آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر
آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر

نوروز در پاکستان

کشور پاکستان، همسایه ما در شمال شرقی است و کشوری مسلمان به حساب می‌آید. با توجه به تاثیرات بسیار فرهنگ ایرانی که روی فرهنگ، زبان و آداب و سنتهای این کشور مشترکات فراوانی بین دو کشور وجود دارد که یکی از آنها جشن نوروز است.

هر ساله، با فرا رسیدن ماه فوریه و نزدیک شدن فصل بهار، در کشورهای آسیای جنوبی بویژه هند و پاکستان، مراسمی تحت عنوان «روز بَسَنت» برگزار می‌شود که این روز را با هوا کردن بادبادکهای گوناگون جشن می‌گیرند. در پاکستان نوروز را «عالم افروز» نیز، به معنای روز تازه رسیده، که با ورودش جهان را روشن و درخشان می کند، می‌نامند.

در میان مردم این سرزمین، تقویم و روزشمار یا سالنمای نوروز، اهمیت خاصی دارد. ازاین رو گروه ها و دسته های مختلف دینی و اجتماعی در صفحات اول تقویم های خود، به تفسیر و توضیح نوروز و ارزش و اهمیت آن می‌پردازند و این تقویم را در پاکستان «جنتری» می‌نامند.

این‌ جشن‌ در سراسر پاکستان‌ برگزار می‌شود و تقریباً همة‌ مردم‌ آن‌ سرزمین‌ در آن‌ شرکت‌ می‌جویند و از نمایشهای‌ حیوانات گرفته تا بازی‌های‌ سنتی‌ و کشوری‌ و بین‌ المللی‌ اجرا می‌شود؛ مانند کشتی‌، دو و میدانی‌، هاکی‌، فوتبال‌، تنیس‌ و همچنین‌ اسب‌ سواری‌ و اسب‌ دوانی‌ و مهمتر از همه‌ نیزه‌ بازی‌ و کبدی‌ و غیره‌.

علاوه‌ بر آن‌ نمایشهای‌ هر نوع‌ حیوان‌ و حتی‌ خرید و فروش‌ آن‌ و به‌ مسابقه‌ گذاشتن‌ بهترین‌ حیوانات‌ و چهارپایان‌ مانند گاو، گاومیش‌، شتر، اسب‌، گوسفند،بز، خر و غیره‌ اجرا می‌شود و به‌ بهترین‌ و سالم‌ترین‌ حیوانات‌ جوایزی‌ تعلق‌ می‌گیرد.

اینگونه‌ جشنها در محدوده‌ یا مکان‌ بزرگی‌ برپا می‌شود. تئاترهای مختلف،آکروبات‌ بازی‌ و بازی‌های‌ دیگر دیده‌ می‌شود. دسته‌های‌ سرود و آهنگ‌ و رقص‌های‌ محلی‌ نیزدر همه‌ جا مشهود است.

از آداب و رسوم عید نوروز در میان مردم پاکستان، می توان به خانه تکانی یا به عبارتی پاکیزه کردن خانه و کاشانه، پوشیدن لباس نو، تهیه انواع شیرینی مانند «لدو»، «گلاب حامن»، «رس ملائی»، «کیک»، «برفی»، «شکرپاره»، «کریم رول»، «سوهن حلوا»، همچنین پختن غذاهای معروف این ایام، عیدی دادن و گرفتن و دید و بازدید اقوام اشاره کرد.

در این ایام مردم پاکستان از گفتار نامناسب پرهیز می کنند و با محبت، احترام و اخلاص یکدیگر را نام می برند. همچنین سرودن اشعار نوروزی به زبان های اردو، دری و عربی در این عید مرسوم است که بیشتر در قالب قصیده و غزل بیان می شود.

در نواحی گلگت در شمال کشمیر برگزاری جشن نوروز همراه با اجرای برنامه‌های آتش بازی و تیراندازی و چوگان بازی می باشد. برنامه‌های جشن نوروز در نواحی شمال غربی، پاکستان باختری که از چندین حیث به ایران نزدیکتر است، بسیار جالب و توأم با جریانات خاصی می باشد.

در آنجا علاوه بر پوشیدن لباس نو و تبریک گفتن به یکدیگر پس از تحویل سال و ترتیب یافتن مجالس قصیده و شعر ضیافتهایی نیز به مناسبت جشن مزبور در منازل صورت می گیرد و در آن سفرۀ امیرالمومنین که شامل هفت نوع میوه خشک و سبزیجات و یکنوع بیسگویت به نام «کلوچه نوروزی» و پلو با گوشت مرغ سفید و تخم مرغهای رنگ زده می باشد، گسترده می شود.

مرغ سفید هر قدر هم که ناپیدا باشد فراهم می کنند زیرا که تهیه پلو با گوشت مرغ سفید را شگون نیک می‌دانند. کلوچه نوروزی در بین مردم پیشاور محبوبیت خاصی دارد و حتی افراد غیر شیعه نیز به آن علاقه زیادی دارند.

