آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر
آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر

10 اردیبهشت ماه روز ملی خلیج فارس

اخراج پرتغالی ها از هرمز: دلایل گوناگونی در زوال نیروی پرتغالی ها در خلیج فارس مؤثر بوده است که مهم ترین آن ها را شاید بتوان به صورت زیر خلاصه نمود:

1-   قدرت یافتن ترکان عثمانی : به ویژه پس از انعقاد پیمان صلح با ایران و تسلط آن ها بر بصره و بغداد (پیمان صلح در سال 934 (1555) در شهر «اماسیه» میان ایران و عثمانی بسته شد که برپایه ی آن ایران از ادعای مالکیت خود بر عراق و بندر بصره چشم پوشید.) همراه با تسلط بر مصر که سال ها پیش از آن واقع شده بود، (در سال 896 (1517) نیروهای عثمانی قاهره را تصرف کرده و مصر را جزو متصرفات خویش قرار دادند. با تسلط بر مصر در حقیقت آن ها در دریای سرخ فعال شدند و ماساوا را تصرف کردند و بدین ترتیب به خطری که پرتغالی ها از آن بیم داشتند، شدت بخشیدند.) در حقیقت عثمانی ها به خلیج فارس و دریای سرخ رسیده بودند. آن ها به زودی در بصره نیروی دریایی مقتدری ایجاد کردند و از آن جا آغاز به دست اندازی به سواحل و جزایر خلیج فارس نمودند. با توجه به این که عثمانی ها مسلمان بودند در برابر پرتغالی ها، بیش تر مورد پذیرش منطقه واقع می شدند. همین امر تضاد و رقابت میان دو دولت را تشدید نمود تا سرانجام به درگیری های سخت دریایی انجامید. در این راستا برخی از سواحل و جزایر خلیج فارس گاهی به تصرف عثمانی ها درمی آمد و زمانی زیر سلطه ی پرتغالی ها قرار می گرفت.چنان که در سال 960 (1581) عثمانی ها برای مدتی مسقط را از پرتغالی ها بازپس گرفتند. پسش از آن در سال 929 (1550) اعراب مقیم قطیف قلعه ی خود را به ترک ها تسلیم نمودند و سلطان بصره را نیز از محل حکومت خویش اخراج نمودند که نام برده تلاش نمود به کمک ناوگان پرتغالی، بصره را زیر سلطه ی خود درآورد که پیروز نگشت. ناوگان اعزامی دولت عثمانی به خلیج فارس در اواخر سده ی شانزدهم مزاحمت های اساسی در راه ادامه ی سلطه گری پرتغالی ها به وجود آورد که عامل مهمی در تضعیف موقع و نیروی ایشان در منطقه شد.

2-   رفتار و ستم بی اندازه ی پرتغالی ها: یکی از عواملی که به تشدید سرنگونی پرتغالی ها در منطقه ی خلیج فارس کمک نمود، خشونت، سبعیت و حرص و آز بی اندازه ای بود که آن ها در برابر مردم منطقه از خود بروز می دادند. مأموران پرتغالی به چیزی نمی اندیشیدند جز چپاول و غارت چه در خشکی و چه در دریا. به گونه ای که ناوگان نظامی پرتغال در دریا به صورت دزدان دریایی عمل می کردند و هیچ کشتی باری مسافری و یا جنگی از تعرض و حمله و غارت آن ها در امان نبود و سربازان پرتغالی در خشکی به صورت دزدان خون ریز به کشتار و غارت محل می پرداختند. این گونه رفتار، همان گونه که اشاره رفت، به طور مداوم قیام مردم و حتی فرمان داران مناطق خراج گزار و تحت الحمایه ی پرتغال را برمی انگیخت. تا هنگامی که دولت های محلی همانند عثمانی و ایران قدرت یافتند و در زمان ورود ناوگان نظامی دیگر دولت های اروپایی هم چون هلند و انگلستان، این قیام ها متشکل شد و موجبات شکست پایانی پرتغالی ها  را در منطقه فراهم آورد.

3-   تغییر و انتقال فرمان روایی در پرتغال: پرتغال از سال 959 (1580) در زمره ی متصرفات اسپانیا درآمد و تا سال 1019 (1640) این وضع ادامه یافت. در این مدت برخی تشنجات سیاسی و اجتماعی در پرتغال به وقوع پیوست که شوند تضعیف نیروهای نظامی این کشور در نقاط مختلف از جمله در خلیج فارس شد.

4-   ورود رقبای جدید به منطقه: در ابتدای سده س یازده (سده ی 17) کم کم ناوگان نظامی – بازرگانی دیگر دولت های اروپایی نیز راه خلیج فارس و اقیانوس هند را پیش گرفتند. این حضور منتهی به رقابت ها، تضاد و درگیری های دریایی پرشمار چه در این مناطق و چه در خود اروپا گردید. حضور ناوگان رقیب دیگر به پرتغال اجازه نمی داد که به عنوان تنها قدرت منطقه به یکه تازی بپردازد. به عنوان نمونه در این راستا می توان از حضور فعال انگلیسی ها از سال 992 (1613) و حضور کارای هلندی ها از سال 1002 (1623) به عنوان رقبای سرسخت پرتغال نام برد که سرانجام در ویران نمودن اساس امپراتوری پرتغال در خلیج فارس مؤثر واقع شدند (ناوگان فرانسوی ها در سال 1048 (1669) در منطقه ی خلیج فارس فعال شد.).

5-   قدرت یافتن دولت ایران: سلسله ی صفویه به سال 879 (1500) یعنی هفت سال پیش از تصرف جزیره ی هرمز به دست پرتغالی ها، به وسیله ی شاه اسماعیل صفوی بنیلن گذارده شد. همان گونه که پیش از این بیان شد، ایران زمان صفوی با مشکلات داخلی و هجوم خارجی درگیر بود و نمی توانست به گونه ی جدی به مسائل خلیج فارس بپردازد، هرچند حضور خود را در این منطقه به صورت مختلف از آن جمله تکرار درخواست خراج از فرمان داران جزایر و سواحل اعلام می نمود.

