آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر
آموزگار پایه ششم بوشهر۲

آموزگار پایه ششم بوشهر۲

یادداشت های آموزگار پایه ششم بوشهر

مجموعه ی ضرب المثل وکنایه ها

الف

1- ادب از که آموختی از بی ادبان :        بادیدن رفتار بی ادبان آن کارها را انجام ندادن.

2- آب در هاون کوبیدن :                      کاربیهوده انجام دادن .

3- آش کشک خاله ات رو بخوری پاته نخوری پاته :    این کار را باید انجام دهی  چه دلت بخواد چه دلت نخواد.

4- آش دهانسوزی نیست :                     بسیار مطلوب و محبوب نیست.

5- آتیش بیار معرکه:                             بهم زنی می کند .

6- آتیش زده به مالش :                         هر چی داشته بخشیده .

7- آب از دستش نمی چکد :                   خیرش به کسی نمی رسد .

8- آفتاب عمرش لب بومه :                    چیزی بمرگش نمانده .

9- آسمون همه جاش یه رنگه:               هر جا که باشی وضع همینه .

10- از این ستون به آن ستون فرجی است :     گذشت زمان ممکن است برای حل مشکل تو  مؤثر واقع شود.

11- آب ازآهن جدا کردن:                    کار د شواری را انجام دادن .

12- آب ازدریا بخشیدن :                      از مال دیگران بخشیدن و منت  نهادن

13- آب برو ، نان برو تو هم به دنبالش برو:    جمله ی توهین آمیزی است.

14- اسب تازی گر ضعیف بود                  همچنان از طویله ی خربه      انتقاد از بی اهمیت ها

15- آن راکه حساب پاک است  ا ز  محاسبه چه باک است :کسی که کارش در ست است از حساب و کتاب ترسی ندارد.

16- اندازه نگهدار کلواوشر بواو لا تسرفوا :  پرخوری .

17- ای که پنجاه رفت و در خوابی                مگر این پنج روز را دریابی :    استفاده از اندک فرصت مانده

18- آنروز که آواز بود فکر زمستانت هم بود:    به فکر آینده نبودن

  19- آب دریا به دهن سگ نجس نمی شود :    پشت دیگران ازکسی بدگویی کردن.

ب

1- بازبان خوش مار را از سوراخ بیرون می کشد:    باچرب زبانی کارهای خویش راپیش می برد .

2- بزک نمیر بهارمیاد .خربزه با خیار می یاد:           به کسی و عده های دورو رازدادن.

3- بادمجان بم آفت نداره:      مقاومت داشتن در برابر سختی ها

4- با یک گل بهار نمیشه:     با یک شخص درستکار دنیا درست نمی شود.

5- با یه من عسل هم نمی شود خوردش:    بد اخلاق بودن

6- به دعای گربه ی سیاه ، بارون نمی باره:     خشم خدا نسبت به افراد بدکار

7- برای لای جزر دیوار خوبه:     خیلی بی مصرف است.

8- با یک تیر و دو نشون زدن:  با انجام یک کار به چند نتیجه عالی رسیدن

9- باد آورده را باد می برد:     هر چیزی که آسان بدست می آید آسان هم از دست می رود.

10- به در گفت دیوار بشنوه:    غیر مستقیم حرف زدن

11- به نطق آدمی بهتر است از دواب ، دواب از تو به گر نگویی صواب :  استفاده از سخنان خوب در حرف زدن

12- با هر دست که دادی پس می گیری. پاداش حتمی در مقابل هر خوبی

13- بزرگی به عقل است نه به سال.در تقابل بین کارها وسخنان خردمندانه ی خردسال با سخنان وکارهای نابخردانه ی بزرگسال گفته می شود

14- برای همه مادر است برای من زن بابا:   با همه مهربان است با من نا مهربان است.

15- با ماه نشینی ، ماه شوی ، با دیگ نشینی سیاه شوی:    در تأثیر همنشینی گویند ،‌یعنی در اثر همنشینی با بدان ،‌بد می شوی و با نیکان نیک.

16- با پولها کباب بی پول ها دود کباب:    شخص ثروتمند از مواهب زندگی استفاده می کند و بینوا می بیند و حسرت می کشد.