پس از قرائت فاتحه» و صرف (نذر) امیرالمومنین(ع)، مردان و زنان شیعه در آن نواحی از خانه بیرون می روند و مدتی درباغها و چمن زارها به گردش می بردازند و کوشش می کنند پا برهنه بر سبزه و چمن قدم بزنند و این عمل را «سبزه لگد کردن» می نامند. بدین ترتیب تمام روز را با خوشحالی و شادکامی به سر می برند و عید نوروز یکی از اعیاد جالب مرزنشینان پاکستان غربی به شمار می رود.

در ناحیه پاراچنار (پاکستان غربی)، در روز نوروز زنان با تفنگ از خانه بیرون می‌روند و در مرغزارها و لب رودخانه‌ها به شکار می بردازند و مردها نیز درجاهای وسیع مبادرت به نمایش بازی‌های مختلفی می‌ورزند.

لاهور در حال حاضر با جمعیتی بالغ بر ٨ میلیون نفر به عنوان برگزار کننده بزرگترین جشن "بسنت" در جهان معروف شده است.

برنامه "بسنت" از غروب آغاز می شود و در این شب تا صبح، تمامی مردم از کوچک و بزرگ، پیر و جوان، زن و مرد روی پشت بامها رفته و تدارک انواع غذاها را دیده و به رقص و پایکوبی می پردازند. موسیقی گوش می کنند و بادبادک هوا می‌کنند.

 

تاریخ شکل گیری این روز و مراسم آن دقیقاً معلوم نیست؛ امّا با توجه به سوابق تاریخی و مراسم مشترک، "روز بسنت" بین هندوان هند تا بودائیان چین و ژاپن را، حدود سیصد سال قبل از میلاد می دانند. چینی‌ها هر ساله در روز ٩ سپیتامبر و ژاپنی‌ها نیز در ٥ سپتامبر مراسم مشابهی را برگزار می نمایند.

جشن نوروز در لاهور که شباهت به جشنهای ایران دارد و مخصوص شیعیان است، جشنی است که آنرا منتسب به مولای متقیان حضرت علی(ع) می دانند که در حقیقت همان جشن غدیر خم است و معمولاً آنرا در ٢١ مارس برگزار می‌کنند.

آنها معتقدند روزی که حضرت محمد(ص) در یک اجتماع ١٢٤ هزار نفری از اصحاب خودشان، به حکم پروردگار، حدیث معروف غدیر را خواندند و حضرت امیر را به جانشینی خود معرفی کردند، ٢١ مارس همزمان با ١٨ ذیحجه و مصادف با اول بهار بوده است. لذا در این ایام خانه تکانی می کنند و لباس نو می‌پوشند.

خود، خانواده و خانه هایشان را با انواع صندل و بوهای خوش می‌آلایند و سفره‌ای در منازل خود پهن کرده و انواع شیرینی و میوه را در آن چیده و نذر حضرت امیرالمومنین علی(ع) می‌کنند.

در این سفره یک کاسه پر آب را تدارک می‌بینند و یک گل سرخ تازه را، در آن قرار می‌دهند و در وقت سال تحویل که در حقیقت آفتاب وارد برج حَمَل (فروردین) می شود به آن گل و آب نگاه مـی‌کنند.

می‌گویند این گل در آب به حرکت در می آید و آن زمانی است که دعا مستجاب می شود و می خوانند.

منبع: همشهری آنلاین

نوروز در افغانستان

نوروز یکی از سنت های نادری است که با وجود هزاران سال نشیب و فراز هنوز هم یکی از شاخص های اساسی فرهنگی در افغانستان به حساب می آید.

این روز که مصادف است با اول حمل (فروردین) تنها یک سالروز تقویمی، که آغاز یک دور تازه را در گردش زمین مشخص می سازد، نیست. نوروز در تاریخ و فرهنگ افغانستان مظهر بزرگداشت از زندگی، طبیعت و ارزشهای انسانی است که ریشه های عمیقی در شعر و ادب، هنر، فولکلور و رسوم خانوادگی و اجتماعی این کشور دارد.

گرچه در مورد چگونگی و زمان پیدایش نوروز پژوهشها از گمانه زنی ها فراتر نرفته است، اما مسلم است که عمر این سنت به درازای عمر اقوام آریایی است. به طور سنتی آغاز نوروز را به یاما یا جمشید، فرمانروای اساطیری بلخ، نسبت می دهند. این افسانه در آثار بزرگانی چون ابوریحان بیرونی، طبری (مولف کتاب تاریخ الرسل والملوک، معروف به تاریخ طبری) و فردوسی بازتاب یافته است.

آئین های جشن نوروزی در افغانستان پیشینهً حداقل 3000 ساله داشته و ریشه های عمیقی در نظام مذهبی زرتشتیان دارد که تا غلبه اسلام براین سرزمین، رایج بود.