اما کم کم که دولت مرکزی ایران انسجام بیش تری می یافت، توجه به منطقه ی خلیج فارس نیز بیش تر می شد و واکنش ها در برابر حضور پرتغالی ها شدیدتر می گردید، چنان که در سال 954 (1575) هنگامی که پادشاه اسپتنیا (که پادشاه پرتغال نیز بود) سفیری بنام «دن سپاستیان» را همراه با 50 نفر به دربار شاه تهماسب یکم فرستاد، شاه تهماسب با توجه به کینه ای که نسبت به جایت ها و اعمال پرتغالی ها داشت، نه تنها توجهی به این سفیر نکرد بلکه همه ی اعضای آن را نیز ممنوع الخروج کرد و این گروه تا جلوس شاه محمد خدابنده در سال 957 (1578) که اجازه ی خروج یافتند در ایران نگاهداری شدند. با آغاز پادشاهی شاه عباس یکم در سال 966 (1587) انسجام بیش تری در کشور به وجود آمد و توجه به بازرگانی خارجی و خلیج فارس نیز بیش تر شد. در این راستا دولت ایران بنابر شواهد موجود چندین هدف را هم زمان دنبال می کرد:

الف – کوتاه کردن دست پرتغالی ها از منابع سرزمین هایی که بخشی از ایران محسوب می شدند مانند جزیره ی هرمز و دیگر جزایر و سواحل خلیج فارس.

ب – ایجاد یک راه جدید برای بازرگانی خارجی از آن جمله راه جدیدی برای صادرات ابریشم ایران (ابریشم ایران در این زمان از راه کشور عثمانی (در حلب) صادر می شد. با تغییر مسیر صادرات، شاه عباس می خواست : 1 – از درآمد دولت عثمانی که ناشی از تجارت ابریشم می شد، بکاهد. 2 – به درآمد دولت ایران بیفزاید. 3 – وابستگی این بازرگانی را به دولت عثمانی که به عنوان یک رقیب و شمن بالقوه به حساب می آمد کاهش دهد و 4 – (و احتمالاً) این بازرگانی را وسیله ی یافتن متحدانی برای رویارویی با عثمانی قرار دهد.).

پ – افزایش درآمد ایران چه از راه صادرات ابریشم و چه از راه دریافت خراج و درآمد گمرکات هرمز.

ت – توان بخشیدن به نیروی نظامی ایران در منطقه ی خلیج فارس و پاس سواحل و خاک اصلی ایران در برابر پیدایش نیروی ناوگان دریایی عثمانی در بصره و خلیج فارس و حضور روزافزون دیگر دولت های اروپایی.

مجموع این عوامل، اخراج پرتغالی ها را از منطقه ی هرمز به طور خاص و خلیج فارس به طور عام ایجاب می کرد. دولت ایران برای رسیدن به این مقصود به آزاد کردن جزایر و سواحل گوناگون خلیج فارس اقدام کرد تا بدین ترتیب پرتغالی ها را در هرمز در محاصره قرار داده، ناتوان نماید. بحرین در سال 981 (1602) آزاد شد. پیروزی ایران بر بحرین اعتراض دولت اسپانیا (فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا) را باعث شد، ولی کوشش آن ها برای بازپس گرفتن بحرین کارگر نیفتاد. پس از بحرین نوبت تسلط بر گمبرون بود (از جمله مقدمات اخراج پرتغالی ها ساختن بندر جدیدی در برابر جزیره ی هرمز بود تا بتوان آن ها را پیوسته تحت فشار قرار داد. بدین خاطر در سال 989 (1610) کار ایجاد بندر جدید را در محل بندر گمبرون که بعداً بندرعباس نامیده شد، آغاز کردند. در سال 991 (1612) پرتغالی ها این بندر را تصرف نموده بودند.). انجام این مهم به عهده ی «الله وردیخان» سردار ایرانی گذاشته شد و وی نیز پسر خود «امام قلی خان» را مأمور این کار کرد. امام قلی در سال 993 (1614) به گمبرون هجوم برد ولی در برابر پرتغالی ها شکست خورد. سال بعد نیز با نیروی کافی حمله ی خود را آغاز کرد و کامیاب به تسخیر بندر گمبرون شد.

حرکت بعدی تسخیر رأس الخیمه بود که اهمیت راهبردی داشت که این امر نیز در سال 999-998 (1620-1619) انجام گرفت (رأس الخیمه را گاهی جلفا نیز گویند. بندر جلفا محل مرتفعی در کرانه ی عمان است که از نظر سوق الجیشی بسیار اهمیت دارد و در گذشته رأس الخیمه نیز جزو آن به شمار می آمد.). هم زمان جزیره ی قشم نیز تحت کنترل ایران قرار گرفت تا راه بردن آب به جزیره ی هرمز قطع شود.

شاه عباس در راه رسیدن به هدف خود در جستجوی متحدانی برآمد. در این راه به نظر می رسد که انگلستان را مناسب یافت، زیرا انگلیسی ها از سال ها پیش تلاش کرده بودندخود را به دربار صفوی نزدیک کنند (برادران شرلی در سال 977 (1598) به ایران آمده بودند.) و هم چنین کمپانی هند شرقی انگلیس نیز در اوایل سده ی 17 فعالیت خود را آغاز کرده و به دنبال یافتن بازارهای جدید در منطقه بود. همین طور رقابت انگلستان و اسپانیا (پرتغال) در اروپا و خواست انگلستان برای شکست دادن رقیب خود در اروپا با قطع بازوهای امپراتوری در منطقه ی اقیانوس هند و خلیج فارس همگی عللی بودند که همکاری با انگلستان را ایجاب می کرد. از همه ی این ها مهم تر، جنگیدن با پرتغالی ها، جدایی آن ها را از دیگر دولت های اروپایی امکان پذیر می ساخت، زیرا در غیر این صورت امکان جنگیدن در چند جبهه برای سربازان ایران وجود نداشت. ناتوانی نیروی دریایی ایران نیز شوند مهم دیگری برای روآوردن به انگلستان بود. با توجه به این زمینه ها است که مذاکرات با نمایندگان کمپانی هند شرقی برای بستن یک پیمان نظامی بر ضد پرتغالی ها در هرمز انجام شد. بر پایه ی این پیمان که میان امام قلی خان (امام قلی خان سردار ایرانی و والی فارس که 25 سال با پرتغالی ها جنگید و تقریباً همه جا آن ها را شکست داد. وی پسر الله وردیخان سردار لشکر شایسته ی ایران بوده که بعداً هردو نفرر به دست شاه صفی کشته شدند.) با نماینده ی کمپانی هند شرقی انگلیس که در سال 1001 (نوامبر 1622) در میناب بسته شد، شرایط ذیل مورد پذیرش طرفین قرار گرفت:

1 – تقسیم غنایم به طور مساوی میان طرفین.

