آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر
آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر

10 اردیبهشت ماه روز ملی خلیج فارس

اخراج پرتغالی ها از هرمز: دلایل گوناگونی در زوال نیروی پرتغالی ها در خلیج فارس مؤثر بوده است که مهم ترین آن ها را شاید بتوان به صورت زیر خلاصه نمود:

1-   قدرت یافتن ترکان عثمانی : به ویژه پس از انعقاد پیمان صلح با ایران و تسلط آن ها بر بصره و بغداد (پیمان صلح در سال 934 (1555) در شهر «اماسیه» میان ایران و عثمانی بسته شد که برپایه ی آن ایران از ادعای مالکیت خود بر عراق و بندر بصره چشم پوشید.) همراه با تسلط بر مصر که سال ها پیش از آن واقع شده بود، (در سال 896 (1517) نیروهای عثمانی قاهره را تصرف کرده و مصر را جزو متصرفات خویش قرار دادند. با تسلط بر مصر در حقیقت آن ها در دریای سرخ فعال شدند و ماساوا را تصرف کردند و بدین ترتیب به خطری که پرتغالی ها از آن بیم داشتند، شدت بخشیدند.) در حقیقت عثمانی ها به خلیج فارس و دریای سرخ رسیده بودند. آن ها به زودی در بصره نیروی دریایی مقتدری ایجاد کردند و از آن جا آغاز به دست اندازی به سواحل و جزایر خلیج فارس نمودند. با توجه به این که عثمانی ها مسلمان بودند در برابر پرتغالی ها، بیش تر مورد پذیرش منطقه واقع می شدند. همین امر تضاد و رقابت میان دو دولت را تشدید نمود تا سرانجام به درگیری های سخت دریایی انجامید. در این راستا برخی از سواحل و جزایر خلیج فارس گاهی به تصرف عثمانی ها درمی آمد و زمانی زیر سلطه ی پرتغالی ها قرار می گرفت.چنان که در سال 960 (1581) عثمانی ها برای مدتی مسقط را از پرتغالی ها بازپس گرفتند. پسش از آن در سال 929 (1550) اعراب مقیم قطیف قلعه ی خود را به ترک ها تسلیم نمودند و سلطان بصره را نیز از محل حکومت خویش اخراج نمودند که نام برده تلاش نمود به کمک ناوگان پرتغالی، بصره را زیر سلطه ی خود درآورد که پیروز نگشت. ناوگان اعزامی دولت عثمانی به خلیج فارس در اواخر سده ی شانزدهم مزاحمت های اساسی در راه ادامه ی سلطه گری پرتغالی ها به وجود آورد که عامل مهمی در تضعیف موقع و نیروی ایشان در منطقه شد.

2-   رفتار و ستم بی اندازه ی پرتغالی ها: یکی از عواملی که به تشدید سرنگونی پرتغالی ها در منطقه ی خلیج فارس کمک نمود، خشونت، سبعیت و حرص و آز بی اندازه ای بود که آن ها در برابر مردم منطقه از خود بروز می دادند. مأموران پرتغالی به چیزی نمی اندیشیدند جز چپاول و غارت چه در خشکی و چه در دریا. به گونه ای که ناوگان نظامی پرتغال در دریا به صورت دزدان دریایی عمل می کردند و هیچ کشتی باری مسافری و یا جنگی از تعرض و حمله و غارت آن ها در امان نبود و سربازان پرتغالی در خشکی به صورت دزدان خون ریز به کشتار و غارت محل می پرداختند. این گونه رفتار، همان گونه که اشاره رفت، به طور مداوم قیام مردم و حتی فرمان داران مناطق خراج گزار و تحت الحمایه ی پرتغال را برمی انگیخت. تا هنگامی که دولت های محلی همانند عثمانی و ایران قدرت یافتند و در زمان ورود ناوگان نظامی دیگر دولت های اروپایی هم چون هلند و انگلستان، این قیام ها متشکل شد و موجبات شکست پایانی پرتغالی ها  را در منطقه فراهم آورد.

3-   تغییر و انتقال فرمان روایی در پرتغال: پرتغال از سال 959 (1580) در زمره ی متصرفات اسپانیا درآمد و تا سال 1019 (1640) این وضع ادامه یافت. در این مدت برخی تشنجات سیاسی و اجتماعی در پرتغال به وقوع پیوست که شوند تضعیف نیروهای نظامی این کشور در نقاط مختلف از جمله در خلیج فارس شد.

4-   ورود رقبای جدید به منطقه: در ابتدای سده س یازده (سده ی 17) کم کم ناوگان نظامی – بازرگانی دیگر دولت های اروپایی نیز راه خلیج فارس و اقیانوس هند را پیش گرفتند. این حضور منتهی به رقابت ها، تضاد و درگیری های دریایی پرشمار چه در این مناطق و چه در خود اروپا گردید. حضور ناوگان رقیب دیگر به پرتغال اجازه نمی داد که به عنوان تنها قدرت منطقه به یکه تازی بپردازد. به عنوان نمونه در این راستا می توان از حضور فعال انگلیسی ها از سال 992 (1613) و حضور کارای هلندی ها از سال 1002 (1623) به عنوان رقبای سرسخت پرتغال نام برد که سرانجام در ویران نمودن اساس امپراتوری پرتغال در خلیج فارس مؤثر واقع شدند (ناوگان فرانسوی ها در سال 1048 (1669) در منطقه ی خلیج فارس فعال شد.).