اما با وجود این پیشینه تاریخی، نوروز درافغانستان هیچگاه منحصر به کیش یا گروه ویژه ای نبوده است.

حتی ظهور و گسترش اسلام، که اعیاد مذهبی ویژه ای را با خود آورد، مانع برگزاری آیین های نوروزی نشد. بلکه نوروز دراین کشور با ارزشهای دینی در آمیخت و غنای بیشتری یافت. چنانچه بر افراشتن جهنده (پرچم، بیرق) حضرت علی ، در شهر مزارشریف، اوج آیین های نوروزی درافغانستان است. پس از آن مردم تا چهل روز در دشتها که پر از گل سرخ می شود به گردش می روند.

مردم از سراسر افغانستان برای برگزاری این آیین ها به شهر مزارشریف و ولایت بلخ سفر می کنند. در برخی دیگر از ولایات شمال کشور نیز با راه اندازی مسابقه های بزکشی برسرور نوروزی می افزایند.

در سایر روستا ها و شهرستانها نیز مردم اعم از زن و مرد با برگزاری آیین های ویژه به پیشواز نوروز می شتابند. برای بزرگداشت این روز لباس نو می پوشند، سفره ها را با شیرینی ها و خوردنی های خوش طعم رنگین می سازند و بیرون از شهر ها و محل های بودوباش، دردامن طبیعت یا در میدانهای خاص به تفریح و شادی می پردازند.

سرگرمی هایی چون تخم جنگی، کشتی گیری، سگ جنگی، خروس جنگی، اتن (رقص ملی)، آواز خوانی و غیره شامل آئین هایی است که در این روز برگزار می گردد.

تهیه و صرف هفت میوه و سمنک (سمنو، شومنک) آیین های دیگری است که با آن نوروز را در افغانستان گرامی می دارند.

هفت میوه، چیزی شبیه هفت سین درایران، مجموعه ای است از پسته، بادام، کشته (برگه) زردآلو، شکرپاره، گردو و سنجد که سه روز پیش از نوروز در آب گذاشته می شود تا روز نوروز مهمانان را با آن پذیرایی کنند.

سمنک که از گندم خیسانده و سبز شده تهیه می شود، مظهر خیرو برکت به حساب می آید و آن را به امید برآورده شدن نیاز ها و مراد ها می خورند. تهیه سمنک چندین روز را دربر می گیرد و دختران هنگام پختن دف می نوازند و آهنگ های ویژه می خوانند.

یکی دیگر از آیین های جالب این روز در افغانستان هدیه های نوروزی نامزدان است. پسران در این روز هدیه هایی همراه با ماهی و جلبی (نوعی شیرینی) به نامزدان خویش می فرستند و خانواده دختر با گذاشتن هدیه ای در ظرف آنرا به داماد بر می گرداند.

گرچه از نوروز به مثابه جشن همگانی تقریبا در کل کشور بزرگداشت به عمل می آید، اما در محل های مختلف این آیین ها با ویژگی های محلی برگزار می گردد که این بر تنوع و رنگینی نوروز در افغانستان می افزاید.

جنبش طالبان در یکی از نخستین حمله ها بر میراثهای فرهنگی کشور، برگزاری آیین های نوروزی را به این تعبیر که غیر اسلامی است، ممنوع کرد.

افعانها، شاید برای نخستین بار در تاریخ خود، پنج بهار را بی نوروز پشت سر گذاشتند. آغاز سال 1381 خورشیدی در واقع تولد دو باره نوروز در افغانستان است.

نشانه ای از تولد دوباره نوروز درافغانستان

 

نوروز در کابل

مهمترین آیین نوروزی در افغانستان بر افراشتن جهنده (پرچم، بیرق) حضرت علی است. امسال مردم افغانستان با پشت سر گذاشتن 23 سال جنگ داخلی و همچنین پنج سال سلطه طالبان بر این کشور که طی آن برگزاری آیینهای نوروزی ممنوع بود، با شور و شوق خاصی این عید را جشن گرفتند.

در شهر کابل، پایتخت افغانستان، دهها هزار نفر برای تماشای مراسم بر افراشتن پرچم جمع شده بودند.

گفته می شود حضور چنین جمعیتی برای این مراسم، حتی پیش از دوره حکومت طالبان نیز بی سابقه بوده است.

مراسم نوروزی در بدخشان تاجیکستان

قربان علم شاه در بدخشان

 

در اولین روز از سال نو، ساکنان "شغنان " و "وخان" ، "درواز" و "مرغاب" استان بدخشان تاجیکستان، از کوچک و بزرگ، در کوچه و خیابان شادمانی می کنند.

اکثر خانواده های بدخشی در خانه خود دف و دایره دارند. صبح نوروز دف و دایره را در زیر نور آفتاب می گذارند و زمانی که پوست این دف ها در اثر حرارت کش می آید، دختران به بالای بام می روند و دف نوازی می کنند.