2 – ضبط قلعه ی هرمز پس از تسخیر توسط نیروهای طرفین.

3 – تقسیم درآمد گمرک به تساوی میان طرفین.

4 – معاف شدن اجناس انگلیسی که برای شاه و والی فارس وارد می شود از حقوق و عوارض گمرکی.

5 – تسلیم اسرای عیسوی به انگلیسی ها و اسرای مسلمان به ایران مگر فرمانده ی پرتغالی هرمز و حکمران عیسوی آن که می بایستی به ایران تحویل شوند.

6 – تأدیه ی مخارج کشتی ها و کارکنان آن ها و مصالح جاریه به تساوی.

هنگامی که همه ی مقدمات کار فراهم آمد، سرانجام حمله ی مشترک نیروهای ایرانی و ناوهای انگلیسی همراه با دویست قایق بزرگ ایرانی به هرمز در اواخر اسفندماه 1001 (فوریه ی 1623) آغاز و سرانجام در سوم اردیبهشت 1002 (برابر با 23 آوریل 1623) با گرفتار شدن محمودشاه، سلسله ی ملوک هرمز منقرض و با تسلیم نیروی پرتغال، پس از 119 سال فرمان روایی پرتغال بر هرمز پایان یافت. پرتغالی ها در سال 1003 (1624) با نیروهای جنگی جدید برای بازپس گرفتن هرمز حمله ی دیگری را آغاز کردند ولی موفقیتی به دست نیاوردند. با شکست نیروی دریایی پرتغال در جنگ دریایی 1004 (1625) از نیروی انگلیسی و سپس اخراج آن ها از عمان و مسقط در 1039 (1660) به یک سد و پنجاه سال برتری (هژمونی) پرتغالی ها در خلیج فارس برای همیشه پایان داده شد.

 یاری نامه:خلیج فارس و مسائل آن/ دکتر همایون الهی/ نشر قومس/ چاپ دهم ۱۳۸۷

لباس و پوشش در سیره ی نبوی

لباس، برای پوشاندن بدن و حفظ آن از سرما و گرما و آلودگی و مایه ی آبرو و آراستگی انسان است . تبدیل آن به وسیله ی تفاخر و تجمل و ارزش را در کیفیت جامه دانستن، نوعی انحراف از فلسفه ی وجودی لباس است .

از این رو «ساده پوشی » به عنوان یکی از مظاهر ساده زیستی و رهایی از تعلقات مادی است . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم این گونه به زندگی و دنیا می نگریست و این گونه نیز می زیست و هرگز ارزش را در «لباس » نمی دید .

سعدی می گوید:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

و به قول پروین اعتصامی:

زهد با نیت پاک است نه با جامه ی پاک

ای بس آلوده، که پاکیزه ردایی دارد

در این جا به نمونه هایی از سیره ی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم در مورد پوشیدن جامه، جنس لباس، رنگ، اندازه و تعداد و نحوه ی پوشیدن پیراهن، کفش، کلاه، عمامه، ردا و ... اشاره می کنیم:

1 - جنس و رنگ لباس

رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم هم به سلامت و عافیت جسمی، هم به سادگی و هم به نوع سالم تر پارچه ی لباس توجه داشت . لباس پنبه ای مورد علاقه ی آن حضرت بود . علی علیه السلام می فرماید: «لباس های پنبه ای بپوشید، چرا که آن، لباس پیامبر خداست » . (1)

آن حضرت، هم لباس برد یمانی می پوشید، هم جبه ای پشمین و خشن از پنبه و کتان . (2)

می فرمود: «پنج چیز را تا زنده ام ترک نمی کنم، ... یکی هم پوشیدن لباس پشمی » . (3)

رنگ سبز، رنگ مورد پسند پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم برای لباس بود . (4) بیشتر جامه های پیامبر سفید بود و می فرمود: لباس سفید را بر زندگانتان بپوشانید و مردگانتان را هم با پارچه ی سفید کفن کنید . (5)

پیامبر خدا ملحفه ای داشت که با زعفران رنگ آمیزی شده بود و گاهی تنها با پوشیدن همان، با مردم نماز می خواند . (6)

رنگ سرخ، رنگی بود که پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم برای لباس، آن را نمی پسندید . (7)

رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نمونه ی اعلای تمیزی و آراستگی بود . در لباس پوشیدن نیز به این نکته توجه داشت و در مورد نظافت جامه می فرمود: «من اتخذ ثوبا فلینظفه » . (8)

لباس سفید، خود به خود طوری است که چرک و آلودگی زودتر در آن معلوم می شود، و انسان مقید به سنت نبوی نظافت، به شستن و تمیز کردن آن روی می آورد . به علاوه انبساط خاطر و باز شدن روحیه نیز از فواید پوشیدن لباس روشن و سفید است .

2 - اندازه و کیفیت

جامه ای که انسان را مغرور و سرمست کند یا تکبر و خود برتر بینی آورد، ناپسند است . مقید بودن به نوع خاصی از جامه نیز، اسارت آور است .

رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم هرگاه لباس تازه می پوشید، خدا را شکر و سپاس می گفت و جامه ی قبلی را به مسکین می داد .