پ

1- پشت چشم نازک کردن:      ناز آوردن

2- پشت دست داغ کردن:        تصمیم گرفتن برای انجام ندادن کاری.

3- پا به دریا بگذاره دریا خشک می شود:      بد شانس است.

4- پرسیدن عیب نیست ،‌ ندانستن عیب است:      در مذمت نادانی

5- پنجه با شیر انداختن و مشت با شمشیر زدن کار خردمندان نیست:     کار خطرناک کردن کار انسانهای عاقل نیست.

6- پول که زیاد شد خانه تنگ می شود و زن زشت:     ثروت زیاد ، انسان را به سرگرمی های ناپسند وا می دارد.

7- پی تقدیر رفتن از کوری است.  در نکوهش سستی وتنبلی ویا استفاده نکردن از عقل وفکر خود

8- پشم در کلاه نداشتن.   بی مایه بودن

9- پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است     تربیت نا اهل را چون گردوگان بر گنبد است

10- پرده هفت رنگ مگذار تو که در خانه بوریا داری:         قناعت.

11- پولش از پار و بالا می ره:    ثروت زیادی دارد.

12- پشت دست را داغ کردن:       تصمیم به انجام ندادن کاری گرفتن.

13- پایان شب سیه سپید است:    مثل از پی هر گریه آخر خنده ای است.

14- پول علف خرس است:     دارایی و مال  را به هر کس که بخواهد نباید داد.

15- پیاده شو با هم راه بریم:   در مورد کسی که خیلی مغرور و متکبر شده است.

 

 

ت

1- توبه گرگ مرگ است:    کسی که دست از عادتش بر نداره.

2- تا تنور گرم است نان را بچسبان:   کاملاً از فرصت استفاده کردن.

3- تعارف اومد نیامد دارد:    به کسی که تعارف می کنی ممکن قبول کنه ممکن نکنه.

4- تیرش به سنگ می خوره:   به هدفش نمی رسه.

5- تیر توی تاریکی انداختن:    با چشم بسته کاری رو انجام دادن.

6- تافته جدا بافته بودن:      خود را غیر از بقیه دانستن.

7- تا توانی دلی بدست آور    دل شکستن هنر نمی باشد

8- تیشه به ریشه زدن:‌        با پای خود به گور رفتن.

9- توی هفت آسمون یک ستاره نداشتن:    بد شانسی آوردن.

10- تو را خواهند پرسید که عملت چیست نگویند پدرت کیست:    باز خواست آخرت.

11- ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی که این ره که تو می روی به ترکستان است

12- تا مردم سخن نگفته باشد                     عیب و هزش نهفته باشد

13- توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت:      کسی که قانع است قدرتمند است.

 

ج

1- جوجه را آخر پائیز می شمرند:    نتیجه کار آخر معلوم می شود.

2- جواب ابلهان خاموشیست:     جواب نادانها را نباید داد.

3- جانماز آب کشیدن:     در ظاهر خود را خوب نشان دادن.

4- جنگل مولاست:     جماعتی نامناسب در جایی جمع شده اند.

5- جواب دندان شکن:     یعنی با منطق و حساب پاسخ دادن.

6- جایی نمی خوابه که آب زیرش بره:     برای افراد زیرک گفته می شود.

7- جایی رفت که عرب نی انداخت:     کنایه از این است که بازگشتی ندارد.

8- جنگ دو سردارد:     یعنی پایان جنگ گاهی پیروزیست و گاهی شکست است.

9- جاتره بچه نیست:    چیزی وجود ندارد.

10- جان کسی را به لب آوردن:      زیادی منتظر شدن.

11- جای که نمک خوردی نکمدان مشکن :          در نکوهش خیانت به افرادی که در حق آدم خوبی کرده اند.

12- جهان ای برادر نماند بر کس     دل اندر جهان آفرین بند و بس :   دوری از دل بستن به دنیا  (نزدیک شدن به خدا)

13- جای سوزن انداختن نیست :    شلوغی آن مکان

14- جوانمردی که بخورد و بدهد به از عابری که نخورد و بنهد:     جوانمردی که به دیگران کمک می کند بهتر از پارسایی است که نمی خورد و به دیگران هم کمک نمی کنند.

15- جای شکرش باقی است.

 

چ

1- چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی:     عاقل کاری را که پشیمانی به بار می آورد نمی کند.