در طنین صدای دف، بدخشانیان به بهار خیر مقدم می گویند. این جشن در بدخشان با نام "شاگون" و " خدیر ایام" معروف است و مردم بومی کلمه "شاگون " را سعید، نکو، خجسته، فرخنده و صفا و خوشی معنی می کنند. "خدیرایام" به معنی جشن بزرگ است و از تمام جشن های عرفی، سنتی و مذهبی مردم این منطقه مهمتر است. نوروز یا خود جشن شاگون از قدیم ترین و کهن ترین جشن های مردم بدخشان است، که اکثر ویژگی های باستانی تجلیل آن، در بدخشان هنوز حفظ شده است.

سرتاسر سال: آمادگی برای نوروز

در بدخشان اصولا آمادگی برای جشن نوروز، در سرتاسر سال ادامه دارد.

خانواده ها کوشش می کنند تا برای هر یک از اعضای خانواده خود یک دست لباس نو، ویژه نوروز آینده ، خریداری کنند، زیرا به باور آنها تجلیل از نوروز در لباس جدید خوش یمن است.

در ساعت سعید فرارسیدن نوروز، کدبانوها گیاه خوشبویی را در منزل دود می کنند که "سترهم" نام دارد.

نیمه شب روز اول سال نو، کدبانوی خانه در منزل آتشی برمی افروزد و صبح در میان اختر و خاکستر گرم آن، چهار دانه نان تنوری می گذارد، که آن را "قماچ" گویند.

این روز اعضای خانواده تمام لباس و اثاثیه خانه را بیرون می برند و در روی برف یا سبزه تمیز می کنند.

کدبانو در خانه را به روی خود می بندد وهمه قسمتهای خانه را تمیز می کند. این مراسم را در بدخشان " خدیردید " یا "خانه تکانی" می گویند. سپس روی دیوار و سقف خانه را با آرد "گل نگار" می کنند. این گل ها تصویر سم گوسفند، آهو و آفتاب را دارد و سمبل فراوانی، آسایش و خانه گرم است. این نقش ها تا بهار آینده باقی می مانند. وقتی کدبانو مشغول تمیز کردن خانه است، مردان کشتی می گیرند، سرود می خوانند و چوگان بازی می کنند. کودکان به سرگرمی هایی مانند "کبک جنگی" و "خروس جنگی" مشغول می شوند. زنان جوانان دف می زنند و تاب بازی می کنند . تمیز کردن خانه تا غروب آفتاب ادامه می یابد.

سپس شوهر و فرزندان وارد خانه می شوند و فرارسیدن نوروز را به یکدیگر شادباش می گویند. کدبانو به شانه راست آنها آرد می پاشد که نشانه سفیدی و صفای بهار است.

مراسم باستانی

عده ای از افراد مسن می گویند که قبلا در بدخشان تا آماده شدن "باج" ، یک غذای ویژه نوروزی، اهالی خانواده برای چند ساعت سکوت اختیار می کردند، که آن را "پیخیرامج" یا سکوت و آرامش پیش از فرارسیدن نوروز می گفتند.

در این روز اعضای خانواده از مهمانی رفتن و همچنین پذیرفتن مهمان خودداری می کنند، اما ساکنان روستا بعد ازظهر تنها از روزنه های خانه خود می توانند با همسایگان خود صحبت کنند.

این مراسم را "کلا غزغز" یا "طلب طلبان" می نامند و معمولا این مراسم  همراه با ترانه خوانی و شعرگویی اجرا می شود.

یک نفر از روزنه، شالی را به درون خانه پرتاب می کند و خانواده با خواندن ابیاتی یک آروز می کنند. در این مراسم، عده ای از جوانان عاشق هم به خواستگاری دخترهای محبوب شان می روند.

منبع:سایت تبیان

اسناد ایرانی، یونانی و عربی ـ اسلامی درباره خلیج فارس چه می گویند؟

مقدمه

 « خلیج فارس» نامی است به جای مانده از کهن ترین منابع تاریخی، زیرا این نام از سده های قبل از میلاد و چه بسا دورتر از آن سر بر آورده و با « پارس» و «فارس» که هویتی در اصل متعلق به سرزمین و ملت ایران بوده، گره خورده است. محققاً خلیج فارس را باید یکی از مناطق عمده جغرافیایی و آبی جهان به شمار آورد که از دورآنهای گذشته این عنوان را به خود گرفته و در سال های اخیر به مثابه « مهم ترین بخش جهان» در مرکز توجه همگان قرار گرفته است. ضمن اینکه، این منطقه « مهم ترین» قطب تأمین نفت دنیا در نیمه دوم قرن بیستم بوده و پیش بینی می شود که در نیمه اول قرن بیست و یکم با کاهش و یا پایان ذخایر نفتی سایر نقاط جهان از جمله آلاسکا و دریای شمال، بر موقعیت و جایگاه « راهبردی و ژئواستراتژیکی» این منطقه در تمامی عرصه ها افزوده شود.