(کان من فعله اذا لبس الثوب الجدید حمدالله) (9)

در روایت دیگر است که چون جامه ی نو به تن می کرد، دعا می کرد و می فرمود: خدایی را سپاس که بر تن من چیزی پوشاند تا پوشش من باشد و میان مردم آراسته باشم . (10)

جامه ی بلندی که بر زمین کشیده شود، نشان تکبر است و در جاهلیت، شیوه ی اشراف بوده است . رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم ضمن آن که از پوشیدن آن گونه جامه ها نهی می کرد، خود جامه ای می پوشید که از نظر بلندی به قوزک پاهایش نمی رسید . (کانت ثیابه کلها مشمرة فوق الکعبین). (11) این در مورد جامه ای بود که هم چون لنگ به کمر می بست . و جامه ای که از رو می پوشید، تا نصف ساق پا می رسید .

جامه ی وی گاهی جامه ای کوچک تر از قطیفه (شمله) بود، یا جامه ای پشمین و راه راه با خطوط سیاه و سفید که وقتی آن را به بر می کرد، هیئت زیبایی می یافت . (12)

از نشانه های وارستگی آن حضرت در پوشیدن جامه و این که فخر خویش را به جامه و نوع آن نمی دانست، این است که نقل شده هر نوع لباسی که فراهم می شد می پوشید، از لنگ و پیراهن یا جبه یا هر چیز دیگر . (13)

3 - ساده پوشی

ساده زیستی رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و وابسته نبودن به جلوه های فریبنده ی دنیا و به ناز و نعمت آن دل نبستن و به جلوه های مادی دل خوش نداشتن، در همه ی شؤون زندگی وی متجلی بود از جمله در کیفیت و نوع لباس و فرش و زیر انداز و ...

نقل شده که گاهی آن حضرت، روی حصیر می خوابید، بی آن که جز آن چیزی زیرش باشد . (14)

هر چه فراهم بود می پوشید، چه قطیفه ای باشد که بر بکند، یا برد عالی که بپوشد، چه جبه ی پشمین، هر چه که از حلال می یافت می پوشید .(ما وجد من المباح لبس). (15)

مهم، مباح بودن جامه بود که برای رسول خدا اهمیت داشت، نه قیمت و جنس و دوخت و جذاب بودن!

آن حضرت به صحابی پارسای خود ابوذر غفاری فرمود:

ای ابوذر! من لباس خشن و سخت می پوشم، روی زمین می نشینم، انگشتانم را پس از غذا می لیسم، بر چهار پای بی زین سوار می شوم و کسی را در ردیف خود سوار می کنم . اینها از سنت های من است، هر کس از سنن من روی گردان شود، از من نیست . (16)

در سخن دیگری آمده است که عبایی داشت، هرگاه می خواست نافله بخواند (یا جابه جا شود) آن را دو تا می کردند و زیرش می انداختند . (17)

پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم هرگز نسبت به جای خواب و رختخواب، عیبجویی و ایرادگیری نداشت . اگر بستر برایش می گستردند، بر آن می خوابید و اگر رختخوابی پهن نمی شد، بر زمین می خوابید .

(ان فرشوا له اضطجع وان لم یفرش له اضطجع علی الارض) . (18)

این نهایت زهد و اوج وارستگی از تعلقات دنیوی است .

وقتی در خانه بود، لباس خود را می دوخت و بر کفش خویش وصله می زد . (19)

روزی عمر خدمت آن حضرت رسید، در حالی که وی بر روی حصیری خفته بود و حصیر بر پهلوهای آن حضرت خط انداخته بود; گفت: یا رسول الله! کاش بستری گسترده بودید! فرمود: دنیا را می خواهم چه کنم؟ مثل من و دنیا مثل رهگذری است که در یک روز گرم، ساعتی از روز را زیر سایه ی درختی به استراحت پرداخته، سپس آن جا را وانهاده و رفته است . (20)

4 - لباس های ویژه

کلاه، عمامه، دستار و عرقچین، گرچه پوشاننده ی «بدن » نیست، ولی در ردیف جامه به شمار می آید . از سنت های اسلامی، پوشاندن سر است، چه هنگام عبادت و نماز، چه در مواقع دیگر . گرچه «در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

پوشش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم برای سر خود، اغلب «عمامه » بود . هنگام نماز و خطبه و جهاد، به تناسب، شرایط، با چیزی سر را می پوشاند . گاهی هم سر برهنه بود . به روایت امام صادق علیه السلام پیامبر اسلام، عرقچین و کلاه سفید راه راه می پوشید و در هنگام جنگ، عرقچینی بر سر می گذاشت که دو گوش داشت و روی گوش ها را می پوشاند . (21)

در مواقع دیگر، از زیر عمامه، عرقچین هم بر سر می پوشید .(کان یلبس القلانس تحت العمائم)(22) البته گاهی عمامه ی بدون کلاه بر سر می نهاد، یا کلاه بدون عمامه می پوشید (23) . عمامه سیاهی داشت که بر سر می پیچید و با آن نماز می خواند . (24)

اگر استفاده ی از دستمال و حوله را برای خشک کردن دست و صورت هنگام وضو وارد بحث پوشش و لباس کنیم، در این زمینه هم بد نیست بدانیم که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم حوله های متعددی داشت، با نام های مختلف و کاربردهای گوناگون، که به مراعات بهداشت و نظافت و نظم هم مربوط می شود .

در روایت آمده است: آن حضرت دستمال و حوله ای داشت که پس از وضو چهره ی خود را با آن خشک می کرد . و اگر حوله و دستمالی همراه نداشت، با گوشه ی لباس خود صورت را خشک می کرد . (25)

آراستگی آن حضرت، بخصوص هنگام حضور در جمع مسلمانان در مسجد و برای خطبه و نماز، گوشه ی دیگری از سیره ی او را نشان می دهد . لباس نماز جمعه ی وی مخصوص بود: «کان له ثوب للجمعة خاصة » . (26) در بعضی روایات آمده که غیر از لباسی که در روزهای غیر جمعه می پوشید، دو جامه ی مخصوص برای جمعه داشت . (27)

5 - آداب لباس پوشی

گرچه لباس پوشیدن، کاری ساده و روزمره و عادی است، ولی روش و سیره ی اولیای دین در این زمینه ها هم برای ما مهم است .

پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم هر گاه لباس و پیراهن می پوشید، ابتدا سمت راست را بر تن می کرد و هرگاه جامه از تن در می آورد، از سمت چپ شروع می کرد . (28)

گاهی بی آن که جامه ی دیگری بر تن کند، روپوشی را بر اندام خود می افکند و دو طرف آن را بین دو شانه ی خود گره می زد و چه در خانه یا بیرون یا هنگام نماز بر جنازه ها، با همان حالت نماز می گزارد . گاهی نیز در یک لباس گشاد نماز می خواند . دو عدد جامه ی برد بافته شده داشت که آن ها را تنها در حال نماز می پوشید، امت خویش را به «نظافت » دستور می داد و تشویق می کرد . (29)

آن حضرت، انجام کار را با دست راست، و شروع از سمت راست را در همه ی کارهایش دوست داشت; در پوشیدن جامه و کفش، در شانه کردن موی . (30)

لباسی که می خرید، اگر آستین آن بیش از اندازه بود، مقدار اضافی را می برید . (31) و نمی گذاشت لبه ی آن را هم بدوزند و به همان حال می پوشید و می فرمود: کار، خیلی زودتر از این هاست . (32)

پایان این بخش را به دو کلام از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم زینت می دهیم که درباره ی جامه و آداب لباس پوشی فرموده است:

«من لبس ثیاب شهرة فی الدنیا البسه الله لباس الذل یوم القیامة » . (33)

هر کس در دنیا لباس شهرت بپوشد (لباسی غیر معمول که به خاطر آن انگشت نما شود) خداوند در روز قیامت جامه ی ذلت و خواری بر او می پوشاند .

امام صادق علیه السلام از پدران خویش روایت کرده است که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نهی می کرد که مردان، در لباس پوشیدن خود را شبیه زنان سازند . و نهی می کرد که زنان، در لباس شبیه مردان شوند . (34)

پی نوشت ها:

× برای آشنایی از سایر ویژگی های اخلاقی و رفتاری حضرت می توانید به کتاب «همگام با رسول (ص)» مراجعه نمایید .

1) البسوا الثیاب القطن فانها لباس رسول الله (سنن النبی، ص 126).

2) بحارالانوار، ج 16، ص 227 .

3) مکارم الاخلاق، ص 115 .

4) کان یعجبه الثیاب الخضر (سنن النبی، ص 120).

5) البسوها احیاءکم و کفنوا فیها موتاکم (سنن النبی، ص 120 و محجة البیضاء، ج 4، ص 140).

6) محجة البیضاء، ج 4، ص 141 .

7) سنن النبی، ص 133 .(انه کره الحمرة فی اللباس).

8) مکارم الاخلاق، ص 103 .

9) بحارالانوار، ج 16، ص 251 و مکارم الاخلاق، ص 36 .

10) بحارالانوار، ج 16، ص 251 و محجة البیضاء، ج 4، ص 145 .

11) سنن النبی، ص 120، محجة البیضاء، ج 4، ص 141 .

12) سنن النبی ، ص 125، حدیث 135 .

13) همان، ص 120 به نقل از احیاء العلوم غزالی .

14) همان، ص 123 .

15) محجة البیضاء، ج 4، ص 125 .

16) سنن النبی، ص 131 .

17) همان، ص 123 و بحار الانوار، ج 16، ص 227 .

18) محجة البیضاء، ج 4، ص 130 .

19) بحارالانوار، ج 16، ص 230 .

20) همان، ص 239 .

21) مکارم الاخلاق، ص 120 .

22) سنن النبی، ص 122، محجة البیضاء، ج 4، ص 143 .

23) بحار الانوار، ج 16، ص 250 .

24) سنن النبی، ص 125 .

25) مکارم الاخلاق، ص 36 .

26) بحارالانوار، ج 16، ص 227 .

27) همان، ص 251 و سنن النبی، ص 121 .

28) سنن النبی، ص 123 .

29) همان، ص 126 .

30) بحارالانوار، ج 16، ص 237 .

31) همان، ص 278 .

32) مکارم الاخلاق، ص 101 .

33) همان، ص 116 .

34) همان ، ص 118 .

منبع

ویژگی های دریای خزر

دریای خزر که در گذشته به نامهایی چون خاواینسکی، دریای هیرکانیان، دریای جرجان (گرگان)، بحر مازندران، بحر جرجان، بحر آبسکون و بحر قانیا، نامیده میشد بزرگترین دریاچة روی زمین است. این دریای بسته که در شمال کوهزاد آلپ – هیمالیا قرار گرفته، باقیماندهای از دریای پاراتتیسParatethys است که بر پایة پژوهشهای استراخوف و همکاران (1954)، حدود 11000 سال پیش، پس از جدایش از دریاهای سیاه و مدیترانه، مستقل شده است. پارهای از ویژگیهای خزر عبارتند از:

وسعت: دریای خزر، با وسعتی حدود 436000 کیلومترمربع، 1200 کیلومتر درازا و 220 تا 550 کیلومتر پهنا دارد و حجم آب آن افزون بر 77000 کیلومترمکعب است. گودی این دریا در بخش شمالی، 10 تا 12 متر و در بخش میانی تا 770 متر است و گودترین نقطه آن در بخش جنوبـی، تا 1000 متر نیز میرسد (شکل 10-7). سطح آب دریاچه در حدود 26 تا 28 متر (بر حسب سالهای متفاوت) از سطح آب دریاهای آزاد پایینتر است. این دریا از طریق ولگا و همچنیــن کانال ولگا – دن که مجهز به حوضچههای تنظیم سطح آب و برقراری هم ترازی آب است، به طور غیرمستقیم با دریای بالتیک و دریای سیاه ارتباط دارد.