5-   قدرت یافتن دولت ایران: سلسله ی صفویه به سال 879 (1500) یعنی هفت سال پیش از تصرف جزیره ی هرمز به دست پرتغالی ها، به وسیله ی شاه اسماعیل صفوی بنیلن گذارده شد. همان گونه که پیش از این بیان شد، ایران زمان صفوی با مشکلات داخلی و هجوم خارجی درگیر بود و نمی توانست به گونه ی جدی به مسائل خلیج فارس بپردازد، هرچند حضور خود را در این منطقه به صورت مختلف از آن جمله تکرار درخواست خراج از فرمان داران جزایر و سواحل اعلام می نمود.

اما کم کم که دولت مرکزی ایران انسجام بیش تری می یافت، توجه به منطقه ی خلیج فارس نیز بیش تر می شد و واکنش ها در برابر حضور پرتغالی ها شدیدتر می گردید، چنان که در سال 954 (1575) هنگامی که پادشاه اسپتنیا (که پادشاه پرتغال نیز بود) سفیری بنام «دن سپاستیان» را همراه با 50 نفر به دربار شاه تهماسب یکم فرستاد، شاه تهماسب با توجه به کینه ای که نسبت به جایت ها و اعمال پرتغالی ها داشت، نه تنها توجهی به این سفیر نکرد بلکه همه ی اعضای آن را نیز ممنوع الخروج کرد و این گروه تا جلوس شاه محمد خدابنده در سال 957 (1578) که اجازه ی خروج یافتند در ایران نگاهداری شدند. با آغاز پادشاهی شاه عباس یکم در سال 966 (1587) انسجام بیش تری در کشور به وجود آمد و توجه به بازرگانی خارجی و خلیج فارس نیز بیش تر شد. در این راستا دولت ایران بنابر شواهد موجود چندین هدف را هم زمان دنبال می کرد:

الف – کوتاه کردن دست پرتغالی ها از منابع سرزمین هایی که بخشی از ایران محسوب می شدند مانند جزیره ی هرمز و دیگر جزایر و سواحل خلیج فارس.

ب – ایجاد یک راه جدید برای بازرگانی خارجی از آن جمله راه جدیدی برای صادرات ابریشم ایران (ابریشم ایران در این زمان از راه کشور عثمانی (در حلب) صادر می شد. با تغییر مسیر صادرات، شاه عباس می خواست : 1 – از درآمد دولت عثمانی که ناشی از تجارت ابریشم می شد، بکاهد. 2 – به درآمد دولت ایران بیفزاید. 3 – وابستگی این بازرگانی را به دولت عثمانی که به عنوان یک رقیب و شمن بالقوه به حساب می آمد کاهش دهد و 4 – (و احتمالاً) این بازرگانی را وسیله ی یافتن متحدانی برای رویارویی با عثمانی قرار دهد.).

پ – افزایش درآمد ایران چه از راه صادرات ابریشم و چه از راه دریافت خراج و درآمد گمرکات هرمز.

ت – توان بخشیدن به نیروی نظامی ایران در منطقه ی خلیج فارس و پاس سواحل و خاک اصلی ایران در برابر پیدایش نیروی ناوگان دریایی عثمانی در بصره و خلیج فارس و حضور روزافزون دیگر دولت های اروپایی.

مجموع این عوامل، اخراج پرتغالی ها را از منطقه ی هرمز به طور خاص و خلیج فارس به طور عام ایجاب می کرد. دولت ایران برای رسیدن به این مقصود به آزاد کردن جزایر و سواحل گوناگون خلیج فارس اقدام کرد تا بدین ترتیب پرتغالی ها را در هرمز در محاصره قرار داده، ناتوان نماید. بحرین در سال 981 (1602) آزاد شد. پیروزی ایران بر بحرین اعتراض دولت اسپانیا (فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا) را باعث شد، ولی کوشش آن ها برای بازپس گرفتن بحرین کارگر نیفتاد. پس از بحرین نوبت تسلط بر گمبرون بود (از جمله مقدمات اخراج پرتغالی ها ساختن بندر جدیدی در برابر جزیره ی هرمز بود تا بتوان آن ها را پیوسته تحت فشار قرار داد. بدین خاطر در سال 989 (1610) کار ایجاد بندر جدید را در محل بندر گمبرون که بعداً بندرعباس نامیده شد، آغاز کردند. در سال 991 (1612) پرتغالی ها این بندر را تصرف نموده بودند.). انجام این مهم به عهده ی «الله وردیخان» سردار ایرانی گذاشته شد و وی نیز پسر خود «امام قلی خان» را مأمور این کار کرد. امام قلی در سال 993 (1614) به گمبرون هجوم برد ولی در برابر پرتغالی ها شکست خورد. سال بعد نیز با نیروی کافی حمله ی خود را آغاز کرد و کامیاب به تسخیر بندر گمبرون شد.

