخ سلامشان را نمی دهند، از این دسته اند.
علاوه بر آنچه گذشت، بزرگان دین در زمینه نحوه انتخاب دوست خوب همواره سفارش کرده اند: کسانی را انتخاب کنید که دین دار، آخرت گر، پای بند به نماز و روزه، خیرخواه، برخوردار از سلامت روح و روان و عقل باشند و حسود، بخیل، دروغ گو، ترسو، عیب جو، نادان، گناه کار، هرزه، سخن چین و چاپلوس نباشند که نگاه به این مجموعه علاوه بر مشخص کردن قلمرو تولّی و تبرّی، ما را در شناخت دوست و دشمن خدا یاری می رساند.
نکته قابل ذکر این که انتخاب دوست بر اساس رضایت خداوند، انسان را در ردیف دوستان خدا قرار می دهد. شخصی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)پرسید: (دوست دارم از دوستان خدا و پیامبر باشم. فرمود: دوست بدار آنچه را خدا و رسول دوست می دارند و متنفر باش از چیزی که خدا و رسول نفرت دارند تا از دوستان خدا باشی. )۲۲
۱ـ آل عمران (3) آیه 76.
۲ـ بقره (2) آیه 222.
۳ـ همان، آیه 190.
۴ـ کنز العمال، حدیث 17043.
۵ـ بحارالانوار، ج 78، ص 26.
۶ـ همان، ج 83، ص 10.
۷ـ میزان الحکمه، ج 2، ص 32.
۸ـ آل عمران (3) آیه 146.
۹ـ صف (61) آیه 4.
۱۰ـ کافی، ج 2، ص 112.
۱۱ـ مائده (5) آیه 42.
۱۲ـ آل عمران (3) آیه 31.
۱۳ـ بحار الانوار، ج 73، ص 56.
۱۴ـ همان، ج 75، ص 126.
۱۵ـ کنز العمال، حدیث 43256.
۱۶ـ آل عمران (3) آیه 32.
۱۷ـ بقره (2) آیه 190.
۱۸ـ اعراف (7) آیه 31.
۱۹ـ نساء (4) آیه 107.
۲۰ـ قصص (28) آیه 77.
۲۱ـ همان، آیه 76.
۲۲ـ کنزل العمال، حدیث 44154
قرآن براى اولیاء اللّه، ویژگیهاى گوناگونى برشمرده است. از ویژگیهایى که ذکر مىشود دو مورد نخست، مقدمه قرار گرفتن در زمره اولیاء اللّه و سایر موارد از آثار و نتایج مقام و مرتبه ایشان است؛ نیز مجموع این ویژگیها از مختصات اولیاءاللّه است، بنابراین وجود برخى از آنها در غیر ایشان نیز امکانپذیر است.
1. ایمان:
یکى از ویژگیهاى اولیاء الله برخوردارى از ایمان است: «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللّهِ ... * اَلَّذینَ ءامَنوا...» . (یونس/10،63) مقصود از ایمان اولیاء اللّه، مرتبه اولیه ایمان نیست، بلکه مراد، ایمان کامل و درجه عالى ایمان است، زیرا اولیاءاللّه، پیش از برخوردارى از چنین ایمانى داراى تقوایى مستمرّ بودند «و کانوا یَتَّقون» (یونس/10،63)، افزون بر اینکه از آیه 62 یونس/10 با توجه به نفى هرگونه ترس و اندوهى از اولیاء الله استفاده مىشود که ایمان آنان آن مرتبه از ایمان است که آنها را به عبودیت و مملوکیت محض مىرساند، به گونهاى که درمىیابند مالکیت ویژه خداست و آنها نمىتوانند مالک چیزى باشند تا براى آن ترسیده یا از فقدان آن اندوهگین شوند.[76]
2. تقوا:
اولیاء اللّه از تقواى مستمر برخوردارند: «و کانوا یَتَّقون...» . (یونس/10،63) برخى گفتهاند: تقوا سه مرتبه دارد: دورى از شرک، اجتناب از هرگونه
گناه و معصیتى، اعم از فعلوترک، و تبتّل و انقطاع کامل به خدا و دورىاز هر چیزى
که باطن انسان را از خدا بازدارد و مقصود از تقوا* در آیه فوق مرتبه سوم است.
