آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر
آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر

پاداش گریه بر مصائب امام حسین(ع)

هر کس بر مصایب ائمه خصوصاً امام حسین علیه السلام بگرید و از این بابت محزون گردد:

۱-در روز جزاء با ائمه هدى علیهم السلام محشور خواهد بود.

۲-حضرت سیدالشهداء علیه السلام براى سوگوار خود از خداوند طلب آمرزش مى ‏کند.

۳-عزادار اباعبدالله علیهم السلام مصداق کسى است که در شادى اهل عترت شادمان و در حزن آنان اندوهناک و محزون است.

۴-در هنگام احتضار سوگوار اباعبدالله علیه السلام، ائمه هدى علیهم السلام حاضر مى ‏شوند و عزرائیل را به مراعات حال وى توصیه مى ‏کنند به حدى که ملک الموت از مادر نسبت به او رئوف‏ تر است.

۵-سوگوار حماسه‌ساز عاشورا، از آب گواراى کوثر جرعه ‏هایى مى ‏نوشد و به میوه‏ هاى جنّت متنعم مى ‏شود.

۶-شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله شامل عزاداران امام حسین علیه السلام مى ‏شود.

۷-قبر ماتم‌دار کربلا نورانى است و از عذاب برزخى مصون مى ‏باشد.

۸-خداوند از این که عزادار امام حسین علیه السلام را عذاب کند، پروا مى‏ کند.

۹-سوگواران و زائران در پرتو عرش الهى در مجلس منوّر در محضر اباعبدالله هستند

درس‌ عبرت‌انگیز از قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع)

1- امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر که‌ عامل‌ اصلی‌ قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع) بود؛

2ـ انتصار و کمک‌ خواهی‌ از مردم‌، برای‌ بزرگ‌داشت‌ حق‌ و نابودی‌ باطل‌؛

3ـ اتمام‌ حجت‌، تا انسان‌ها کورکورانه‌ به‌ دام‌ نیفتند؛

4ـ افشاگری‌ بر ضد ظلم‌ و ستم‌گران‌ و صاحبان‌ زر و زور و تزویر؛

5ـ نگه‌بانی‌ جدّی‌ با تمام‌ وجود از خط‌ نظام‌ الهی‌؛

6ـ تسلیم‌ ظلم‌ نشدن‌ و بیعت‌ نکردن‌ با ظالم‌ تا سر حد شهادت‌؛

7ـ استقامت‌ و پی‌گیری‌ و پای‌مردی‌ در راه‌ حق‌؛

8ـ شجاعت‌ و دوری‌ از ترس‌ (عوامل‌ بی‌ وفایی‌ مردم‌ کوفه‌، به‌ جهت‌ ترس‌ ازلشکریان‌ یزید)؛

9ـ شهادت‌طلبی‌ و شهادت‌ قهرمانانه‌ در راه‌ حق‌، تا آخرین‌ نفس‌ و آخرین‌ رمق‌؛

10ـ نظم‌ در امور (نظم‌ خاص‌ در جنگیدن‌ امام‌ حسین‌ (ع))؛

11ـ عدم‌ توجه‌ به‌ نصیحت‌های‌ ظاهری‌ افراد به‌ ظاهر آراسته‌ که‌ توجه‌ به‌ عمق‌مفهوم‌ قیام‌ ندارند؛

12ـ ایمان‌ و یقین‌ و تسلیم‌ و رضا به‌ تقدیر الهی‌ و تعهد و حفظ‌ بیعت‌ با امام‌ (ع) برحق‌ تا سر حد شهادت‌؛

13ـ دل‌ نبستن‌ به‌ امور مادی‌ دنیا، که‌ اوّلین‌ پلة‌ آمادگی‌ برای‌ جنگیدن‌ است‌؛

14ـ تصدیق‌ به‌ این‌ که‌ مرگ‌ شرافت‌مندانه‌، آغاز زندگی‌ بزرگ‌ و جاویدان‌ است‌؛

15ـ باید برای‌ کوبیدن‌ طاغوتیان‌، از همة‌ امکانات‌، حتی‌ از زن‌، فرزند، پیر و جوان‌استفاده‌ کرد؛