ریختشناسی: بخش شمالی خزر شیب بسیار ملایم دارد. دو بخش میانی و جنوبی، با یک برجستگی زیرآبی به نام برجستگی سرت Syrtدر حد فاصل دماغة باکو و خلیج قره بغاز، با امتداد شمال باختر – جنوب خاور از یکدیگر جدا میشوند. این برجستگی، ادامة بلندیهای قفقاز است و ژرفای آب روی آن از 200 متر تجاوز نمیکند. این برجستگی، مانع جریان آب در سطح دریاچه نیست.حجم آب: بیش از دو سوم حجم آب دریای خزر در بخش جنوبی است. نزدیک به یک سوم از آب در بخش مرکزی و فقط حدود 1/0 درصد به بخش شمالی تعلق دارد.

ابعاد و حجم دریای مازندران: دریای مازندران هیچگونه راه خروج آب ندارد. طول سواحل اطراف این دریا 5580 کیلومتر است که با احتساب سواحل خشکی مربوط جزایر، به هفت هزار کیلومتر میرسد. در این بین در حدود 725 کیلومتر متعلق به ایران. این دریاچه با توجه به اینکه وسیعترین دریاچه کره زمین است اما وسعت آن دائم در حال تغییر است. وسعت این دریاچه در حدود 436 هزار کیلومتر مربع و حجم آب آن در حدود 77 هزار کیلومتر مکعب است و حداکثر حجم ثبت شده از این دریاچه 89600 کیلومتر مکعب بوده و حداکثر عمق آن 1025 متر است و میانگین عمق آن 184 متر است. سطح آب این دریا پایینتر از آب اقیانوسها است و این سطح در حال نوسان است. دریای مازندران دارای کشیدگی در راستای نصف النهاری است و در امتداد شمال جنوب در حدود 1204 کیلومتر طول دارد که گاه تا حدود 1225 کیلومتر نیز می رسد. بیشترین عرض این دریاچه در حدود 566 کیلومتر است و در ناحیه شبه جزیره آپشورون (آبشورون) به 204 کیلومتر میرسد. به همین جهت میانگین عرض این دریاچه در حدود 330 کیلومتر در نظر گرفته می شود.

تقسیم بندی جغرافیایی دریاچه: سطح این دریاچه به سه قسمت تقریبا مساوی تقسیم شده است که به بخش شمالی، میانی و جنوبی تقسیم شده است ولی حجم این سه بخش با هم قابل مقایس نمیباشد. بخش شمالی 29 درصد از سطح را شامل می شود و در حدود یک درصد از حجم را به خود اختصاص داده است. وسعت آن بین 92750 تا 126596 کیلومتر مربع و عمق میانگین آن 6 متر است و حداکثر عمق آن 10 متر و در حدود 20 درصد از محدوده منطقه شمالی کمتر از 1 متر عمق دارد.مرز جنوبی بخش میانی مابین دماغه کولی Kuuli در سواحل ترکمنستان و جزیره Zhiloy درنزدیکی بندر باکو است. مساحت این بخش 36 درصد و حجم آن 35 درصد دریاچه است. وسعت بین 133560 تا 151626 کیلومتر مربع و میانگین حجم آن 26400 کیلومتر مکعب است. میانگین عمق 175 متر و عمیق ترین نقطه منفی 790 متر است. بخش جنوبی نیز 35 درصد سطح دریاچه و 64 درصد از حجم را شامل می شود. عمیق ترین قسمت دریاچه با عمق 1025 متر در این نقطه است. مساحت آن بین 144960 تا 151018 کیلومتر مربع و میانگین حجم آن 48300 کیلومتر مکعب است. میانگین عمق دریاچه در این قسمت در حدود سیصد متر است.

 علاوه بر سه منطقه ذکر شده یک منطقه دیگر نیز وجود دارد. خلیج قره بغاز که در پهلوی شرقی دریاچه قرار دارد، عمق میانگین ده متر دارد و وسعت آن پانزده هزار کیلومتر مربع است که معادل سه درصد از وسعت دریاچه است. آب این خلیج در حدود3 تا 4 متر پایینتر از آب دریاچه است. نام این خلیج، ترکی است و معنی آن گلوگاه سیاه و یا گلوگاه سیاه سیری ناپذیر است. علت این نام این است که چون این منطقه خشک و گرم است، آبهایی که از دریاچه وارد می شود تبخیرمی شود و لذا هیچوقت پر نمیشود. این خلیج از طریق یک تنگه باریک به پهنای 110 تا سیصد متر و به طول هشت تا ده کیلومتر با دریاچه ارتباط دارد. در هر ثانیه 200 تا 300 متر مکعب از آبهای دریاچه در این خلیج تبخیرعلاوه بر سه منطقه ذکر شده یک منطقه دیگر نیز وجود دارد. خلیج قره بغاز که در پهلوی شرقی دریاچه قرار دارد، عمق میانگین ده متر دارد و وسعت آن پانزده هزار کیلومتر مربع است که معادل سه درصد از وسعت دریاچه است. آب این خلیج در حدود3 تا 4 متر پایینتر از آب دریاچه است. نام این خلیج، ترکی است و معنی آن گلوگاه سیاه و یا گلوگاه سیاه سیری ناپذیر است. علت این نام این است که چون این منطقه خشک و گرم است، آبهایی که از دریاچه وارد می شود تبخیرمی شود و لذا هیچوقت پر نمیشود. این خلیج از طریق یک تنگه باریک به پهنای 110 تا سیصد متر و به طول هشت تا ده کیلومتر با دریاچه ارتباط دارد. در هر ثانیه 200 تا 300 متر مکعب از آبهای دریاچه در این خلیج تبخیر می شود.

دمای آب: دما در تابستان به تقریب در همه جا برابر است، ولی در زمستان، بخش شمالی دریای خزر (دستکم چهارماه) دمای زیر صفر دارد و یخبندان است، در صورتی که در جنوب آن، هیچگاه یخبندان نمیشود و متوسط دما 9/5 + درجه سانتیگراد است.