البته این مرتبه شامل دو مرتبه پیش از خود نیز مىشود.[77]
برخى مراد از ایمان در این آیه را کمال حال قوه نظریه و مراد از تقوا
را کمال حال قوه عملیه دانستهاند.[78]
3. دورى از ترس و اندوه از غیر خدا:
در دل اولیاى الهى هیچگونه خوف و حزنى از غیر خدا نیست: «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللّهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم ولاهُمیَحزَنون » . (یونس/10،62) انسان از چیزى که ممکن است به او آسیبى برساند مىهراسد و براى از دست دادن چیزى که آن را دوست دارد یا تحقّق چیزى که آن را نمىپسندد اندوهگین مىشود و این در صورتى است که براى خود نسبت به چیزى که براى آن مىترسد یا براى از دست دادن آن اندوهگین مىشود، مالکیت یا حقّى قائل باشد، لیکن اولیاء الله به سبب بهرهمندى از توحید کامل، خداوند را مالک مطلق همه چیز مىدانند، به گونهاى که هیچکس در مالکیت چیزى شریک خداوند نیست، بنابراین، اولیاى الهى براى خود نسبت به چیزى مالکیت یا حقّى قائل نیستند تا بر اثر آن بترسند یا اندوهگین شوند.[79] گفته شده: لازمه ترسیدن از چیزى یا اندوهگین شدن براى چیزى، تصور آن چیز است. در حالى که اولیاء الله به سبب استغراق در نور جلال الهى از غیر خدا غافلاند، بنابراین وجود ترس* و اندوه در آنها غیر ممکن است.[80] برخى نیز گفتهاند: چون اولیاء الله در ذات الهى فانى گشتهاند، دیگر براى آنها غایتى بالاتر از آنچه بدان رسیدهاند وجود ندارد تا بر اثر آن بترسند یا اندوهگین شوند.[81] برخى از مفسّران نبودن ترس و اندوه در اولیاء الله را مربوط به آخرت دانستهاند[82]؛ ولى آیه 62 یونس/10 مطلق است و دنیا را نیز شامل مىشود و مقید کردن آن به آخرت هیچ دلیلى ندارد.[83] بر اساس آیات دیگرى، اولیاء اللّه از پروردگار مىترسند؛ مانند: «اِنّا نَخافُ مِن رَبِّنا» (انسان/ 76، 10) و «اِنَّما یَخشَى اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَمـؤُا» (فاطر/ 35، 28)، بنابراین نبودن ترس در ایشان نسبت به غیر خداست؛ اما ترس از خدا از صفات اولیاء الله است، چنان که اندوه براى از دست دادن کرامت الهى نیز از ویژگیهاى آنان است.[84] نبودن ترس و اندوه از غیر خداوند در اولیاءالله باعث مىشود که امنیت و آرامش واقعى بر وجود آنها حکمفرما شود.[85]
4. بشارت:
به اولیاء الله در زندگى دنیا و در آخرت بشارت داده مىشود: «لَهُمُ البُشرى فِىالحَیوةِ الدُّنیا و فِى الأخِرَةِ» . (یونس/10،64) در برخى روایات مراد از بشارت* در دنیا، رؤیاى نیکو دانسته شده است که مؤمن براى خودش مىبیند یا دیگران براى او مىبینند و مراد از بشارت در آخرت، بشارت فرشتگان به مؤمن هنگام خروج وى از قبر و در قیامت دانسته شده که پى در پى او رابه بهشت بشارت مىدهند.[86] بر اساس روایات دیگرى، هنگام مرگ مؤمن، رسولخدا(صلى الله علیه وآله) و امیرمؤمنان(علیه السلام)نزد وى حاضر شده، او را به همنشینى با خودشان و سکونت در بهشت، بشارت مىدهند.[87]
5. فوز عظیم:
اولیاء الله به سعادت*، کامیابى و پیروزى بزرگى مىرسند: «ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیم» . (یونس/10،64) آرامش کامل در دنیا، برخوردارى از بشارتهاى الهى در دنیا و آخرت، دوستى با خدا و در نهایت وارد شدن در بهشت و همنشینى با پیامبر(صلى الله علیه وآله)و اهل بیت(علیهم السلام) از مصادیق فوز عظیمى است که اولیاء اللّه از آن برخوردارند.