 حقیقت این است که، خلیج فارس از جنبه های گوناگون اعم از ظرفیت ها و ویژگی های خاص و بی نظیر اقتصادی، موقعیت ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی، بهره مندی از ذخایر عظیم انرژی و سایر منابع زیرزمینی، حضور دائمی قدرت های استعماری و قس علی هذا دارای خصوصیات متمایزی است که جایگاهی ژئواستراتژیکی در مناسبات و معادلات جهانی به آن بخشیده است. به گونه ای که توجه همه بازیگران بین المللی اعم از قدرت های بزرگ و متوسط و حتی شیخ نشین های حاشیه آن را به خود جلب نموده است. کما این که طی سال های اخیر تحرکات موزیانه و طمع ورزانه ای توسط برخی از دولت های عربی  و برخی اراضی شیخ نشین حاشیه خلیج فارس صورت گرفته است، تا با تمسک به تحریف نام و استفاده از عناوین جعلی و بی پایه و بی اساس، این منطقه مهم آبی را که همواره با نام فارس و فرهنگ و تاریخ ملت فارس شناخته شده است، در راستای منافع توسعه طلبانه مصادره به مطلوب نماید.

 موقعیت جغرافیایی- جمعیتی خلیج فارس       

 خلیج فارس، دریای کم عمق و نیمه بسته ای است با مساحت حدود 240 هزار کیلومتر مربع که تقریباً نصف دریای خزر است، در جنوب غربی قاره آسیا و در جنوب ایران قرار دارد. زمین شناسان معتقدند که در حدود 500 هزار سال پیش، صورت اولیه خلیج فارس در کنار دشت های جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت.

 هشت کشور ایران، عربستان، عراق، قطر، بحرین، عمان و امارات متحده عربی که امروز آنها را تحت عنوان کشورهای حوزه خلیج فارس می شناسیم، دارای نوار ساحلی با خلیج فارس هستند. غیر از ایران و عراق، بقیه کشورها عضو « شورای همکاری خلیج فارس» می باشند که بعد از جنگ ایران و عراق تأسیس شد طول سواحل خلیج فارس حدود 3 هزار کیلومتر است، که ایران دارای بیشترین ساحل و عراق دارای کمترین ساحل مشترک با خلیج فارس است. از 3 هزار کیلومتر خط ساحلی 1722کیلومتر آن از آن ایران است.  

 جمعیت کل کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به استثنای ایران، حدود 65 میلیون نفر است، که از کل جمعیت ایران کمتر بوده و اگر مساحت عربستان را که بیشتر شامل صخره هاست از سایر کشورهای حوزه خلیج فارس جدا کنیم، مساحت ایران از کل آنها نیز بیشتر است. همچنین، منطقه خلیج فارس حدود 130 جزیره بزرگ و کوچک مسکونی و غیر مسکونی  دارد، که در این میان جزایر « تنگه هرمز» از اهمیت استراتژیکی برخوردارند.

 پیشینه تاریخی استفاده از عنوان خلیج فارس

 در بیان عظمت نام تاریخی خلیج فارس همین بس که استفاده از این نام قدمتی بیش از ۲۵۰۰ سال دارد و از آن موقع به بعد نیز در اکثر قریب به اتفاق کتاب ها، اطلس‌های جغرافیایی، نقشه‌ها، سنگ نبشته‌ها، نامه‌های تاریخی و کلیه اسناد معتبری که در سراسر جهان مشاهده می‌شود، از نام تاریخی خلیج فارس و یا در زبان‌های مختلف دنیا از نام های مترادف آن نظیر سینوس پرسیکوس، بحر الفارسی، الخلیج الفارسی، دریای پارس و …  استفاده شده است.

 سر آرنولد ویلسون در خصوص سابقه‌ تاریخی نام خلیج فارس در کتابی که سال 1928 منتشر کرد، نوشته است: « هیچ آبراهه‌ای به اندازه‌ خلیج فارس برای جغرافی‌دانان، باستان‌شناسان، زمین‌شناسان، بازرگانان، سیاستمدارن، جهانگردان، پژوهشگران گذشته و حال اهمیت نداشته است. این آبراهه که فلات ایران را از صفحه عربستان جدا می‌کند، از دست کم 2200 سال قبل تا کنون هویت ایرانی داشته است».

 منابع ایرانی

 قدمت خلیج فارس با همین نام، چندان دیرینه است که عده ای معتقدند خلیج فارس گهواره تمدن عالم یا مبدا پیرایی نوع بشر است. چرا که بر اساس مستندات تاریخی فراوانی که شرح آنها در این مختصر نمی گنجد، ساکنان باستانی این منطقه، نخستین انسانهایی بودند که روش دریانوردی را آموخته و کشتی اختراع کرده و خاور و باختر را به یکدیگر پیوند داده اند. اما دریانوردی ایرانیان در خلیج فارس، قریب پانصد سال قبل از میلاد مسیح و در دوران سلطنت داریوش اول که نخستین ناوگان دریایی جهان را ایجاد کرد، آغاز شد.