2- چو فردا شد فکر فردا کنیم:     از حالا جوش فردا را نزنیم.

3- چند تا پیراهن بیشتر پاره کرده:     با تجربه تر است.

4- چغندر به هرات زیره به کرمون:     هر چیزی به جای خودش.

5- چیزی که عوض داره گله نداره:      این کار به آن کار در.

6- چاقو دسته خودش را نمی بره:     خویشان و بستگان برای همدیگر ناراحتی تولید نمی کنند.

7- چیزی بارش نیست:      ساده لوح بودن.

8- چیزی که از خدا پنهان نیست از بنده چه پنهان:     جای مخفی کردن چیزی نیست.

9- چشم بسته غیب می گوید:     به کسی گفته می شود که از موضوع روشن و واضح خبر می دهد.

10- چشمش آلبالو گیلاس می چینه:       چیزی را به طور درست نمی بیند.

11- چه خوش گفت آن تهی دست سلحشور                             جوی زر بهتر از پنجاه من روز.

12- چو آید زپی دشمن جان شان                  بیند و اجل پای اسب دوان

13- چوب به لانه زنبور کردن:  کارهای خطرناک انجام دادن

14- چو انداختن:    جال و جنجال را انداختن.

15- چو کردی با کلوخ انداز پیکار                 سر خود را به نالای شکستی.

 

ح

1- حساب حسابه ، کاکابرادر:     مثل ، برادریمان سر جاش بزغاله یکی هفت صنار.

2- حرف راست را باید از بچه شنید:     صحبت درست را که کودک می گوید ، صحیح است.

3- حسود هرگز نیاسود:    از بخل و کینه به جایی نمی رسد.

4- حق به حقدار می رسد:       کار شایسته سزای آدم دستکار است.

5- حرفهای گنده تر از دهنش می زنه:      سخنان نامناسب زدن

6- حالا که ماست نشد شیر بده:   مقصودی معین ندارد.

7- حاجی ، حاجی را در مکه می بیند:     وقتی کسی وعده ای می دهد و می رود و مدتی از او خبری نمی شود چون او را می بینند چنین می گویند.

8- حسود از نعمت حق بخیل است و بنده بی گناه را دشمن می داند:    حسادت.

9- حال در ماندگان کسی داند که به اصول خویش در ما ند:    دردمندی.

10- حادثه خبر نمی کند:    اتفاقات پیش از آنکه بفهمیم روی می دهد.

11- حلوا حلوا دهن شیرین نمی شه:      با زدن حرف حلوا بدان که دهانت شیرین نمی شود.

12- حسنی به مکتب نمی رفت وقتی می رفت جمعه می رفت:      کار را بی موقع انجام دادن.

13- حرف حساب جواب نداره:     درست گفتن مسئله ای درباره حق کسی.

14- حرف حق تلخه:    درست گفتن هر حرفی را گویند.

 

خ

1- خرما از کرگی هم نداشت:    بدشانس بودن.

2- خودم کردم که لعنت بر خودم باد:    مانند از ماست که بر ماست

3- خانه به دوش:    بی خانه بودن.

4- خرتب می کنه:     در فصل تابستان کسی که لباس گرم بپوشد.

5- خر بیار و باقالی بار کن:    در موردی گفته می شود که آشوب و معرکه بر سر موضوعی باشد.

6- خدا از دهنت بشنوه:       کاش همان شود که شما گفتین.

7- خواب زن چپ می زند:     در موری گفته می شود که خواب به تعبیرش خود باشد و بالعکس.

8- خود را به موش مردگی زدن:     در مورد کسی گفته می شود که در انجام کاری سستی می کند

9- خوردن برای زیستن و دکر کردن است       تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است

10- خران و گاوان کار بردار                      به ز آدمیان مردم آزار

11- خر که کمتر نهر بر وی بار                   بی شک آسوده تر کند رفتار

12- خواب نوشین بامداد رحیل                     میل باز دارد سپاه از سبیل    عاقبت بد خواب زیاد

13- خاموشی ، به که جواب سخت.

 

د

1- دیگ به دیگ می گه روت سیاه:    کسی که عیب دارد به دیگران طعنه می زند.