حرکت بعدی تسخیر رأس الخیمه بود که اهمیت راهبردی داشت که این امر نیز در سال 999-998 (1620-1619) انجام گرفت (رأس الخیمه را گاهی جلفا نیز گویند. بندر جلفا محل مرتفعی در کرانه ی عمان است که از نظر سوق الجیشی بسیار اهمیت دارد و در گذشته رأس الخیمه نیز جزو آن به شمار می آمد.). هم زمان جزیره ی قشم نیز تحت کنترل ایران قرار گرفت تا راه بردن آب به جزیره ی هرمز قطع شود.

شاه عباس در راه رسیدن به هدف خود در جستجوی متحدانی برآمد. در این راه به نظر می رسد که انگلستان را مناسب یافت، زیرا انگلیسی ها از سال ها پیش تلاش کرده بودندخود را به دربار صفوی نزدیک کنند (برادران شرلی در سال 977 (1598) به ایران آمده بودند.) و هم چنین کمپانی هند شرقی انگلیس نیز در اوایل سده ی 17 فعالیت خود را آغاز کرده و به دنبال یافتن بازارهای جدید در منطقه بود. همین طور رقابت انگلستان و اسپانیا (پرتغال) در اروپا و خواست انگلستان برای شکست دادن رقیب خود در اروپا با قطع بازوهای امپراتوری در منطقه ی اقیانوس هند و خلیج فارس همگی عللی بودند که همکاری با انگلستان را ایجاب می کرد. از همه ی این ها مهم تر، جنگیدن با پرتغالی ها، جدایی آن ها را از دیگر دولت های اروپایی امکان پذیر می ساخت، زیرا در غیر این صورت امکان جنگیدن در چند جبهه برای سربازان ایران وجود نداشت. ناتوانی نیروی دریایی ایران نیز شوند مهم دیگری برای روآوردن به انگلستان بود. با توجه به این زمینه ها است که مذاکرات با نمایندگان کمپانی هند شرقی برای بستن یک پیمان نظامی بر ضد پرتغالی ها در هرمز انجام شد. بر پایه ی این پیمان که میان امام قلی خان (امام قلی خان سردار ایرانی و والی فارس که 25 سال با پرتغالی ها جنگید و تقریباً همه جا آن ها را شکست داد. وی پسر الله وردیخان سردار لشکر شایسته ی ایران بوده که بعداً هردو نفرر به دست شاه صفی کشته شدند.) با نماینده ی کمپانی هند شرقی انگلیس که در سال 1001 (نوامبر 1622) در میناب بسته شد، شرایط ذیل مورد پذیرش طرفین قرار گرفت:

1 – تقسیم غنایم به طور مساوی میان طرفین.

2 – ضبط قلعه ی هرمز پس از تسخیر توسط نیروهای طرفین.

3 – تقسیم درآمد گمرک به تساوی میان طرفین.

4 – معاف شدن اجناس انگلیسی که برای شاه و والی فارس وارد می شود از حقوق و عوارض گمرکی.

5 – تسلیم اسرای عیسوی به انگلیسی ها و اسرای مسلمان به ایران مگر فرمانده ی پرتغالی هرمز و حکمران عیسوی آن که می بایستی به ایران تحویل شوند.

6 – تأدیه ی مخارج کشتی ها و کارکنان آن ها و مصالح جاریه به تساوی.

هنگامی که همه ی مقدمات کار فراهم آمد، سرانجام حمله ی مشترک نیروهای ایرانی و ناوهای انگلیسی همراه با دویست قایق بزرگ ایرانی به هرمز در اواخر اسفندماه 1001 (فوریه ی 1623) آغاز و سرانجام در سوم اردیبهشت 1002 (برابر با 23 آوریل 1623) با گرفتار شدن محمودشاه، سلسله ی ملوک هرمز منقرض و با تسلیم نیروی پرتغال، پس از 119 سال فرمان روایی پرتغال بر هرمز پایان یافت. پرتغالی ها در سال 1003 (1624) با نیروهای جنگی جدید برای بازپس گرفتن هرمز حمله ی دیگری را آغاز کردند ولی موفقیتی به دست نیاوردند. با شکست نیروی دریایی پرتغال در جنگ دریایی 1004 (1625) از نیروی انگلیسی و سپس اخراج آن ها از عمان و مسقط در 1039 (1660) به یک سد و پنجاه سال برتری (هژمونی) پرتغالی ها در خلیج فارس برای همیشه پایان داده شد.

 یاری نامه:خلیج فارس و مسائل آن/ دکتر همایون الهی/ نشر قومس/ چاپ دهم ۱۳۸۷

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.