 داریوش اول که برای نخستین بار در محل کنونی کانال سوئز فرمان کندن ترعه ای را داد و ناوگان دریایی اش از طریق همین ترعه به دریای مدیترانه راه یافتند. در کتیبه ای که در محل این کانال به دست آمده نوشته شده است: « من پارسی هستم. از پارس مصر را گشودم. من فرمان کندن این ترعه را داده ام از رودی که از مصر روان است به دریایی که از پارس آید پس این جوی کنده شد چنان که فرمان داده ام و ناوها آیند از مصر از این آبراه به پارس چنان که خواست من بود». داریوش در این کتیبه از « خلیج فارس» به نام دریایی که از پارس می آید، نام برده است و این نخستین مدرک تاریخی است که درباره خلیج فارس موجود است.

 منابع یونانی

 در منابع غیر ایرانی نیز اولین بار یونانی ها بودند که خلیج فارس را « پرسیکوس سینوس» یا « سینوس پرسیکوس» که همان « خلیج فارس» است، نامیده اند. از آنجا که این نام برای اولین بار در منابع درست و معتبر تاریخی که غیر ایرانیان نوشته اند، آمده است هیچ گونه شائبه نژادی در وضع آن وجود ندارد. چنانکه یونانیان بودند که نخستین بار، سرزمین ایران را نیز پارسه و پرسپولیس یعنی شهر یا کشور پارسیان نامیدند. استرابن، جغرافیدان قرن اول میلادی، نیز به کرات در کتاب خود از « خلیج فارس»نام برده است. وی محل سکونت اعراب را بین دریای سرخ و خلیج فارس عنوان می کند. همچنین فلاریوس آریانوس، مورخ دیگر یونانی، نیز در کتاب « تاریخ سفرهای جنگی اسکندر» از این خلیج به نام « پرسیکون کیت» که چیزی جز خلیج فارس نیست، نام می برد.

 افزون بر موارد فوق الذکر، نقشه‌ها و اسناد بسیاری نیز تا قرن هشتم توسط دانشمندان و پژوهشگران جغرافیایی نظیر هکاتوس و هرودوت( پدر علم جغرافیا)، هیپارک، کلادیوس بطلمیوس، کراتز مالو، فیثاغورث و ... وجود دارند که برای این منطقه جغرافیای، عنوانی غیر از « خلیج فارس» به کار نبرده اند.

 منابع اسلامی- عربی

 در آثار مربوط به دوره اسلامی و آثار نویسندگان عربی نیز، می توان بیش از 30 کتاب جغرافیایی، تاریخی، ادبی یا کتاب‌های تفسیر اصول اخلاقی و حقوقی، از دانشمندان مسلمان و عرب زبان مورد شناسایی قرار داد، که برای توصیف این منطقه از « خلیج فارس» استفاده کرده اند. از جمله این کتاب‌ها می‌توان به البلدان، تاریخ یعقوبی، المغاری، فتوح الشام، فتح العجم نوشته محمد بن عمر(سال 70 هجری قمری)، تاریخ مقیمی، تاریخ الرسل و الملوک( محمد بن جدید طبری)، تاریخ بلعمی، ابن خردازبه، ابن فقیه همدانی، استخری، مسعودی، مقدسی، ابن حقول، قزوینی، طاهر مروزی، ناصرخسرو، شمس‌الدین دمشقی، قدامه ابن جعفر، ابن یعقوب، ابن رسته، شهریار رامهرمزی، ابن بلخی، ادریسی، بکران خراسانی، یاقوت حمودی، ابوالفداء، نوبری، جووینی، حاجی خلیفه( چلبی)، جورجی زیدان نام برد،  که همگی به اتفاق از نام « خلیج فارس» و عناوین مترادف با آن در کتاب‌هایشان از سال 207 هجری قمری به بعد برای توصیف این منطقه استفاده کرده اند. گذشته از متقدمان نامبرده می توان از نویسندگان عرب متأخر نیز نام برد، که در آثار خود از نام « خلیج فارس» بدون کم و کاست یاد کرده اند.   

 منابع حقوقی- معاهده ای و اطلس ها

 استفاده از عنوان خلیج فارس را نمی توان تنها محدود به منابع ایرانی و غیرایرانی و همچنین منابع تاریخی کرد، بلکه افزون بر آنها منابع متعددی نیز در زمینه حقوقی، معاهده ای و قراردادی وجود دارند که در تمامی آنها از عنوان خلیج فارس برای این منطقه استفاده شده است. در این راستا، از سال 1507 تا 1960 میلادی دست کم می توان 10 معاهده منعقد شده میان کشورهایی نظیر کویت، عربستان، عثمانی، عمان، امارات متحده، به زبان انگلیسی و عربی را مورد شناسایی قرار داد، که از نام خلیج فارس استفاده شده است. از آن جمله می توان به « معاهده عمومی السلام» میان شیوخ عربی، معاهده ممنوعیت فروش برده 1947، معاهده دائمی صلح 1853 که به امضای شیوخ امارات سواحل عربی خلیج فارس رسیده است، معاهده 1856 تجارت برده، قرارداد استقلال کویت و معاهد تعیین مرزهای عراق و کویت در 1996 اشاره کرد.