2- در نا امیدی بسی امید است                     پایان شب سیه سپید است      

3- دل به دریا زدن:     ریسک کردن.

4- دل به دل راه داره:      خبر داشتن از دوستی طرف

5- در دوازه رو می شه بست ولی در دهان مردم را نمی شود بست:     هر کاری بکنی مردم درباره ات حرف می زنند.

6- دودو تا چهار تا:     چیزی که واضح است.

7- دشمن دانا به از دوست نادان:    دانایی و فهمیدگی گرچه در دوست باشد ، خوب است.

8- دیوار موش داره موشم گوش داره:     حرف  به گوش بقیه می رسد.

9- در کار نکو حاجت هیچ استخاره نیست:    در انجام دادن کار خوب فکر و تأمل کردن جایز نیست.

10- دود از کنده بلند می شه:    با تجربه بودن افراد مسن

11- درخت هرچه بارش بیشتر می شود سر فروتر می رود.   در ستایش فروتنی افراد دارای مقام ویا ثروت

12- دروغی مصلحت آمیز به که داشتی فتنه انگیز

13- دوست شمار آنکه در نعمت زند              لاف یاری و برادر خواندگی

14- دشمن آن به که نیکی بینند  :    نیکوکاری حتی در حق دشمنان.

15- داشتم فایده نداره از داریم بگو:     از آنچه داشتی نگو بگو اکنون چه داری.

ر

1- ریگ تو کفششه:     منظور داشتن نقشه ی بدی در فکر

2- روکه نیست سنگ پای قزوینه:     پررو بودن.

3- رفتم ثواب کنم کباب شدم:      در برابر خوبی ، بدی دیدم.

4- راه باز است و جاده دراز:     کسی برای رفتن مانع نمی شود.

5- روده بزرگه ، روده کوچکه رو خورد:    وقتی که انسان خیلی گرسنه باشد.

6- رنگش مثل گچ سفید شد:     منظور کسی است که از چیزی ترسیده و رنگش پریده باشد.

7- رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن:      آرامش.

8- روده تنگ به یک نان تهی پر گردد               نعمت روی زمین پر نکند و بهره ننگ :         قناعت

9- رگ خواب کسی را به دست آورن.   پیدا کردن نقطه ی ضعف کسی

10- ریش در دست دیگران داشتن.         اختیار در دست خود نداشتن

11- رفت که ریش در بیاورد ، سبیلش را هم باخت:       خواست وضع بهتری پیدا کند ، آنچه داشت از دست داد.

 

ز

1- ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا:     هنگامی گفته می شود که تعارف بی فایده و باعث رنجش دیگران می شود .

2- زدیم و نگرفت :           کسی که خود را به خطر بیاندازد و نتیجه ای نداشته باشد .

3- زبانم مو در آورد : وقتی که کسی زیاد توضیح دهد و نتیجه نداشته باشد .

4- زیر آب کسی را زدن :          ‌کسی را نزد دیگری بی اعتبار کردن

5- زیر کاسه ، نیم کاسه است :   یعنی فریب و حقه ای در کار است .

6- زردآلو را می خورد برای هسته اش:         هر کاری را برای نتیجه اش انجام می دهد.

7- زن به در سرای مرد نکو           هم درین عالم است دوزخ او    تأثیرخوب همنیشنی با افراد نیکوکار

8- زیر رنج بود گنج های پنهانی   :     نتیجه دادن زحمات

 

س

1- سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند :             وقتی احتیاج به کاری نیست دنبال کار اضافی نرو.

2- سیب دو نیمه :‌             کنایه از شباهت .

3- سرش به تنش زیادی کرده است :‌             از جانش سیر شده است.

4- سکوت نشانه ی رضایت است :‌            وقتی کسی ساکت است رضایتش را نشان می دهد.

5- سرش به تنش می ارزد :‌               ارزش احترام گذاشتن را دارد.

6- سگ زرد برادر شغال است :‌             یعنی در یک جنسند .

7- سبیلش را چرب کردن :               یعنی به کسی رشوه دادن.

8- سر پیری و معرکه گیری :‌          در مورد کسانی است که زمان پیری کار جوانان را انجام می دهند .

9- سالی که نکوست از بهارش پیداست :           مواقعی گفته می شود که کاری بر وفق مراد باشد.