تغییرات سطح آب: شواهد تاریخی نشان داده که سطح آب دریای خزر همیشه در نوسان بوده است. اعداد گزارش شده متفاوت است در مجموع به نظر میرسد که بین بالاترین و پایینترین سطح آب، 9 متر اختلاف وجود داشته است. به دلیل وسعت زیاد، تغییرات سطح آب دریا، بر تغییرات آب و هوایی و حتی پستانداران پیرامون اثرگذار است.بالا آمدن سطح دریا یکی از معضلات نواحی پیرامون دریاچه است. در این مورد، عواملی مانند عملکردهای زمینساختی، بالا آمدن سست کره و یا دیاپیرها نمیتوانند اثرگذار باشند، چرا که این گونه پدیدهها در مقیاس میلیون سال عمل میکنند. لذا،‌ در بالا آمدن سطح آب باید عوامل کوتاهمدت طبیعی (مانند چرخههای آب و هوایی، افزایش دمای زمین) و عوامل مصنوعی (جلوگیری از تبخیر در قرهبُغاز، ورود پساب شهرها، تغییر مسیر رودهای بزرگ به داخل دریاچه) اثر عمدهتری داشته باشند.

منابع تأمینکنندة آب خزر: مجموع آبی که سالانه به خزر وارد میشود، حدود 450 کیلومترمکعب است که این حجم آب میتواند سطح دریا را حدود 125 تا 135 سانتیمتر بالا ببرد. ولی در حالت عادی، این افزایش حجم با عمل تبخیر جبران میشود. بیش از 95 تا 97 درصد آب دریای خزر از رودهای ولگا، اُمبا، اورال، کوما، ترک، کورا و حدود 2 تا 3 درصد آن از سفیدرود و اترک تأمین میشود. مجموع آبی که رودها به خزر میریزند، سالانه حدود 350 کیلومترمکعب است که بیش از 76 درصد، آن سهم رود ولگا است.

ترکیب شیمیایی: آب خزر از نوع منیزیم، کلسیم و سولفات است و میزان نمکهای محلول آن بین 12 تا 13 گرم در لیتر است که به تقریب یک سوم شوری آب دریاهای آزاد و اقیانوسهاست. شیرینترین بخش آب دریای خزر مربوط به نواحی نزدیک به مصب رودخانة ولگا و شورترین بخش آن مربوط به خلیج قرهبغاز بوده است که در آن تبخیر بر ورودی آب بر خلیج فزونی دارد.

توان هیدروکربنی خزر: نخستین گزارش مستند در بارة توان هیدروکربنی خزر، به سدة سیزدهم میلادی باز میگردد. نفت، به طور رسمی در سال 1869 از بخش خشکی و در سال 1945 از بخش آبی باکو استخراج شد و تاکنون تعداد 21000 حلقه چاه در مناطق اکتشافی (خشکی و دریا) حفر شده است (موسوی، 1380). جدا از میدانهای نفتی خزر شمالی و خزر میانی، خزر جنوبی یکی از منابع اصلی اکتشاف و تولید نفت و گاز دریای خزر است. در خزر جنوبی، سنگ مخزن اصلی بهرهده Productive Series به سن پلیوسن زیرین – میانی است. سنگ مخزن فرعی آن نهشتههای ماسهای سازند آپشرون به سن کواترنر پیشین میباشد.

اطلاعات هیدرولوژی: آبهای موجود در دریای مازندران از لحاظ حجم، به سه بخش تقسیم میشوند. اولین بخش شامل آبهای منطق شمالی دریاچه، بخش دوم شامل آبهای منطقه میانی و جنوبی و بخش سوم آب موجود در خلیج قره بغاز است که در سواحل شرقی دریاچه واقع شده است. از میان این سه بخش، منطقه دوم از همه بزرگتر است و در حدود 99 درصد آب این دریاچه را در خود جای داده است و دو سوم سطح را نیز شامل می شود. بسیاری از محققان اعتقاد دارند که این بخش از دریاچه، کاسپین واقعی را شامل می شود. شوری آب دریاچه عموما ثابت است و در حال حاضر با کمی افزایش در حدود 12 تا 13 گرم در لیتر است و این عدد شوری معمول این دریاچه است. این بخش از دریاچه شامل بیشترین مقدار از موجودات زنده منحصر به فرد این دریاچه است و باقی مانده ساکنان قدیمی تتیس هستند. عمیقترین نقطه دریاچه نیز در بخش جنوبی قرار دارد و نزدیک به یک کیلومتر عمق دارد. یک سوال در اینجا وجود دارد و اینکه چرا این دریاچه داری آب شور است؟ با وجود اینکه آبهای ورودی به این دریاچه شیرین هستند اما چون این دریاچه باقی مانده از اقیانوس قدیمی تتیس است لذا شوری را از آن آب به ارث برده است. این اقیانوس با سایر آبهای کره زمین ارتباط داشت. این دریاچه در ابتدای جدا شدن از اقیانوس میزان شوری آب آن دستخوش تغییرات اقلیمی بود و با افزایش باران میزان شوری کم و با کاهش آن و تبخیر آب میزان شوری زیاد میشد و پس از پایان دوران یخبندان و ورود حجم زیادی از آب به درون حوضه میزان شوری کمتر از آبهای دیگر شد. در مقابل بخش شمالی فقط یک درصد از کل آب را دارا هست و وسعت آن معادل یک سوم کل دریاچه است. شوری این بخش پایدار نبوده و دائم در حال تغییر است. شوری آب در این منطقه در مقایسه با بخش میانی بسیار پایین است و آنها به دلیل ورود آب رودخانه ولگا است که به تنهایی 80 درصد از آب ورودی به این دریاچه را در اختیار دارد. به دلیل شوری پایین، بسیاری از گونه های خاص دریای مازندران در این بخش دیده نمی شوند و در مقابل بیشتر موجودات آب شیرین در این بخش زندگی می کنند و در بخشهای میانی و جنوبی وجود ندارند. عمق این منطقه در حدود ده متر است و در طول تاریخ زمین شناسی بارها از زیر آب به بیرون آمده است. خلیج قره بغاز کوچکترین سطح و حجم را در میان سه بخش دریاچه دارا است. این بخش را اصطلاحا بخش سوم دریاچه مینامند ولی عملا مساحت آن فقط سه درصد از کل را شامل می شود و حجم آب آن نیز بسیار کم است. عمق این منطقه از عمق دریاچه کمتر است و در ضمن میزان تبخیر در آن بسیار است و به همین دلیل میزان شوری آن بسیار بالا است و شوری آب در حدود 10 تا 20 برابر بیشتر از آب منطقه میانی است و به همین دلیل هیچ کدام از موجودات زنده در بخش میانی و جنوبی در این قسمت زندگی نمیکند و فقط موجودات نمک دوست در آن آب فعالیت دارند. این منطقه در تاریخ زمین شناسی تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است.