6. آرزوى مرگ:
قرآن خطاب به یهودیان مىگوید: اگر گمان مىکنید تنها شما اولیاى الهى
هستید پس آرزوى مرگ کنید، اگر در این ادعا صادقید: «قُل یـاَیُّهَا الَّذینَ هادوا اِن زَعَمتُم اَنَّکُم اَولِیاءُ
لِلّهِ مِن دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا المَوتَ اِن کُنتُم صـدِقین» . (جمعه/62،6) یهودیان ادعا
داشتند که فرزندان و دوستان خدا بود (مائده/5،18)، جهان آخرت ویژه آنهاست
(بقره/2،94) و هیچکس وارد بهشت نمىشود، مگر آنکه یهودى باشد (بقره/2،111)،
بنابراین اگر یهودیان در این ادعاى خود راستگو بودند باید آرزوى مرگ* مىکردند،
زیرا انسان اگر ولىّ کسى باشد ملاقات با او را دوست دارد و کسى که یقین دارد ولىّ
خدا بوده، بهشت مخصوص اوست و بین او و رسیدن به لقاى الهى و بهشت کرامت چیزى جز
مرگ فاصله نیست، آرزوى مرگ مىکند.[88] امیرمؤمنان، على(علیه السلام)فرموده است: به خدا سوگند اُنس على بنابىطالب
به مرگ بیشتر از انس طفل به سینه مادر خویش است.[89] در روایت دیگرى نیز آمده است
که اولیاء اللّه آرزوىمرگدارند.[90]
افزون بر قرآن، در روایات نیز به برخى از ویژگیهاى اولیاء اللّه اشاره
شده است؛ مانند اینکه دیدار آنان انسان را به یاد خدا مىاندازد و دوستى آنان با دیگران
براى خدا و دشمنیشان نیز براى خداست، مساجد را با ذکر خدا آباد مىکنند، به مردم
خوبى مىآموزند و آنان را به اطاعت خدا فرامىخوانند، در آخرت انبیا و شهدا به
مقام آنان غبطه مىخورند و....[91]
منابع
بحارالانوار؛ البرهان فى تفسیر القرآن؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛
التحقیق فى کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر روح البیان؛ تفسیر العیاشى؛ تفسیر القمى؛
التفسیرالکبیر؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور؛
روح المعانى فى تفسیرالقرآن العظیم؛ شرح فصوص الحکم؛ علمالیقین؛ القاموس المحیط؛
مجمعالبیان فى تفسیر القرآن؛ المصباح المنیر؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ نهجالبلاغه.
سید محسن سادات فخر، احمد جمالى
[76]. المیزان، ج10، ص89 - 90.
[77]. روح البیان، ج4، ص59.
[78]. التفسیر الکبیر، ج17، ص125.
[79]. المیزان، ج10، ص90 ـ 91.
[80]. الفسیرالکبیر، ج17، ص126؛ نمونه، ج8، ص334.
[81]. روح البیان، ج4، ص59 ـ 60.
[82]. مجمع البیان، ج5، ص181؛ روح البیان، ج4، ص58؛ روحالمعانى، مج 7،
ج11، ص215.
[83]. المیزان، ج 10، ص90.
[84]. المیزان، ج 10، ص90.
[85]. نمونه، ج8، ص334.
[86]. البرهان، ج3، ص38 ـ 41.
[87]. همان، ج4، ص38 ـ 39.
[88]. المیزان، ج19، ص267.
[89]. نهج البلاغه، خطبه 5.
[90]. تفسیر قمى، ج2، ص380؛ بحارالانوار، ج13، ص340.
[91]. الدرالمنثور، ج4، ص370 ـ 373.
قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾
لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾
وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾
وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿٤﴾
وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾
لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿٦﴾
ترجمه ی آیات
به نام خداوند بخشنده مهربان
1- بگو ای کافران
2- نمی پرستم آنچه که شما می پرستید
3- ونه شما پرستنده هستید آنچه که من می پرستم
4- ونه من پرستنده ام آنچه راکه شما پرستیدید
5- ونه شما پرستنده هستید آنچه راکه من می پرستم
6- برای شما ست دین شما برای من است دین من
معانی کلمه ها
قُلْ : بگو
یَا : ای
أَیُّهَاالْکَافِرُونَ : گروه کافران
لَا : نه
أَعْبُدُ : می پرستم
مَا : آنچه که
تَعْبُدُونَ : می پرستید
أَنْتُمْ : شما
عَابِدُونَ : پرستندگان
مَا أَعْبُدُ : آنچه که می پرستم
لَا أَنَا : نه من
عَابِدٌ : عبادت کننده
عَبَدْتُمْ : عبادت می کنید
لَکُمْ : برای شما
دِینُکُمْ : دین شما
َلِیَ: برای من
دِینِ : دین من
شرح کلمه ها
قُلْ : فعل امر حاضر ، ریشه اش از قال یعنی گفت
یَا ، حرف ندا
أَیُّهَا الْکَافِرُونَ :منادا ،چون الکافرون قوم معروف و معینی هستند در این صورت الف ولام در الکافرون ، الف ولام عهد است.
لَا أَعْبُدُ : فعل نفی متکلم وحده ، حضور لا در اول أَعْبُدُ نشان دهنده نفی آینده است.
مَا : موصول
تَعْبُدُونَ : فعل مضارع(جمع مذکر مخاطب ) ، مفعولش ضمیری است که به موصول برمی گردد.
وَ : عطف
لَاأَنْتُمْ عَابِدُونَ: جمله ی اسمیه است.
أَنْتُمْ : ضمیر منفصلی است که حالت رفعی دارد. (جمع مذکر مخاطب )
عَابِدُونَ : اسم فاعل (جمع مذکر )
مَا : موصول
أَعْبُدُ : فعل مضارع متکلم وحده
وَ : عطف
لَا أَنَا عَابِدٌ : جمله ی اسمیه است.
أَنَا : ضمیر منفصلی است که حالت رفعی دارد. (متکلم وحده )
عَابِدٌ : اسم فاعل (مفرد مذکر )
مَا : موصول
عَبَدْتُمْ : فعل ماضی (جمع مذکر مخاطب )
لَکُمْ : کُمْ ضمیر(جمع مذکر مخاطب ) متصلی است که به حرف( لَ )متصل شده وحالت جرّی دارد .
دِینُکُمْ : مضاف و مضاف الیه ، کُمْ : ضمیر (جمع مذکر مخاطب ) متصلی است که به اسم( دِینُ ) متصل شده وحالت جرّی دارد .
لِیَ : جار و مجرور ، یَ : ضمیر متکلم وحده که به حرف( لِ ) متصل شده وحالت جرّی دارد .
دِینِ : مضاف و مضاف الیه اش ضمیر (ی ) محذوف می باشد .
شرح آیات
قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ : الف - در مورد یَا أَیُّهَا از مولای متقیان علی (علیه السلام) نقل شده « یا ، ندای نفس » « ای ، ندای قلب » و « ها ، ندای روح »است .
ب - خصوصیات کافران
ا- ترساندن و نترساندن آنان نسبت به خدا وقیامت یکسان است یعنی برای این نوع افراد فرق نمی کندچه بحث خدا و معاد بشود یا نشود .
2-روی قلب و گوش و چشم شان پرده ای است که حقایق را نه می پذیرند ونه گوش می کنند ونه می بینند در ظاهر هر سه دستگاه را دارند اما این سه دستگاه راکدند وظرفیت پذیرش نیست البته این عدم پذیرش را به مرور زمان کسب می کنند .
3- غیر از خالق هستی هر چیز دیگر را ممکن است بپذیرند .
4- تفکرشان براین اساس استوار است که با مرگ انسان ، همه چیز نابود می شودو پرونده او بسته خواهد شد .
5- بهشت انسان همین دنیا ست .
لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ :
الف- لَا أَعْبُدُ : خبر از آینده ای است که کافران انتظارش رامی کشیدند که پیامبر خدایان آنهارا بپذیرد ومورد پرستش قرار دهد .
ب – تَعْبُدُونَ : خبر ازآینده دلالت دارد که کافران بر پرستش خود استوار خواهند بود.
وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ
الف - وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ : دلالت بر استمرار عدم پرستش معبود حق دارد .
ب- مَا أَعْبُدُ : به جای مَن أَعْبُدُ احتمالا دو دلیل ممکن است داشته باشد 1- متابعت از آیات قبل نمایدچون درآیات قبل ازمااستفاده کرده است.2-معبود رسول اکرم (ص) پیش کفار ناپاک مبهم ونامفهوم می باشد .
وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ : وجود جمله ی اسمیه تاکید ی بر ثبات وپایدار حضرت رسول (ص) بر پرستش حق است .
وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ : دلالت بر پایداری کفار بر پرستش بت ونپذیرفتن عبادت خدا است .
لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ : تقدم لَکُمْ و وَلِیَ بر دین دراین آیه نشاندهنده دو دین جدا است ولام در هر دو ، لام اختصاصی است .
آیات قبل واین آیه مجوز بت پرستی را صادر نکرده است بلکه جنبه تهدیدو تحقیر دارد.
شأن نزول سوره
ابن عباس می گوید این سوره در جواب جماعتی از قریش نازل شد که به رسول خدا گفته بودند یکسال توخدایان ما را عبادت کن و ما متقابلا یکسال خدای ترا عبادت می کنیم سپس این سوره آمد .
ونیز گویند این سوره در جواب صنادید وبزرگان قریش به نام ولیدبن مغیرة و عاص بن وائل و اسود بن مطلب و امیة بن خلف به پیامبر گفته بودند ما وشما عبادت خدایان متعدد خود و خدای واحد ترا دست به دست می چرخانیم تا اینکه دشمنی ما وشما از بین برود سپس این سوره نازل شد .
وقایع تاریخی
در مکه مکرمه بر نبیّ بزرگوار اسلام (ص) نازل شد . این سوره را المقشقشة نیز خوانده اند . دارای شش (6)آیه است . در ترتیب نزول هجدهمین (18) سوره واز نظر عدد سوره یکصد ونهمین (109) سوره قرآن کریم می باشد وپس از سوره ماعون نازل شده است .
بحث روایی این سوره
در حدیثى (از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که فرمود: من قراء قل یاایها الکافرون فکانما قراء ربع القرآن و تباعدت عنه مردة الشیاطین ، و براء من الشرک ، و یعافى من الفزع الاکبر: کسى که سوره قل یا ایها الکافرون را بخواند گوئى ربع قرآن را خوانده ، و شیاطین طغیانگر از او دور مى شوند، و از شرک پاک مى گردد، و از فزع (روز قیامت ) در امان خواهد بود.
تعبیر به ((ربع القرآن )) شاید به خاطر آن است که حدود یک چهارم قرآن مبارزه با شرک و بت پرستى است ، و عصاره آن در این سوره آمده است ، و دور شدن شیاطین سرکش به خاطر آن است در این سوره دست رد بر سینه مشرکان زده شده ، و مى دانیم شرک مهمترین ابزار شیطان است. نجات در قیامت نیز در درجه اول در گرو توحید و نفى شرک است ، همان مطلبى که این سوره بر محور آن دور مى زند.در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم : مردى خدمتش آمد عرض کرد اى رسول خدا! براى این آمده ام که چیزى به من یاد دهى که به هنگام
خواب بخوانم ، فرمود: اذا اخذت مضجعک فاقراء قل یا ایها الکافرون ثم نم على خاتمتها فانها براءة من الشرک : هنگامى که به بستر رفتى سوره یا ایها الکافرون را بخوان ، بعد از آن بخواب که این بیزارى از شرک است . و نیز در روایتى از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است که به جبیر بن مطعم فرمود: آیا دوست دارى هنگامى که به سفر میروى از بهترین یارانت از نظر زاد و توشه باشى ؟ گفت : آرى پدرم و مادرم
فدایت اى رسول خدا!
فرمود: این پنج سوره را بخوان : ((قل یا ایها الکافرون ))، و ((اذا جاء نصر الله و الفتح ))، و ((قل هو الله احد))، و ((قل اعوذ برب الفلق ،)) و ((قل اعوذ برب الناس ))، و قرائت خود را با ((بسم الله الرحمن الرحیم )) آغاز کن.
پیام های این سوره
1- پیام دستوری است وپیامبر نقش رابط را دارد . (قل)
2- مخاطب این سوره یک عده محدودی(به نام کفار ) هستند .
3- ما درپرستش باید با کفار فرق داشته باشیم .
4- معبود کفار در زمان پیامبر بت بود . ممکن است در زمان ما فرق کند .
5- ما به دین خود که یکتا پرستی می گرویم (وَلِیَ دِینِ ) آنها (کفار) به بت پرستی خود
( لَکُمْ دِینُکُمْ ) گرایش دارند.