10- سیر به پیاز میگه پیف پیف چقدر بو می دی :‌              کنایه به کسی است که خود پر از عیب و اشکال است ولی عیب کوچک دیگران را بزرگ جلوه دهد.

11- سه چیز پایداری نماند مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیاست :                   سه چیز استوار نمی ماند مال که خرید و فروش نشود و علمی که مشورت در آن نباشد و پادشاه بی سیاست.

12- سخن را سر است ای خردمند و بن      میاور سخن در میان سخن :‌           دوری کردن از میان حرف دیگران پریدن

13- سخنران پرورده ی پیرکهن            بیندیشد آنکه بگوید سخن

14- سخی دوست خداست ‌            

15- ستاره ی سهیل است

ش

1- شتر در خواب بیند پنبه دانه ؟ :                 کنایه از آدمی است که آرزوهای دور و درازی دارد.

2- شنیدن کی بود مانند دیدن :              هرگاه با چشم خودت ندیدی شایعات را باور نکن .

3- شتر بابارش گم می شه :              نا امن بودن مکانی

4- شتر سواری دولا دولا نمی شود :            کار را باید با آگاهی انجام داد.

5- شاهنامه آخرش خوش است :                  همیشه در اول کار نباید قضاوت کرد.

6- شتری که در خانه ی همه را می زند :‌             عاقبتی که برای همه است .

7- شمر ، جلودارش نمیشه :           یعنی بسیار آدم شروری است.

8- شنیدم گوسفند را بزرگی                         رها نیندازدهان و دست گرگی

9- شیطان با مخلصان بر نمی آید و سلطان با مفلسان :‌                 شیطان با آدمهای یک رنگ کاری ندارد.

10- شوی زن زشت روی و نابینا به :                شوهر زن زشت ونابینا باشد بهتر است

11- شام و ناهار هیچ چیز ،‌آفتاب به لگن هفت دست :              خوراکی هیچ ،‌اسباب و ظروف و سفره بیار –- اصل هیچ و فروع بسیاراست.

 

ص

1- صابوش به جامه‌ی کسی خوردن :          یعنی ضرور و زیان به او هم رسیده.

2-صد تا چاقو بسازه ، یکیش دسته نداره :      یعنی هیچوقت به‌حرفش اعتماد نکن.

3- صورتش را با سیلی سرخ نگاه می دارد :            آبرومندانه زندگی کردن

4- صبر ،‌کلید کارهاست

5- صیاد بی روزی در دجله نگیرد و ماهی بی اجل بر خشک نمیرد:    روزی

6- صبر ایوب داشتن

7- صلاح مملکت خویش خسروان دانند.

8- صاحب دلی به مدرسه آمد ز خانقاه                        شکست عهد صحبت اهل طریق را:     پیمان شکنی.

9- صدا از ته چاه بر آمدن.      ضعیف بودن

10- صلح دشمن چو جنگ دوست بود.

 

ض

1- ضرر تلخه

2- ضرب ، ضرب اول:    در مبارزه آن کسی برنده است که ضربه اول را زده باشد.

3- ضامن روزی بود روزی رسان.  اعتقاد به روزی دهندگی خدا

4- ضعیفی که با قوی دلاور کند یار دشمن است در هلاک خویش:    هرکس باید به توان خودش کاری را انجام دهد.

 

ط

1-     طاقتم طاق شد: بیش از این تحمل ندارم ، صبرم تمام شده است.

2-     طوطی وار یاد گرفتن:   مطلبی را سرسری یاد گرفتن

3-     طبل توخالیست:   فقط داد و فریاد می زند و گرنه چیزی بارش نیست.

4-     طاووس‌رابه‌نقش ونگاری‌که هست‌خلق‌تحسین‌کنند    واوخجل ازپای‌زشت‌خویش:       ظاهر بینی افراد

5-     طلب کردم زدانایی به یک  پند مرا فرمود با نادان مپیوند.

6-     طمع را سه حرف است هر سه تهی :  در مذمت ونکوهش طمع

 

ع

1- عاقبت جوینده یابنده بود:   کسی که تلاش می کند به مقصودش می رسد.

2- عقل اون پاره سنگ بر می داره:    عقل ندارد.

3- عجله کار شیطونه:   عجله کار درستی نیست.