 همچنین، سازمان ملل متحد و سایر سازمانهای بین المللی و تخصصی دیگر نیز نام خلیج فارس را همچنان نام اصلی و معتبر دانسته و تغییر نام خلیج فارس را نپذیرفته‌اند، که در این مورد نیز اسناد فراوانی موجود می باشد. افزون بر موارد مذکور کلیه‌ نقشه‌ها و اطلس‌های مهم تاریخی چه متعلق به دوره‌ معاصر و چه متعلق به قرون پیشین نیز برای درج عنوان این منطقه از خلیج فارس استفاده نموده اند. حتی در نقشه‌های ارائه شده توسط کشورهای عربی به دیوان بین‌المللی دادگستری برای رفع مسائل مربوط به ادعاهای مرزی نیز به نام خلیج فارس اشاره شده است.

 جالب است که از میان 6000 نقشه تاریخی موجود منتشر شده تا سال 1890 فقط سه نقشه به نام‌های جعلی خلیج فارس اشاره می‌کنند. این در حالیست که بیش از 200 کتاب تاریخی و جهانگردی از دوران ایراستوس تا هرودوت تا استخری و ابن حوقل موجود است، که همگی این شریان آب را خلیج فارس نامیده اند.

 سابقه جعل عنوان خلیج فارس

 درباره نام « خلیج فارس» تا اوایل دهه 1960 میلادی هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده است و همچنانکه اشاره شد در تمامی منابع اعم از عربی و غیرعربی و اروپایی و آسیایی و آمریکایی و حتی دایره المعارف ها و نقشه های جغرافیایی موجود در گوشه و کنار جهان، برای توصیف این منطقه از عنوان « خلیج فارس» در تمام زبان ها استفاده شده است.

 اما اصطلاح  مجعول « خلیج عربی»، برای نخستین بار از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس درخلیج فارس به نام « سر چارلز بلگریو» عنوان شده و در واقع او بوده است که در راستای سیاست های فتنه انگیزانه و توسعه طلبانه انگلیس، به قصد « تفرقه» بین ایران و کشورهای عرب و بهره برداری از این تفرقه، این تخم لق را در دهان اعراب شکسته است. سر چارلز بلگریو که بیش از 30 سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت انگلیس در خلیج فارس بوده است، بعد از مراجعت به انگلستان در سال 1966 کتابی درباره سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر کرد و در آن برای اولین بار نوشت که عرب ها ترجیح می دهند « خلیج فارس» را « خلیج عربی» بنامند. این نماینده قطعاً قبل از انتشار کتاب و مراجعت به انگلستان در تماس با مقامات امارات جنوبی خلیج فارس این فکر را به آنها القا کرده است و تصادفی نیست که بلافاصله پس از انتشار کتاب « سر چارلز بلگریو»  که نام قبلی سواحل جنوبی  « خلیج فارس» یعنی  « ساحل دزدان» را بر روی کتاب خود نهاده، اصطلاح « الخلیج العربی» در مطبوعات کشورهای عربی رواج پیدا کند و در مکاتبات رسمی به زبان انگلیسی نیز اصطلاح « آرابیان گولف» جایگزین اصطلاح معمول و رایج قدیمی پرشین گلف می شود.

 بعدها در دهه 1980 آمریکایی ها هم به پیروی از آنها از تبدیل « خلیج فارس» به « خلیج آمریکایی!» سخن گفتند.. از نظر آمریکایی ها و اروپایی ها این منطقه شریان حیاتی غرب در منطقه استراتژیک غربی و حوزه منافع ویژه است، لذا اگر قادر باشند « خلیج فارس» را به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تسلط خود در می آورند.

  جمع بندی

 در مورد نام خلیج فارس همچنان که از اسناد تاریخی بر می آید و در منابع تاریخی هم هست و حتی در قرار دادهای منعقده بین المللی نیز وجود دارد، این منطقه از همان ابتدا و از دوران های گذشته تحت عنوان خلیج فارس(Persian Golf)  بوده است. در حالیکه، امروز کشورهای غربی و عربی و عده ای که اطلاع تاریخی از موضوعات و مسائل ندارند و مبدأ را همان تاریخ و مقطع زمانی که خودشان آمده و مستقر شده اند، قلمداد می کنند، در صدد جعل عناوین جغرافیایی شناخته شده هستند.