جمع آوری شده توسط دکتر محمدی نژاد

روش هایی برای پر کردن اوقات فراغت

1. ورزش، در اسلام به ورزش خصوصاً ورزش هایی که علاوه بر تقویت بنیه فردی، به تقویت بنیه اجتماعی یک ملت بینجامد، تأکید شده است. ورزش هایی همچون تیر اندازی، اسب دوانی، شکار و شنا مورد توصیه دین است. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرمایند به فرزندانتان شنا و تیراندازی یاد دهید.

2. سیر و سفر و گشت و گذار در مناظر زیبا و دیدنی

قرآن مجید ما را به سیر و سفر در زمین و عبرت گیری از عاقبت پیشینیان و نیز تدبر در آیات الهی و آثار خدای سبحان فرا می خواند. پیامبر گرامی اسلام هم سفر را عاملی مهم در تأمین تندرستی می شمارند و می فرمایند: سفر کنید تا صحت و سلامت داشته باشید.

3. برنامه های مفید تلویزیونی و رایانه ای، البته والدین باید بر این گونه برنامه ها نظارت داشته باشند.

4. بازی با همسالان، البته با نظارت و محدودیت زمانی و با همسالان با تربیت درست و مناسب

5. کارهای دستی، فنی و هنری، این فعالیت ها از قبیل کیت های الکترونیکی، صحافی، سبد بافی، قالب سازی، سفالگری و نقاشی علاوه بر تقویت مهارت های حسی و حرکتی و نیز پرورش قوای تخیلی فرد، زمینه ورود او را به صحنه اجتماع فراهم آورد.

6. مطالعه کتاب و استفاده از کتابخانه، در این میان وجود کتابخانه ها عامل مؤثری در جذب جوانان به مطالعه و کتاب است. آمار کتابخانه ها و کتابخوان ها در هر جامعه با میزان فرهنگ و رشد و توسعه آن جامعه رابطه مستقیم دارد. بدین منظور علاوه بر کاهش قیمت کتاب و جذابیت چاپ و جلد آن و نیز عنوان های کتاب، ارایه کتاب ها منطبق با نیازهای افراد، و تأسیس، تجهیز و بهینه سازی فضای کتابخانه ها نیز تا حد زیادی می تواند مؤثر باشد  که در همین جا می توان اشاره نمود که کتابخانه عمومی کنونی، مجهز به امکانات رفاهی برای مراجعه کنندگان از جمله اینترنت پرسرعت، بانک نمایه نشریات که حاوی مقالات متعدد در همه زمینه ها و موضوعها ، برگزاری مسابقات کتابخوانی حضوری و اینترنتی با آدرس http://www.irnetbook.com  در هر ماه، همراه با جوایز نفیس و ارزنده و دارای سالن مطالعه مجهز که برای سپری کردن اوقات فراغت، محل مناسبی می باشد.

7. پر کردن اوقات فراغت با فعالیت های مذهبی .یکی از اشکال گذراندن اوقافت فراغت، استفاده از آن در جهت رشد و تربیت مذهبی است، در این زمینه باید بر رشد تفکر مذهبی و نیز رشد مهارت های دینی تأکید بیشتری داشته باشیم. دین اسلام برای تفکر و اندیشه ارزش بسیار والایی قائل است. چه خوبست فرزندانمان در جلساتی شرکت کنند که قدرت استدلال دینی آن ها را افزایش دهد و به آنان در مورد نحوه دریافت باورهای دینی کمک کند اوقات فراغت فرصتی است برای رشد مهارت های مذهبی از قبیل قرائت قرآن و ادعیه، درک معنای عبارات دینی، شرکت در مجامع مذهبی و انجام فرایض؛شرکت در فعالیت های اجتماعی دینی از قبیل کمک به مستمندان، ملاقات بیماران و افراد سالخورده و از کار افتاده، گردآوری کمک برای افراد نیازمند و غیر آن می تواند فرصت خوبی برای بهره گیری از وقت و نیز رشد فکری و اجتماعی باشد. اگر انسان بدون انگیزه های مادی و سودجویانه و تنها برای رضای خداوند و تأمین خیر و رفاه دیگران کار کند بسیار ارشمند است.

8. ارتباط با دوستان و آشنایان و صله رحم

.اوقات فراغت فرصت بیشتری را در اختیار می گذارد تا دوستان و آشنایان بیشتر یکدیگر را ببینند و به خصوص دوستان صمیمی مدت زیادتری را در کنار هم بگذرانند. دوستان صمیمی در چنین ایامی چنان غرق در یکدیگر می شوند که هر قدر هم کنار هم باشند باز زمان را کوتاه می یابند و از سپری شدن سریع زمان گله می کنند. نقش دوست در شکل گیری شخصیت و اهداف انسانی و راهی که او در رسیدن به اهداف خویش بر می گزیند، آنقدر مهم است که به یقین می توان آن را از اصلی ترین و مهم ترین عوامل به حساب آورد.

لازم است که والدین، مربیان و رسانه ها، معیارهای صحیح دوست یابی و آداب معاشرت پسندیده و درست را به افراد آموزش دهند. ضمناً باید به گونه ای رفتار کرد که فرزندان حضور بزرگتر ها را پیوسته احساس کنند و آن ها را به طور کلی آزاد و رها نگذاشت.

9. گفتگوهای صمیمانه

اوقات فراغت فرصتی است، برای جبران خلأهای ارتباطی بین اولیاء و فرزندان، فرصتی برای گفت و گو کردن با آنان، به ویژه گفت و گو بین پدر و فرزندان.