16ـ اصلاح‌ جامعه‌ مسلمانان‌؛

17ـ گسترش‌ دادن‌ قیام‌ و جهانی‌ کردن‌ آن‌ (چنان‌ که‌ امام‌ حسین‌ (ع) قیامش‌ را ازمکه‌، مرکز جهان‌ اسلام‌ آغاز کرد و تا عراق‌ ادامه‌ داد)؛

18ـ توبة‌ قهرمانانه‌، و این‌ که‌ انسان‌ می‌تواند حتی‌ اگر مثل‌ حر تا پرت‌گاه‌ جهنم‌برود، باز گردد و توبه‌اش‌ قبول‌ شود در صورتی‌ که‌ توبه‌ حقیقی‌ باشد؛

19ـ توجه‌ به‌ مسائل‌ مهم‌تر، چنان‌ که‌ امام‌ حسین‌ (ع) در روز هشتم‌ ذوحجه‌،مناسک‌ حج‌ را رها کرد و به‌ کار مهمتر که‌ رفتن‌ به‌ سوی‌ عراق‌ برای‌ پیکار با طاغوتیان‌باشد، دست‌ زد؛

20ـ توجه‌ به‌ امتحان‌ الهی‌ و ایستادگی‌ در این‌ راه‌؛

21ـ استقرار رابطه‌ با خداوند بزرگ‌ که‌ موجب‌ بالا رفتن‌ سطح‌ روحیة‌ سلحشوری‌خواهد شد. (دعا و نماز مناجات‌ امام‌ حسین‌ (ع) در شب‌ عاشورا)؛

22ـ حفظ‌ قانون‌ الهی‌ (چنان‌ که‌ امام‌ حسین‌ (ع) و یارانش‌ هرگز در جنگ‌ با دشمن‌از حریم‌ قانون‌ الهی‌ تجاوز نکردند. نماز خواندند، آب‌ را به‌ روی‌ دشمن‌ نبستند و تیرهای‌مسموم‌ به‌ سوی‌ دشمن‌ نیفکندند و تا دم‌ مرگ‌ از خدا اطاعت‌ نمودند.)؛

23ـ هر وقت‌ حق‌ در حال‌ سقوط‌ قرار گرفت‌، باید قیام‌ کرد، گرچه‌ با یاران‌ اندک‌باشد؛

24ـ اخلاق‌ و کار را فقط‌ برای‌ خدا انجام‌ دادن‌؛

25ـ رعایت‌ اصول‌ اخلاق‌ (به‌ تشنگان‌ دشمن‌، حتی‌ اسب‌های‌ آنان‌ را آب‌ دادن‌)؛

26ـ امان‌ نامه‌ را رد کردن‌، مانند حضرت‌ عباس‌ (ع) و برادران‌ مادری‌اش‌ که‌پیروی‌ از رهبر را مقدم‌ داشتند و امان‌ دشمن‌ را با قاطعیت‌ رد کردند؛

27ـ ایثار تا حدّی‌ که‌ حضرت‌ عباس‌ (ع) کنار فرات‌ آب‌ نیاشامید، با این‌ که‌ تشنه‌بود و به‌ سوی‌ میدان‌ فرستادن‌ علی‌ اکبر (ع) که‌ فرزند جوان‌ و عزیز امام‌ بود؛

28ـ تفکر و توجه‌ به‌ حساب‌ قیامت‌ که‌ موجب‌ گرایش‌ عده‌ای‌ از سربازان‌ عمر سعدبه‌ سپاه‌ امام‌ حسین‌ (ع) شد؛

29ـ جهاد و پیکار با تمام‌ ابعادش‌ «و جاهدت‌ فی‌ الله حق‌ جهاده‌؛ تو در راه‌ خدا،جهاد را آن‌ گونه‌ که‌ سزاوار است‌ با تمام‌ ابعادش‌ انجام‌ دادی‌.» (زیارت‌نامة‌ امام‌حسین‌(ع))؛

30ـ رساندن‌ پیام‌ شهیدان‌، که‌ بازماندگان‌ عاشورا، به‌ خصوص‌ امام‌ سجاد (ع) وحضرت‌ زینب‌ 3 در هر فرصت‌ مناسبی‌ پیام‌ شهیدان‌ را در کوفه‌ و شام‌ و مدینه‌، باخطبه‌ها و بیان‌های‌ خود، به‌ مردم‌ جهان‌ رساندند؛

31ـ توکل‌ و پیوند به‌ خدا، که‌ از سخنان‌ امام‌ حسین‌ (ع) است‌. «أنت‌ ثقتی‌ فی‌ کل‌حال‌؛ خدایا تو در همه‌ حال‌ باید مایه‌ اطمینان‌ و آسایش‌ دل‌ من‌ باشی‌.»