 کشورهایی که حتی برخی از آنها سابقه تأسیس شان به 40 سال هم نمی رسد، تلا ش گسترده ای به کار می برند تا یک نام جعلی را که همان خلیج عربی و فاقد استنادات تاریخی و استدلال های منطقی است، برای خلیج فارس در نشست ها منطقه ای و کنفرانس های بین المللی به کار گرفته و تثبیت کنند. « خلیج عربی» عنوانی است که برای اولین بار توسط انگلیسی ها به کار برده شد. بدین صورت که، یک انگلیسی در بحرین در دهه 1960 کتابی در مورد خلیج فارس نوشت، که در آن اولین بار خلیج عربی را مورد استفاده قرار داد و بعدها اتحادیه عرب در یکی از جلساتش این نام را تحت عنوان یک مصوبه مورد تصویب قرار داد! بنابراین، تا قبل از 1960 از اصطلاح کاذبی تحت عنوان خلیج عربی خبری نبود و بعد از این سال برخی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با نظر مساعد قدرت های استعماری این عنوان جعلی را وارد ادبیات سیاسی و جغرافیایی جهان نمودند.

 این یک قاعده طبیعی حقوقی و سیاسی است که نام دریاها را از کشورهایی که اطرافش هست می گیرند و با اشاره به اینکه ایران مهمترین و بزرگترین کشور حوزه خلیج فارس است و بیشترین خط مرزی را یعنی نزدیک دو سوم خطوط ساحلی را با خلیج فارس دارد و با استناد به کتب تاریخی، جغرافیایی و سیاسی و نقشه ها و دایره المعارف های معتبر جهانی که از قرن ها پیش به جای مانده اند، از ابتدا این منطقه نام « خلیج فارس» را داشته است. جالب اینکه شیخ نشین های اطراف خلیج فارس نیز در قراردادهای تحت الحمایه ای که با انگلیس داشتند، عنوان و نام خلیج فارس را به کار بسته اند. سازمان ملل و سایر رژیم های حقوقی و قراردادهای بین المللی از جمله حقوق دریاها، نیز اعلام کرده اند که غیر از عنوان خلیج فارس نام دیگری را نمی شناسند.

منبع

نام های تاریخی خلیج فارس

از روزی که بشر به کار تدوین و نگارش تاریخ مبادرت ورزید برای مکانهای جغرافیایی نیز نام های با مسمایی انتخاب که آبراه جنوبی و جدا کننده فلات ایران از شبه جزیره عربستان نیز یکی از این موارد بوده که با نام "دریای پارس" از آن دوران کهن به یادگار مانده است.

"دریای پارس" یا "خلیج فارس" از جمله نامهای قدیمی و باستانی است که در ازمنه های مختلف تاریخی در اسناد، قراردادها و مکاتبات، مورد استفاده همه اقوام و ملل دنیا قرارگرفته است.

نخستین بار ایرانیان در روزگار هخامنشیان، این دریا را "پارسا درایا" یا "دریای پارس" خواندند، طبق کتیبه ای که از داریوش پادشاه هخامنشی، در تنگه سوئز بدست آمده، از آن به عنوان "درایا هچا پارسا آیتی" یعنی دریایی که از پارس می آید یاد شده و این سند به عنوان نخستین مدرک تاریخی موجود است که حقانیت نام خلیج فارس را به وضوح نشان می دهد.

از طرفی در برخی از متون قدیمی از جمله کتاب حدود العالم به عنوان قدیمی ترین اثر جغرافیایی به زبان فارسی که در حدود هزار سال پیش تالیف شده، آمده است: "خلیج پارس از حد پارس بر گیرد، با پهنای اندک تا به حدود سند"، علاوه بر این همچنین بسیاری از مورخان، محققان و سیاحان اروپایی و غربی از جمله: فلاویوس آریانوس، بطلمیوس، هرودت، استرابون و ... در آثار و نوشته های خود از دریای پارس یا خلیج فارس به عنوان "سینوس پرسیکوس" و "ماره پرسیکوم" یاد کرده اند.

در دوره های اسلامی نیز همه مورخان و جغرافیدانان مسلمان از جمله ابن فقیه در کتاب البلدان، اصطخری در کتاب المسالک الممالک، ابن رسته در کتاب الاعلاق النفسیه، ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم، ابن بطوطه در کتاب مشهور رحله و ... نام این دریا را "بحر فارس"، "خلیج الفارسی" و یا "دریای پارس" ذکر کرده اند.

با کنکاش مختصری که در مستندات و برخی از متون تاریخی معتبر در کتابخانه های معروف دنیای غرب صورت گرفته، نام دیرین "دریای پارس" یا "خلیج فارس" در برخی از کشورها به این صورت آمده است: در کشورهای انگلیسی زبان Persian Gulf در آلمان Persischer Golf در فرانسه Persique Golf در ایتالیا Golfe Persico در روسیه Persidsk Zalir و در کشورهای عربی به نام "خلیج الفارسی" یاد می شود.

مقدس ترین سند در اثبات نام خلیج فارس


این مطلب به صورت عکس می باشد ،بعد از ذخیره در سیستم خود از آن استفاده نمائید