4- عاقبت حق به حقدار رسید:    همیشه در سرانجام هر کار کسی که حق دارد برنده است.

5- عالم نا پرهیزگار کور شعله دارست:     در نکوهش دانشمند بی تقوا ونترس از خدا

6- عالم از بهر دین پروردن است نه از بهر دنیا خوردن.

7- عالم بی عمل به چه ماند گفت به زنبور بی عسل:   

8- عاقلان را یک اشارت بس بود.

9- عروس تعریفی آخرش شلخته در می آید.   دوری از تکبر ویا خودتعریفی

10- عطای او را بلقای او بخشیدم:  در مورد افردای که خیر و شر آنها یکی است.

 

ف

1- فیلش یاد هندوستان کرده:    یاد خبری دور، افتاده است.

2- فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه:    هیچ گاه از ظاهر کسی نمی توان قضاوت کرد.

3- فردا هم روز خداست:    یعنی اجبار نیست که همه کارها را امروز بکنید.

4- فلانی اجاقش کوره:    منظور از کسی است که بچه دار نمی شود.

5- فرو مایه هزار سنگ بر می دارد و طاقت سختی نمی آورد.   بی تحمل و طاقتبودن افراد بدکار

6- فرق است میان آنکه یارش در بر آنکه دو چشم انتظارش بر در:    انتظار.

7- فهم سخن چون نکند مستمع       قوت طبع از متلکم بجوی: فهمیدن سخنان گوینده در هنر سخن گفتنش نهفته است

8- فکر نان کن که خربزه آب است:    دل به چیزهای بیهوده نبستن

 

ق

1- قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر گوهر ، گوهری:    ارزش هر چیزی را خبره آن می داند نه دیگران.

2- قصاص در این دنیاست:   یعنی هر کس نتیجه اعمال خود را در زندگی می بیند.

3- قاشق نداره آش بخورد:   کنایه از شخص بینهایت تهیدست است و وسیله لازم را دراختیار ندارد.

4- قوز بالاقوز:   کار را خراب تر از آنچه که بود کردن.

5- قرص خورشید در سیاهی شد یونس اندر دهان ماهی شد.

6- قرآن بر سر زبان است و در میان جان:    دیانت

7- قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید:    قدر عافیت.

 

ک

1- کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم می رسد:   

2- کبکش خروس می خونه:    خیلی خوشحال است.

3- کوگوش شنوا:    گوش ندادن به حرف.

4- کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد:    خسیس بودن

5- کارها به صبر برآید و مستعجل به سر در آید:   صبر.

6- کس نبیند بخیل فاضل را       کر نه در عیب گفتنش کوشد ور کریمی دو صد گز دارد      کرمش عیبها فرو پوشد:      افراد فاضل.

7- کرم بین و لطف خداوند گار       گر بنده کرده است و او شرمسار:    در نکوهش بدکاری

8- کند همجنس با همنجنس پرواز:     هر کسی با مثل خودش رابطه دارد.

 

گ

1- گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی:   صبر کردن.

2- گاومون زائیده:     دردسر به سراغ آدم آمدن.

3- گاو پیشانی سفید است:    همه کس و در همه جا او را می شناسند.

4- گاو بی شاخ و دم:     کسی که فقط در ظاهر قوی ووحشتناک به نظر می رسد

5- گر دست فتاده ای بگیری مردی                ور بر کسی خرده نگیری مردی

6- گربه شیر است در گرفتن موش                لیک موش است در مصاف پلنگ

7- گرت از دست برآید ذهنی شیرین کف         مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی

8- گرگ که پیر می شود ، رقاص شغال می شود:      هر آدم شروری ، در روزگار پیری دست آموز دیگرانست

 

ل

1- لگد به بخت خود زدن:     در مقابل خود ایستادن

2- نقش دادن:     کاری به طول انجامیدن

3- لبش بوی شیر می دهد:      بی تجربگی فرد

4- همه مهربانتر از مادر:      تملق کردن

5- لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست    وقتی می توان ببخشی انتقام نگیر

 

م

1- مرغ همسایه غاز است:    نا آگاهی

2- ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است:    ارزش وقت را دانستن