32ـ ذکر خدا و همواره‌ با خدا سخن‌ گفتن‌؛

33ـ شکر و سپاس‌ در هر حال‌ که‌ امام‌ حسین‌ (ع) آخرین‌ گفتارش‌ با خدا، حمد وسپاس‌ و شکر الهی‌ بود؛

34ـ درس‌ مقاومت‌ و سلحشوری‌؛ تا آن‌جا که‌ حضرت‌ زینب‌  وقتی‌ که‌ روزیازدهم‌ بدن‌ پاره‌ پارة‌ امام‌ حسین‌ را دید، متوجه‌ پیامبر  شد و گفت‌: «ای‌ رسول‌ خدا،درود فرشتگان‌ آسمان‌ بر تو، این‌ حسین‌ توست‌ که‌ در خون‌ غلتیده‌.» سپس‌ بهترین‌ بهره‌برداری‌ را در این‌ موقع‌ کرد، با دست‌ بدن‌ را بلند کرد و گفت‌: «خدایا این‌ قربانی‌ اندک‌ را ازآل‌ محمد قبول‌ فرما.»

نتایج‌ و آثار نهضت‌ امام‌ حسین‌ (ع)

نتایج‌ درخشان‌ نهضت‌ امام‌ و درس‌های‌ آموزندة‌ آن‌ بسیار گسترده‌ است‌. در این‌جابه‌ مواردی‌ از آن‌ اشاره‌ می‌شود:

1- رسوایی‌ روح‌ جاهلیت‌، دیکتاتوری‌ و لامذهبی‌ و درهم‌ شکستن‌ حصارساختگی‌ دینی‌ بنی‌ امیه‌؛

2ـ احساس‌ گناه‌ در وجدان‌ هر مسلمانی‌، هنگام‌ سکوت‌ در برابر طاغوت‌؛

3ـ جایگزینی‌ اخلاق‌ جدید به‌ جای‌ اخلاق‌ جاهلی‌؛ به‌ عبارت‌ روشن‌تر، نهضت‌امام‌ سبب‌ پیدایی‌ اخلاق‌ پرارزشی‌ شد و افکار انسان‌ها را در چگونگی‌ زندگی‌ خود تغییرداد.

4ـ در هر زمان‌ و مکانی‌ قیام‌ امام‌ روح‌ مبارزه‌ جویی‌ را در انسان‌ مسلمان‌ پدیدمی‌آورد، تا در برابر طاغوت‌ها و زمام‌داران‌ خودسر، پرچم‌ مخالفت‌ برافرازند و با آنان‌ مبارزه‌کنند، و در این‌ راه‌ مقاومت‌ نمایند و بر همین‌ اساس‌، پس‌ از ماجرای‌ خونین‌ عاشورا طولی‌نکشید که‌ انقلاب‌هایی‌ رخ‌ داد؛ هم‌چون‌:

1ـ انقلاب‌ مردم‌ مدینه‌ در سال‌ 62 هجری‌.

2ـ انقلاب‌ سلیمان‌ بن‌ صرد در کوفه‌ در سال‌ 65 هجری‌.

3ـ قیام‌ مختار در سال‌ 66 هجری‌.

4ـ انقلاب‌ مطرف‌ بن‌ مغیره‌ در سال‌ 77 هجری‌ بر ضد حجاج‌.

5ـ انقلاب‌ عبدالرحمن‌ بن‌ محمد بن‌ اشعث‌ در سال‌ 81 هجری‌.

6ـ انقلاب‌ زید بن‌ علی‌ بن‌ الحسین‌ (ع) در سال‌ 122 هجری‌.