6- مجوز بت پرستی ممنوع است چون کفار خود به بت پرستی گرایش دارند نه اینکه قرآن به آنها مجوز بت پرستی داده باشد.
7 – خدا پرستی در هر شرایطی مطلوب است و باعث شکوفای انسان می شود . اما بت پرستی در هیچ زمان ومکانی مطلوب نیست .
العبد الحقیر محمد علی مهری ویشکائی
1391/11/15
منابع:
1-قرآن کریم ترجمه مهدی الهی قمشه ای
2-نمونه ی بینات در شأن نزول آیات تألیف دکتر محمد باقر محقق
3-تاریخ جمع قرآن کریم تألیف دکتر محمدرضا جلالی نائینی
4- قاموس قرآن تألیف سید علی اکبر قرشی
5 -تفسیر المیزان جلد بیست(20 ) تألیف علامه طباطبائی
6- تفسیر نمونه جلد 27 تألیف ایةَ الله مکارم شیرازی جمعی از دانشمندان
7- تفسیر برهان جلد 8 صفحه414 تألیف سید هاشم بحرانی
8- مجمع البیان فی تفسیر القران جلدپنجم( 5) تألیف علامه شیخ ابوعلی طبرسی
9- پرتوی از قرآن قسمت دوم جزء سی ام تألیف : سید محمود طالقانی
حضرت امام حسین(ع)در مقابل زورگویی و
ظلم و ستم معاویه و یزید فرمود: "هیهات منا الذلة; ذلت و خواری به مراتب از ما (اهل بیت: دور است.
" کلام زیبا و
منطق روشن آن حضرت ریشه در آیات قرآن کریم دارد. خداوند متعال در قرآن کریم تأکید
کرده که انسان نباید هرگز ذلت را بپذیرد،
بلکه باید در
مقابل ظلم و ستم قیام کند.; چنان که میفرماید: "لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا
بِالبَیِّنـَتِ واَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتـَبَ والمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ
بِالقِسطِ واَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ ومَنـَفِعُ لِلنّاسِ
ولِیَعلَمَ اللّهُ مَن یَنصُرُهُ ورُسُلَهُ بِالغَیبِ اِنَّ اللّهَ قَویُّ
عَزیز; (حدید،25)
ما رسولان خود
را با دلائل روشن فرستادیم، و با آنهاکتاب ]آسمانی[ و میزان ]شناسایی حق و
قوانین عادلانه[ نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند و آهن را نازل کردیم
که در آن قوت
شدیدی است، منافعی برای مردم، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکنند،
بیآن که او را ببینند، خداوند قوی و شکستناپذیر است."
از آیه مذکور بر
میآید که خداوند متعال پذیرش ظلم از ناحیه انسان را سرزنش کرده و تأکید میکند که
انسان در برابر بیعدالتی و ظلم نباید ساکت شود،
بلکه قرآن کریم
در جایی دیگر عزت را تنها از آن خدا و رسول و مؤمنان میداند و میفرماید:
"...ولِلّهِ العِزَّةُ ولِرَسولِهِ ولِلمُؤمِنینَ ولـَکِنَّ
المُنـَفِقینَ لا یَعلَمون; (منافقون،8)...
و عزت مخصوص خدا
و رسول او و مؤمنان است; ولی منافقان نمیدانند." در روایات اسلامی نیز
تأکید شد که مؤمن حق ندارد ذلت را بپذیرد،
چنان که پیامبر
گرامیمیفرماید: "هیچ مؤمنی حق ندارد نفس خود را ذلیل و خوار بشمارد."(
وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 16، ص 158، مؤسسه آل البیت. )
حضرت علیبه
امام حسینوصیت فرمود: "نفست را از هر زبونی و پستی دور بدار هر چند تو را به
نعمتهای بیشمار رساند;
زیرا هرگز برابر
آن چه از نفس خویش صرف میکنی به عوض نخواهی یافت و بنده دیگری مباش که خداوند تو
را آزاد گردانیده است."( شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 93)
بنابراین، امام
حسین(ع)که پرورش یافته و از خاندان عصمت و طهارت است، در مقابل ظلم و ستمهای
دشمنان اسلام و پیامبر گرامیاز خود ذلت نشان نداد.