3- ماست را کیسه کردن:    گول زدن

4- مرغ یک پا داره:    لجبازی کردن

5- مار تو آستین پرورش دادن:    محبت به افراد زیان رساننده

6- مار خورده و افعی شده:     شرارت کسی

7- مگواندوه خویش با دشمنان                     که لامول گویند شادی کنان:    دشمن را به ناراحتی خود شاد نکن

8- مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال:              آسایش

9- مورچگان را چو بود اتفاق                      شیر ژیان را به راننده پوست  : در ستایش اتحاد وهمبستگی

10- مزن بی تأمل بگفتار دم     نگو گوی گردوگوئی چه غم:  بدون فکرحرف نزدن واگر هم سخن گفته شد دیگر جای تأسف خوردن نیست

11- مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد : کسی از چیزی ضرر دیده از آن چیز برای هیشه رعب ووحشت دارد

12- مسکین خر اگر چه تمیز است                چون با رهمی برد عزیز است:      زحمتکشی

 

ن

1- نفس از جای گرم برآمدن:    در مورد شخصی گفته می شود که بی خیال مستمندان باشد.

2- نم پس نمی دهد:           کارش عیب و ایراد ندارد

3- نخود هر آش شدن:       فضول بودن

4- نور علا نور بودن:        کار خیلی خوب بودن

5- نان خود خوردن و نشستن به که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن:     قناعت

6- نصیحت پادشاهان کردن کسی رامسلم بود که نیم سرندارد یاامید.         کاربیهوده

5- ندانستی که بینی بر پای                          چو در گوشت نیامد مردم

6- نماند به ستمکار بد، روزگار                    بماند بر او لعنت پایدار

7- نان از برای کنج عبادت گرفته اند صاحب دلان به کنج عبادت برای نان:    سوء استفاده

8- نا بینا به کار خویش بیناست:   هر کسی در انجام کاری مهارت دارد

 

و

1- وجود یکی است ولی شکم دوتاست:    یعنی دو نفر هر چقدر به یکدیگر نزدیک باشند باز هم از هم جدا هستند.

2- وقت نداره سرشو بخارونه:         منظور آنست که گرفتار است.

3- وین شکم بی هنر پیچ ، پیچ            صبر ندارد که بسازد به هیچ

4- وقت ضرورت چون نماند گزیر        دست‌بگیردسرشمشیرتیز:    ضرورت‌کارواجب

5- وفاداری مدار از بلبلان چشم           که هردم بر گلی دیگر سرآیند:       بی وفایی

هـ

1- هر پستی ، بلندی دارد:    بعد از هر سختی آسانی هست.

2- هادی ، هادی اسم خود بر ما نهادی:    یعنی که به ارتکاب عمل خلافی دست زده ای و مرا بدان متهم می کنی.

3- هشتش گرو نهش است:   آه در بساط ندارد.

4- هر که بامش بیش ، برفش بیشتر:   ثروت زیاد آسایش به بار نمی آورزد

5- هرکه درحال‌توانایی نکوئی‌نکند         ازوقت ناتوانی‌سختی ببیند: انجام‌کارخوب

6- هرکه در زندگانی نانش بخورند چون بمیرد نامش نبرند:     کارحسنه کردن در این دنیا

7- هر که آمد عمارتی نو ساخت                   رفت و منزل بدیگری پرداخت :   بی وفابودن روزگار

8- هر که نان از عمل خویش خورد               منت از حاتم طائی نبرد : قناعت

9- هر که با بزرگان ستیز و خون خود ریزد:               پا از گلیم خود دراز کردن

10- هر جا سر است سخن است.

ی

1- یکی به دو کردن:    جر و بحث کردن

2- یک دست صدا نداره: باید با دیگران متحد بود

3- یک من ماست چقدر کره می دهد:   تلافی کردن

4- یک پاش لب گور است:    پیر است

5- یزدان کسی را که دارد نگاه                    نگردد ز سرما و گرما تباه

6- یاردیرینه‌مراگونه‌زبان توبه مده    که مراتوبه‌شمشیری نخواهدبودن: سرسختی

7- یک تیر و دو نشان:        با یک کار به دو نتیجه رسیدن

8- یاسین به گوش خر خواندن:        پند بی فایده به کسی دادن

9- یک چشم گریان و یک خندان:        در مورد کسی گویند که دو گانه عمل می کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.