7ـ انقلاب‌های‌ دیگر که‌ از نهضت‌ امام‌ حسین‌ (ع) نشئت‌ می‌گرفت‌ و از سرچشمة‌آن‌ سیراب‌ می‌شد

نمونه هایی از نظم(گردش آب)

توزیع آب در بین موجودات، بسیار جالب و شگفت‌انگیز است. منبع اصلی آب، اقیانوس‌ها و دریاها و دریاچه‌ها هستند. از این منابع پر برکت و غنی است که آب در زمین توزیع می‌شود.

آب اقیانوس‌ها، دریاها و دریاچه‌ها در اثر تابش خورشید به تدریج بخار می‌شود و به آسمان بالا می‌رود، بخارها با وزش بادها به این سو و آن سو می‌روند. وقتی که دما و فشار به حدِّ معینی برسد به صورت ابر، یعنی بخار متراکم در می‌آیند و با وزش بادهای تند یا کند حرکت می‌کنند و بر روی قسمت‌های گوناگون زمین گرد آمده آماده بارش می‌شوند و گیاهان و درختان را در قله‌های کوه‌های بلند و در داخل جنگل‌های دوردست سیراب می‌سازند. آب باران تدریجاً در زمین فرو می‌رود و در زمین برای روزهای احتیاج ذخیره می‌گردد. آب‌های ذخیره شده گاهی به صورت چشمه، از دامنه کوه می‌جوشد و گاهی انسان‌ها با کار و کوشش و زحمت، قنات یا چاه ایجاد می‌کنند و از منابع حیات‌بخش آب‌های زیرزمینی بهره‌مند می‌گردند.

دانه‌های باران در شرایط مخصوصی به صورت برف در می‌آیند و چرخ زنان، با نرمی و زیبایی بر زمین می‌نشینند. برف که برای گیاهان بسیار سودمند می‌باشد، به تدریج آب می‌شود و در منابع زیرزمینی ذخیره می‌گردد، یا در نهرها و رودها به جریان می‌افتد و در دسترسِ نیازمندان قرار می‌گیرد و سرانجام به سوی دریا می‌رود.

خاصیت بالا رفتن بخار و جابه‌جا شدن آن به وسیله باد نیز شایسته دقت و توجه است. اگر قدرت بادها نبود، ابرها چگونه در هوا پخش می‌شدند؟

چگونه به این سو و آن سو می‌رفتند؟ اگر تابش گرم خورشید نبود، آیا آب دریا تبخیر می‌شد؟ اگر آب دریا فقط در حرارت صد درجه تبخیر می‌شد، آیا به قدر کافی در اختیار موجودات قرار می‌گرفت؟ و آیا در آن هنگام زندگی برای انسان‌ها امکان داشت؟ اگر باران قطره قطره نازل نمی‌شد چه مشکلاتی پیش می‌آمد؟ مثلًا اگر باران یک جا و به صورت نهرهای پر آب از آسمان فرود می‌آمد چه می‌شد؟ آیا می‌توانست به تدریج در زمین فرو رود و ذخیره گردد؟

خاصیت باران و برف در پاک سازی هوا نیز جالب و درخور دقت است؛ اگر برف و باران، سموم و آلودگی‌های هوا را نمی‌گرفتند، آیا به خوبی می‌توانستیم تنفس کنیم؟

اکنون به خوبی توجه کردید که آب و برف و باران چه خواص ارزنده‌ای دارند؟ دریا و خورشید و باد و ابر و باران چگونه و با چه نظم و هم‌آهنگی دقیقی با هم و در پی هم کار می‌کنند؟ تا وسایل زندگی ما و سایر موجودات زنده را فراهم سازند.

این نظم و ترتیب و هم‌آهنگی و همکاری گواه چیست؟ آیا بهترین گواه بر این نیست که در آفرینش این جهان پرشکوه عقل و تدبیر دخالت داشته است؟ آیا این نظم و ترتیب و هم‌آهنگی به ما نمی‌گوید که «وجود دانا و توانایى» آن را پیش‌بینی نموده است؟ و او انسان و سایر موجودات را آفریده است و آن‌چه را که نیاز داشته‌اند خلق کرده است؟

منبع:http://www.ibrahimamini.com

درس خداشناسی از ساختمان چشم

 این جسم کوچک از صدها عضو کوچک‌تر و میلیون‌ها سلول گوناگون درست شده است، که هر یک وظیفه خاصی را بر عهده دارند و انجام می‌دهند، چشم به ظاهر جسمی است کوچک و در واقع کارخانه عظیمی است که با دقت و ظرافت مرتباً عکس برداری می‌کند. مجموعه‌ای است هم‌آهنگ، هدف‌دار، مرتبط، که هدف واحدی را تعقیب می‌نماید و یکی از نیازهای مهم انسان، یعنی دیدن را تأمین می‌کند. راستی اگر بینایی نبود، جهان برای ما چقدر تاریک و ظلمانی بود؟!

اکنون چنین سؤال‌هایی را در پیش‌گاه عقل خویش مطرح کنیم و پاسخ را از او بشنویم: آیا پوسته‌های سه‌گانه، خود به خود در چشم به وجود آمده‌اند یا دیگری آنها را برای هدف خاصی پیش‌بینی کرده است؟

آیا محیطهای شفاف چشم بر حسب اتفاق شفاف شده‌اند یا دیگری آنها را شفاف کرده تا نور از آنها عبور کند؟

چشم، مایع شفاف زلالیه و زجاجیه را چگونه به دست می‌آورد؟ ساختن

این دو مایع با غلظت و فرمول مخصوص بر عهده کیست؟ آیا غددی که این مایعات را ترشح می‌کنند، از احتیاج چشم خبر دارند؟ آیا مردمک، خود به خود به وجود آمده یا این که خود انسان چون نیاز چشم را به منفذ عبور نور می‌دانسته، آن را این چنین به وجود آورده است؟ آیا خود مردمک قطر مخصوص را برای خود پیش‌بینی و انتخاب کرده است یا دیگری طراح وجود او بوده و او را این چنین آفریده است؟ آیا مردمک می‌دانسته که برای تنظیم نور نیاز به باز و بسته شدن دارد؟ یا دیگری از نیاز آن اطلاع داشته و او را این چنین آفریده است؟ آیا لکّه زرد بر حسب اتفاق در برابر مردمک و کانون عدسی قرار گرفته تا تصویر بر آن منعکس شود یا دیگری آن را چنین قرار داده است؟

آیا حساس‌ترین سلول‌های شبکیه بر حسب اتفاق در نقطه زرد و درست روبه‌روی عدسی متمرکز شده‌اند یا دیگری آنها را چنین قرار داده و متمرکز کرده است؟ آیا تارهای عصب بینایی اتفاقاً با سلولهای لکه زرد در ارتباطند تا پیام‌های آنها را به مغز منتقل سازند یا دیگری چنین امری را پیش‌بینی کرده است؟ آیا عصب باصره خودبه‌خود و بی‌هدف از چشم به مغز رفته است یا هدف و خالق هدف‌داری در کار بوده است؟

عدسی چشم را با آن همه ظرافت چه کسی ساخته و نقشه آن را کدام فیزیک‌دان ماهری طرح کرده است؟

آیا چشم از علم فیزیک و بحث عدسی‌ها هم اطلاع داشته است؟ آیا عدسی از موقعیت حساس خود خبر دارد؟ آیا پرده روی عدسی به حسب اتفاق قابل ارتجاع شده است؟ آیا عمل تطابق را خود چشم برای عدسی ممکن و فراهم ساخته یا دیگری برایش تقدیر و پیش‌بینی کرده است؟

و آیا ...؟

و بالأخره آیا این مجموعه منظم و هم‌آهنگ و مرتبط و هدف‌دار، خودبه‌خود و بر حسب اتفاق و تصادف به وجود آمده یا آفریدگار دانا و توانایی آن را به وجود آورده است؟ جواب برای هر خردمندی روشن است:

مطالعه دستگاه دقیق و ظریف چشم ما را به آفریدگار دانا و توانای آن رهنمون می‌شود و در این دستگاه ظریف آثار علم و قدرت بی‌پایان او را بالعیان مشاهده می‌کنیم